چندی پیش در پاسخ به بی حرمتی های آقای عباس معروفی به یکی از بزرگان ادب،1در نوشته کوتاهی به بی مسوولیتی های روشنفکران فارس زبان ایران در قبال حقوق اقوام در مقایسه با روشنفکران کشورهای همجوار اشاره کرده بودم.2به دنبال آن بسیاری از دوستان فارس زبان با تایید نوشته ام از همراهی اقوام ایرانی تا رسیدن به تمامی حقوق حقه شان و جدا کردن حساب خود با بعضی از عناصر نژاد پرست سخن رانده بودند! صحبت های جمعی هم که ما بین دوستان فارس زبان در دانشگاه میشد و یا در این چند سال که فضاهای مجازی برای تبادل افکار مهیا شده است همه دوستان فارسی زبان به نوعی از تدریس زبان مادری اقوام حمایت میکردند و با نبش قبر علمای سلف خود، ایرانیان را و به نوعی خود را از پیشگامان مدافع حقوق بشر جهان معروفی میکردند و تمامی قوانین حقوق بشری دنیا را که در چندین هارد دیسک جا نمیگیرد را در استوانه نیم وجبی حقوق بشری! جای میدادند. با چرب زبانی حکومت جمهوری اسلامی را نه نماینده خود بل عذاب الهی میدانستند که به هم کشورهای آنها (تورک، عرب، بلوچ، تورکمن و کرد...) ستم میکنند! اما با پاسداری سپاه و بسیجی از زبان فارسی دم بر نمیآورند!
چه چیزی ما را از حیوانات جدا میسازد؟ عنوان کتابی هست که چند روز پیش از آقای توماس سادندورف دیدم.3ایشان با یک آزمایش جالب تفاوت در توسعه ادراک کودکان و بچه پیریمات ها را تشریح کرده و حلقه گم شده انسانها با حیوانات را در منقرض شدن گونه های ما بینی و نزدیک به انسان میداند و علت این انقراض را خود انسان معرفی میکند. به عبارتی انسان ها نسل گونه های نزدیک به خود را کشته است!
به خاطر آوردن يك راه پيچيده براي اصلاح يك حركت نادرست، برآوردن نيازهاي آينده خود با به خاطر آوردن حوادث گذشته، طرح ريزي براي آينده، استفاده از برگهای درختان به عنوان کاغذ توالت و چتر در برابر باران، خود آگاهی و تشخیض خود در آیینه ، فرار از خطر، رشد و اندازه مغز و قبول شدن از دیگر تست های انجام شده از عدم تفاوت بین حیوانات به خصوص میمون ها با انسان را نشان میدهد! پس راز این تفاوت چیست؟ سادندورف راز همه این تفاوت ها را در زبان خلاصه میکند! و میگوید تمامی داشته های بشری به خاطر زبان میباشد، زبان انسانها بر خلاف ارتباط در حیوانات با درک ذهن انسان های گویا متناسب شده است. زبان انسان ها تمثیل کننده مفهوم ها میباشد و تفاوت و راز ما با حیوانات را در عدم بیان احساسات از طرف حیوانات میداند.
کدام دادگاه صالحی میتواند ژنوساید فرهنگی اقوام در ایران امروز توسط اعضای فرهنگستان زبان فارسی و دیگر جریان های منحط را از نسل کشی انسان نماهای اولیه توسط خود انسان ها را کم ارزش جلوه دهد؟ این چه نوع غرور و تکبری هست که عده ای بیان احساسات میلیون ها انسان دیگر را سد میکند؟ عناد با میراث طبیعت بشری با کدام یک از آموزههای متون دینی سازگار است؟
سکوت عجیبی از طرف دوستان فارس زبان را شاهد هستیم. خبر اعتراض فرهنگستان زبان فارسی به آموزش زبان اقوام در مدارس را همه سیاسیون و فعالان حقوق بشری فارس زبان از دور به آرامی گوش فرا میدهند. انگار دلشان پیش حداد آرام هست!
