برداشت نادرست روشنفکران کُرد از ساختار حکومت ها در ایران
روشنفکران و نخبگان ملّت کُرد در طول تاریخ مرتکب دو اشتباهبزرگ تاریخی شده اند و میشوند : اوّلین اشتباه - که حکومتها در ایران را ایرانی تبار و با ملّتی ساختگی بنام فارس در نتیجه حکومتها در ایران حکومتِ فارسها میباشد. دوّمین اشتباه - دور نگهداشتن خود از شرکت در ساختار قدرتِ سیاسیو چرخهءِ اقتصادِ حکومتهایِ مرکزی در ایران بوده است:
اوّلین اشتباه روشنفکران و سیاست ورزان کُرد
نخبگان ملّت کُرد، حکومتهای مرکزی حاکم بر ایران را ایرانی و جدیدأ ملّتی بنام فارسرا هم که تُرک تباران و عرب تباران اختراع کرده اند و علی خامنه ای را بنادرستی فارس تبار و حکومتِ مرکزی نظام جمهوری اسلامی سلطانی و خلیفه گری تُرک تباری و عرب تباری را حکومت فارسهامیدانند.
● کدام فرد بیطرف و کدام دیدگاه با کمترین شناخت به مسائل جامعه شناسی، سیاسی، و ساختار حکومتی در چند قرن گذشتهءِ ایران میتواند علی خامنه ایتُرک تبار نمایندهءِ پان ترکیسم و پان عربیسم در ایران را که همهء قدرتِ نظامی، سیاسی، و اقتصادی، حقوقی، قضاییِ نظام جمهوری اسلامی آنرا در چنگِ خود قبضه کرده و همهء آنها را بر علیه هویّت و فرهنگ و تاریخِ ایرانی بکار گرفته است را فارس، یا یک پارسی از سرزمین پارسهبنامد !.
● مردم تُرک تبار، این پشتیبانان و دست نشاندگانِ خودِ علی خامنه ای و همراه با تجزیه طلبان، علی خامنه ای را هدفمند فارسو نظام جمهوری اسلامی را حکومتها فارسهامینامند تا به یک تیر سه هدف را نشانه روند:
یکم-تا هویّت، سرشت، محمّد علی شاهی، با سیاست تُرک تباری علی خامنه ای همچنان در پرده بماند و بتواند همچنان منافع تُرک تباری را طولانی تر و بهتر برآورده کند.
دوّم- از سویی دیگر به ایرانیان رانتخوار پایتخت مرکز نشین و ایرانیان اسلامزدهءِ ایران مرکزی، چنین فهمانده شود که تنها علی خامنه ای و نظام اسلامی است که از تمامیّت ارضیایران پاسداری خواهد کرد، و در نتیجه باید در حفظ و پایدرای این نظام ولایت فقیه بهر طریق ممکن تلاش کرد.
سوّم-تا تاریخ ایران باستان، فرهنگ و تاریخ هخامنشی و پارسهءِ قبل از اسلام را با نسبت دادن به فردی مانند علی خامنه ای لکه دار کنند.
● اصولأ تا کنون در ایران تجقیقات جامعه شناسی راسیونال مطابق با نرمهای بین المللی دانش محور بیطرف انجام نگرفته که تحقیق کنند، که آیا همین تئوریسن هاو روشنفکران دینی ، ملّی- مذهبیهایِ دیروز و امروز، اصلاح طلباندینی شیعه گری، این پشتیبانانِ خمینی و علی خامنه ای اصل و نَسَبایرانی دارند و یا از تبار بیگانگان مهاجم و مهاجربه ایران هستند، که اینچنین ایدئولوژیکِ دین اسلام را جانشین هویّتو تاریخ ایرانی کرده اند و میکنند. کدام ملّت بیدار و کدام کشور مترقی، دین و مذهب خاصی را جانشین هویّت نژادی، تاریخی و فرهنگی خود کرده است ؟.
● بدرستی روشنفکران کُرد میدانند که فرمانرایی حکومتهابعد از حملهءِ اعراب و تُرک تباران ایرانی نبوده و نیست. ایرانیانی هم که در دستگاهِ قدرت بوده اند، گماشتگان، فیلسوفانِ دینی،و قلم بدستان، تئوریسینهایی، مانند حس روحانیرئیس جمهور و محمّد جواد ظریفوزیر امور خارجه بوده اند و هستند که در هویّتِ ایرانی بودن آنها بسیار ابهامات هست که آیا چنین افراد و طبقه ای در اساس ریشهءِ ایرانی دارند و یا حاصل یک نژادترکیبیغیر ایرانی میباشند ؟.
● فرهنگی که بعد ازدورانِ ایران باستان در ایران مرسوم و در محور و در مرکزیّت فرهنگ و تمدن ایرانی قرار گرفته است، یک فرهنگ خرافاتیِ دینی اسلامی غیر ایرانی و یا یک فرهنگ سبک بی پرنسیپ با حرکاتِ ناموزون رقص باباکرمکه با فرهنگ سنگین و صیقل خوردهء ایرانی هماهنگ نیست. یابا برداشتِ نادرست از فرهنگِ راسیونالِ غنی و پربار غربییک فرهنگ قشری بادکنکی بادآوری را محور قرار داده است ،
● زبان فارسی امروز هم با زبان پارسی باستانچندان مناسبتی ندارد. تنها کافی است به حروف الفباییزبان پارسی باستان و زبان فارسی امروز نگاهی افکنده شود. زبان پارسی باستان را باید در گویش منطقه ای جغرافیایِ ایران از جمله در کُردستانجستجو کرد.
بنا بر این عرصه های حکومتی، فرهنگی، زبانی، و تمدن مرسوم در ادبیّات سیاسی امروز که فارسی و پارسینامیده میشود بی اساس و همان واژگونهنویسی تاریخِ هدفمندِ ضدِ ایرانی و ضدِ پارسی است.
● تاریخ چند هزارسالهء ایران را تنها به قرون وسطی و حتّی به قرن گذشته محدود و تاریخ شاه و شیخاسلامگرایی صفوی تُرک تباری را برجسته کرده اند که نمایندگی شاه آنرا به علی میرفطروسو بخش تُرک تباری آنرا به محمّد امینیقاجار واگذار کرده اند و تاریخ اصلی ایران، یعنی تاریخ ایران قبل از اسلام که همان تاریخ زاگرسو برخاسته از زاگرس هست را به حاشیه رانده اند ! بتازگی ایرانیانی که خود را کارشتاس تاریخ مینامند، هدفمند تاریخ ایران باستان را"تاریخ مُردگی"مینامند تا اسلام و تاریخ زندهءِ 12 امامی امروز نظام جمهوری اسلامی را جانشین آن کنند !
● رضاشاه را چهرهءِ نمادین پارسی و بنیانگذار یک دولت فارسیدر کشور امروزی ایران میدانند در صورتیکه همین رضاشاه علاوه بر اینکه پارسی نیست، در ایرانی بودن آن هم شک وجود دارد، از واژهء پارسی( پرسیس، پرشین، پرزین) نفرت داشت و بزرگترین خیانت را به تاریخ باستان و به فرهنگ و زبان پارسی مرتکب شد و بدستور او در سال 1939 میلادی نام پارسیرا از روی نام بین المللی ایران بر داشتند.
رضاشاه قرارداد نفتی "انگلیس، پرشیا"را تمدید کرد که در ازایِ آن فقط انگلیس او را در برداشتن و حذف نام پارسی ( پرشیا) از رویِ نام بین المللی ایران یاری دهد و اینکار هم عملی شد.
● خاندان پهلویبا در نظر گرفتن و ارج گذاشتن خدماتِ آنها در بعضی زمینه ها، امّا بزرگترین ضربه را بر مردمان جغرافیایِ پارسهدر رشته کوه زاگرس از جمله همین استان فارسوارد کردند. همانطور که امروز علی خامنه ایبا فارسبودن بزرگترین ضربه را بر فرهنگ و تاریخ پارسی وارد کرده و میکند، خاندان پهلویهم به نوعی دیگر با "پهلوی"و "آریامهر" ( نور و خورشید آریا) نامیدن خود ضربه های سنگینی را بر ناحیّه زاگرس از شمال تا خلیج فارس وارد کرده است. طبقهء فئودال سنتی که هیچ، طبقهء فئودالیتهءِ اشرافی کشور و زاگرس را که دوران گذار به سرمایه داری انقلابی را میسر میکند نابود کردند که در حقیقت سرزمین ایران با بی سرپرستی و در ماندگی مواجه گشت، پس از آن هزار خانواده دز زمان سلطنتی و در ادامهء آن نظام جمهوری بر ایران حاکم شد.