"توانا: آموزشکده جامعه مدنی ایران"در صفحه فیسبوکی خود دوره آموزشی برای دموکراسی میگذارد، با برجستهترین مدافعان حقوق بشر مصاحبه میکند. مشکلات اقسی نقاط جهان را از سومالی تا کلمبیا را بررسی میکنند اما دریغ از بررسی موضوع داغ و چالش برانگیز آموزش زبان اقوام هم کشوری های خود!
"آشتی ملی"دیگر صفحه فیسبوکی که آشتی ملی تمامی گروهای سیاسی اعم از اپوزوسیون داخل و خارج را مد نظر گرفته، در هیچ مصاحبه ای به مشکلات اقوام اشاره ای نمیکند و مهمترین ملزمه برای حل مشکلات امروز جامعه ایران را حبل المتین فارسی می بیند و هنوز وارد بحث آموزش به زبان مادری نشده است!×
ده ها شبکه تلویزیونی، سازمان های غیر دولتی، انجمن های سیاسی، فرهنگی_اجتماعی و مطبوعات فارس زبان خارج از ایران هنوز به این مسئله لب تر نکرده اند و منتظرند ببینند کفه ترازو به کدام طرف سنگینی میکند تا بتوانند در بازار سیاست متاعی برای خود بدست بیاورند. اگر سنگینی به نفع تمامیت خواهان باشد طبق روال همیشگی وطن پرستی و باستان ستایی شان گل خواد کرد و در کنار فرهنگستانی ها از کشتارگاه زبان اقوام حمایت خواهند کرد و یا اگر چاره ای جز تسلیم ندیدند، حرف از حقوق بشر خواهند زد و دولت را مذمت میکنند!
وهستند دیگر اشخاص وصفحاتی که آدرس کشورهای همجوار را برای آموزش زبان اقوام ایران میدهند!
آیا زمان آن فرا نرسیده است که روشنفکران، اصحاب فرهنگ، اندیشمندان، سیاسیون و جامعه شناسان و حقوق دانان و تمامی آنانی که دل به دموکراسی، معاهدات حقوقبشری مثل منشور زبان مادری، اعلامیه جهانی حقوق زبانی و آزادی و برابری اقوام و مذاهب داده اند، حساب خود را با آنانی که کرسی فرهنگستان زبان فارسی ایران و بعضی از کرسی های مجلس و روزنامه های معلوم الحال را اشغال کردند، جدا سازند و به وظیفه روشنفکری خود عمل کنند؟ آیا وظیفه هر انسانی به خصوص روشنفکران همراهی با صاحبان حق و احقاق حقوق اقشار مختلف جامعه نمیباشد؟ آیا وقت آن نیست که انسانیت و حقانیت بر مللیت و پان پروری ترجیح داده شود و جلوی زور آزمایی های نژادپرستی گرفته شود. این سکوت چه معنایی غیر از همراهی و هم رأیی با اعضای فرهنگستان زبان فارسی دارد؟ سکوت در برابر ظلم ، بدتر از ظلم نباشد کمتر از آن نیست ،ظالم و ساکت هر دو خطا کارند!
اظهار نظر و اظهار وجود در برابر نا عادل ها و بیان دیدگاه خود بدون ورود به چگونگی و روشهای خاص آموزشی و اجرایی آن شاید آزمون مهمی برای روشنفکران باشد. هر چند مشارکت و انتقال تجربیات دیگر کشورهای چند زبانه در امر آموزش کاری ستودنی و مورد انتظار از روشنفکران میباشد.
هر گونه تعلل از طرف دوستان و روشنفکران فارس در میدان مبارزه با تمامیت خواهان در دراز مدت باعث سلب مشروعیت آنها از طرف اقوام خواهد شد. بعبارتی اظهارات آقای یونسی مبنی بر آموزش زبان اقوام در مدارس، آزمون صداقت برای روشنفکران فارس زبان میبباشد.
افشار عباسی تقی دیزج
31.01.2014
1- http://i.imgur.com/ECrgPvy.png, صفحه فیس بوک آقای عباس معروفی))
2- آقای عباس معروفی زمانیکه 800 سال پیش!!! آمدیم زبانمان ترکی بود! افشار عباسی تقی دیزج، اویان نیوز، ۱۳ خرداد ۱۳۹۲
3- The science of what separates us from other animals, Thomas Suddendorf, 27 January 2014