● نام پارسه و پارسیاز رشته کوه زاگزسشمالی، زاگرس مرکزی، و زاگرس جنوبی تا خلیج فارس جدا شدنی نیست، با همّت ایرانیانزاگرس نشین تا خلیج فارس و با کمک مردمکُرددر ایران فردا تلاش خواهد شد که نام پارسه پارسی (پرسیس، پرشین، پرزین) را که با مردمان کُردمناسبت های زیادی دارد، دو باره مانند گذشته بر ایالت فدرالمتشکل از استانهای غرب، جنوبغربی و جنوببگذاریم و در صورت امکان نام پارسی را بر نام ایران در عرصهء بین المللی باز گردانیم .
● آقا محمّدخانقاجار برای اینکه پایتخت به جغرافیای زیستی مردم تُرک تبار نزدیک باشد، تهران امروز را بر گزید. این روزها هم بحث تغییر پایتختاز تهران میباشد، که مردمان زاگرسنشین باید تلاش کنند که پایتخت کشور مانند دوران قبل از اسلام به ناحیّهءِ زاگرس و به یکی از شهرهایِ: سنندج، کرمانشاه، شهر کُرد، یاسوج،یا مانند دوران هخامنشیان به پایتخت امپرطوری و ایالت پارسه به استان فارس شیرازبرگردد.
● پایتخت سه امپراطوری بزرگ ایران: ماد در همدان/ هخامنشیان در فارس، شوش، همدان/ و ساسانیان در تیسفوندر نزدیکی بغداد امروز بود. از زمانیکه سیاست ورزی و پایتخت سرزمین ایران از زاگرسرخت بربسته است، سرزمین ایران و هویّت ایرانی دچار بحران و بازیچهء اسلامگرایی مردمان مهاجم و مهاجر و ایرانی تبارانی که به بیماری سرطانی اسلامگرایی دچار شده اند، میباشد.
● اهواز به علّت بدی آب و هوا در لیست قرار نمیگیرد. پایتخت کشور ایران باید به جغرافیایی برگردد که امپراطوریهای بزرگ ایرانی، تاریخ و تمدن، زبان و فرهنگ پارسی آن از این جغرافیا برخاسته است و امروز هم تمامی آثار باستانی آن در این جغرافیا وجود دارد.
● در واژگونیتاریخ نگاری ایران هر کس به ایران و ایرانیان خیانت و ضربه زده است نامش برجسته و مشهور میشود و هر کس در خدمتِ هویّت ایرانی و پارسیبوده است بد نام و گمنام و منزوی و به اشکالِ مختلف در جهتِ سرنگونی آن کوشیده اند.
تعریف دولت و حکومت از دیدگاهِ کارل مارکس
● کارل مارکس بهترین تعریف را در موردِ ساختار حکومتدر تاریخ ارائه داده است که گوید : « وجود حکومت در اثر پیدایش طبقات و تضادِ طبقاتیدر جوامع بشری است » یعنی شکل گیری طبقات و منافع و تضادِ طبقاتیهست که ضرورت ایجاد حکومترا مهیا کرده است تا برای حفظ منافع طبقات بالادست حاکم، طبقات دیگر و زیردست را سرکوب کند.
● از سویی دیگر قدرت سیاسی حکومتها در جهان شرقو در کشورهای دیکتاتوری، در دست کسانی بوده که چرخهءِ اقتصاد کلانکشور را در دست داشته و دارند، و برای حفظ منافع طبقاتی خود بقیهءِ طبقات را سرکوب کرده و میکنند.
در ایران دو طبقهودو قبیله سرکوبگربود ه اندو هستند: یکم - تُرک آذری، دوّم- ایرانیان رانتخوار مگسان گرد شیرینی:
یکم-طبقهء اوّل مردم تُرک آذری است که امتیازات اقتصادی و سیاسی را از قرن 15از همان دورانِ صفویان و قاجاریانبدست آوردند و در دورانِ خاندانِ پهلویبر این امتیازات افزوده شد. فساد مالی و بانکی و پول شویی، و کامیونهای حامل طلا در ابعاد وسیعِ آشکار شدهء امروز فقط بخش کوچکی از اثباتِ تجمع سرمایه در دست مردم تُرک آذریاست، این فساد مالی فقط باز شدن روزنه ای از جنایات در مورد چپاول سرمایه های ملّی ایران است که به بحران در ترکیهو در بیت رهبری علی خامنه ای دامن زده است.
● مردم تُرک آذریبازار تهران، رشته های کلان مالی و اقتصادی، سرمایه و چرخهء اقتصاد کشور را در چنگ خود دارند. طبیعی است هر جا تقسیم ثروتصورت گرفته، همانجا هم قدرت سیاسی حکومت هم متمرکز است که دو طبقهء نامبرده حاضر به تقسیم آن نیستند.
● علی خامنه ای تُرک تبار رهبر نظام جمهوری اسلامی با مافیایی کردن سیستم اقتصادایران، خود در رأس آن نشسته و بالاترین امتیاز را به تُرک تبارانهدیه کرده است. علی خامنه ای سرمایه ملّی و ارگانهای بانکی و گردش پول ایران را در صندوقچه ای جمع آوری کرده و این صندوق فقط دارای دو کلیداست یکی را شخص علی خامنه ای و دیگری را هم به حکومت تُرک تبارعثمانی ترکیه سپرده است. بانک های ایران زیر نظر بانکهای حکومتی ترکیهبه فرار سرمایه های ایرانی و گردش آن عمل میکنند.
● درِ کیسه و دروازهءِ خزانهءملّی ایران فقط بر تُرک تباریباز هست، هرچه خواهند بردارند و تازه آنرا بر علیه ایران و ملّت ایران هم بکار گیرند. سرمایه های ملّی ایران را در ترکیه سرمایه گذاری و بازار کار تولید کنند، و کالای تولیدی آنرا دوباره در بازار ایران به فروش رسانند، یعنی خیانت چندسویه به سرزمین ایران. با سرمایه های ایران، ملّت ایرانی تبار کُرد در ترکیه را سرکوب کنند، خرج بنیادهای خیریه در ترکیه شود، امّا خط فقر و بیکاری نسل جوانان ایران از بحران هم فراتر رفته است.
● امروز معلوم نیست که علی خامنه ای دزد بزرگاوّل سرمایه های ایران هست و یا حکومت ترکیه؟ به غارت بردن و فراری دادن سرمایه های ملّی ایران بدست تُرک تباران در ایران و در ترکیه و فراتر از اینها اخبار اوّل جهان امروز هست.
سرمایه گذاریهای ربوده شدهء از بیت المال ملّت ایران اقتصاد ترکیه را دو رقمیبالا میبرد، در صورتیکه رشد و توسعهء اقتصاد ایران دو رقمی منفی و پایین می آید، کردستان و بلوچستان محروم هست !.
● مردم تُرک از جمله تُرک آذری در دیکتاتور بودن ساختارهای حکومتی و جلوگیری از دورانِ گذار بسوی عصر مدرنیته، سکولاریسم، دمکراسی و برپایی ساختارهای مدرن سیاسی نقش اساسی را داشته اند وبرای حفظِ منافع خود در سرکوب تیره های ایرانی و سایر اِتنیکهایدیگر نقش بسیار اساسی را داشته و امروز هم سهم بسزایی را تحت فرماندهی علی خامنهای در نظام جمهوری اسلامی دارند.
دوّم-دوّمین طبقه: ایرانیانِ غیر پارسیرانتخوار "پایتخت"و حوزهء ایران مرکزی و هر جا که اسلامگرایی و قبر امامزاده ای و یا سکونت تُرک تباری باشد، امتیازات اقتصادی و سیاسی را در چنگ خود قبضه کرده اند. این طبقه در دوران خاندان پهلوی شکل گرفت که قشر سنتی و بازاری آن پایه های اصلی انقلاب اسلامی 57 بودند، و قشر تحصیلکردهء آنها همین روشنفکران دینی دیروز و امروز، ملّی- مذهبی، و اصلاح طلبانِدینی هستند، شاخهء دیگر این طبقه مشروطه خواهان و سلطنت طلبان امروز هستند که در خیال بازگشت دوران طلایی نظام سلطنتی هستند.
● دو طبقهء تُرک آذریو ایرانیان بی هویّت رانتخوار، مکمل یکدیگر هستند، و علاو بر تعریف تمجید یکدیگر و در ساختن هویت های ساختگی برای خود از هیچ کوششی دریغ ندارند، گروه رانتخوار ایرانی مردمتُرک آذریرا سر گربه نشان سرزمینایران میداند و هر اسب سورای را سردار ملّی ارزیابی، و در مقابل تُرک آذری ایرانیان رانتخوار بی هویّت را پارسی، و صاحب فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران باستان میداند.
● ضرورت هست که روشنفکران و نخبگان ملّت کُردبدانند که ساختار نظام جمهوری اسلامیمانند دوران صوفیان، قاجاریان، و خاندان پهلوی هم ترکیبی است از این دو طبقهءِ تُرک تبارو ایرانیان مرکزی از نژاد ترکیبیغیر ایرانی است.
همین دو طبقه تُرک آذریو ایرانیان مرکزیو هوداران آنها از سرنگونی نظام اسلامی جلوگیریمیکنند و با شدت تمام برای حفظ منافع اقتصادی و قدرت سیاسی متمرکز در چنگ خود، اقوام ایرانی کُرد، بلوچ، و اقلیّت عرب در استان خوزستان را به جرم تجزیه طلب، گروه گروه به دار می آویزند و ترور میکنند، و سایر جغرافیای ایران را تحت کنترل خود دارند تا منافع این دو طبقه را همچنان مصون نگهدارند.
● همین طبقهء بی هویّت و غیر پارسیایرانیان شریک نظام جمهوری اسلامی و همدست با تُرک تباریهست که ملّت کُردرا همدست صدام حسین، اسرائیل و یا متحد با کشورهای بیگانهء دیگر بر علیه ایران و ملّت ایران محکوم میکنند، همین طبقه ایرانی خود فروخته است که همسو با نظام جمهوری اسلامی به سرکوب و ترور ملّت کُرد و بلوچ اقدام کرده اند و میکند.
● در دوران قبل از مشروطه که ساختار حکومت فئودالیته و قبیله ای بوده طبقهء حکم فقط تُرک تباربوده اند و بعد از انقلاب مشروطهو در عصر مدرنیتهبا ساختار حکومت ملّی در عصر خاندان پهلوی و در نظام جمهوری اسلامیامروز دو طبقهء بالا مذکور همچنان اهرم اقتصادو سیاسترا در چنگ خود قبضه کرده است.
● مگر جمعیّت تُرک آذریبیشتر ار جمعیّتِ مردمان: کُرد، بلوچ، و عربدر ایران نیست، مگر مردم تُرک آذری شعارهای ضد ایرانی نداده اند و به زشت ترین روش به تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی ایرانی حمله نکرده اند و نمیکنند، مگر علنأ خواستارجداییاز ایران نبوده اند و نیستند، مگر فعالیّتهای همگانی با در اختیار داشتن رسانه های گروهی تلویزیون هاو غیره و با داشتن سرمایه های کلانبر علیه سرزمین و ملّتِ ایران در خارج کشور کم بوده، مگر فعالین سیاسی و قومی تُرک آذری از پشتیبانی پان ترکیسم و پان عربیسمبهره مند نبوده،
آیا تا به حال علی خامنه ای به کشتار و ترور و زندانی کردن فردی و گروهیِ مردمان ترک آذری، مانند کُرد، بلوچ، و عرب اقدام کرده است ؟. (نگارنده مخالف هر گونه اعدام، شکنجه، و زندانی کردن افراد هستم، تأکید من بر شفافیّت بخشیدن به رفتار علی خامنه ای و مردم تُرک آذریو مناسبتِ آنها در نظام جمهوری اسلامی است).
● ایرانیان رانتخوار بی هویّت مرکزنشین و ایران مرکزی، و اِتنیکِ تُرک آذریوجود نظام جمهوری اسلامیرا از یک حکومت دمکراتیکترجیح میدهند. چرا که در یک نظام دمکراتیک کنترل سرمایه های ملّی ایران و هرم قدرت سیاسیاز دست آنها خارج خواهد شد.
● ایرانیان راستین و پارسی ها (جغرافیای پارسه) در استانهای غرب و جنوب غربی و جنوب کشور با وجود دارا بودن منابع انرژی سرشار نفت و گاز در جغرافیایِ خود، و مرکز تمامی تاریخ و آثار باستانی افتخارآفرین ایران،از محروم ترین و رشد نیافته ترین استانها میباشند و حتّی استان فارسامروز، همین مرکز جغرافیای پارسهتفاوت چندانی با کردستان و سیستان و بلوچستانندارد.
دوّمین اشتباه روشنفکران و سیاست ورزان کُرد
اشتباهِ بزرگِ دیگر رهبرانِ سیاسی، نخبگان، روشنفکران،و پیشتازان ملّت کُرد، دور نگهداشتن خود از شرکت در ساختار قدرت سیاسیو چرخهءِ اقتصادِ حکومتهای مرکزی بوده است.
اصلأ نقش تعیین کنندهءِ اقتصاد و تفکر اقتصادی و آینده نگری در مبارزات مردک کُرد تا کنون جایگاه و نقشی را نداشته است که خود از بزرگترین اشتباه بوده و امروز هم میباشد.
● میتوان باور داشت که دور نگهداشتن مردم کُردو سایر اِتنیکهای دیگر در ساختار سیاسی و اقتصادی حکومت مرکزی، یک سیاستِ برنامه ریزی شدهءِ حکومتهایِ مرکزی متشکل از دو طبقهء ایرانیان رانتخوار و تُرک آذریایران بوده است.
امّا بر روشنفکران و سیاست ورزان و تئوریسین های مردم کُردآنجا انتقاد وارد است که در راه کسب قدرت سیاسی مرکزیتلاش نکردند و از سویی خود را به عنوان قومی غیر ایرانیبه حاشیهءِ مسائل سیاسی ایران پرتاب کردند و با سرزمین ایران و با سایر تیره های ایرانی دیگر در شمال، جنوب، غرب، شرق از خود بیگانگی نشان دادند و هنوز هم میدهند. همان امری که طبقات حاکمتُرک تبار و ایرانیان بی هویّت رانتخوار آرزوی آنرا داشتند و دارند.
● مردمان کُرد که فلاتِ ایران حداقل از 700سال قبل از میلاد زادگاه مادری و پدری آنها بوده به حاشیه رانده میشوند و مردمان تُرککه در اواخر قرن دوازده یعنی نزدیک به 2000سال بعد از مردمان کُرد به ایران مهاجرت کرده اند، در مرکز قدرت اقتصادی و سیاسی و هویّتیایران قرار میگیرند و به واژگون نگاری تاریخایران و به پراکندگی بین تیره هایایرانی اقدام میکند.
● از عجایب تاریخ هست که مردمان کُرد با آنکه با مردمان تُرک خویشاوندی نژادی، زبانی، فرهنگی و تمدنی ندارند، در ترکیه تئوریسین پان تورانیسم و پان ترکیسم میشود، ولی در ایران پیشقدم به اینکار نشده اند و به جنین عملی مبادرت نورزیده اند !.
● این انتقاد بیشتر روشنفکران و پیشتازان مردم کُرد ایرانرا شامل میشود، که متأسفانه نمایندگانِ بخش کردستان ایران در همایش ملّی چهارگانهء کردستان ظاهرأ نقش برجسته ای را هم ندارند که با دیدگاه راست مسعود بارزانیبرخوردی سازنده داشته باشند و هژمونی این همایش را هدایت کنند. تواناییِ تئوریک و استراتژی با شناخت و ورزیدگی سیاسی آنرا دارند، البته اگر بخواهند، جلوی ضرر را هر وقت بگیرند بسود هست، زمان برای هر آغازی دیر نیست.
بخش های دیگر این نوشتار در لینکهای زیر( بر روی آنها کلیک کنید)
تشکیل کشور کردستان بزرگ و خیانت مسعود بارزانی(بخش یکم)
تشکیل کشور کردستان بزرگ و خیانت مسعود بارزانی(بخش دوّم)
تشکیل کشور کردستان بزرگ و خیانت مسعود بارزانی(بخش سوّم)
| دسامبر|2013| آلمان| ناصر کرمی|
ضرورت "تشکیل کردستان بزرگ"جداگانه در بخش بعدی ( پنجم و پایانی) آورده میشود.