آذربایجان جزیره سبز بردباری در برهوت خاورمیانه
در کنیسهی «قیرمیزی قصبه»
به قلم خاخام دیود ولپ
ولپ خاخام ارشد ماکس وب در معبد سینا در لس آنجلس است، وی نویسنده هشت کتاب بوده و توسط اورشلیم پست به عنوان یکی از 50 یهودی تأثیرگذار در جهان انتخاب شده است.
پنجشنبه مورخه 14 آبان 1394
توضیحات مترجم:آیا میتوان ازیک جامعه عشیرتی با میزان قابل توجهی از قتلهای ناموسی، «نما»یی از یک جامعه سکولار و مقید به برابری حقوق زنان و مردان به جهان مخابره کرد؟ آیا میتوان دست به پاکسازی اتنیکی زد و مدعی برقراری سوسیالیسم و ایسمهای رنگارنگ مُد روز در غرب شد؟ آیا میتوان با توسل به تهدید خانوادهها، از میان کودکان آنها سربازگیری کرد و آنها را به عنوان ابزار جنگی ارزان و فراوان به کشتن داد و همزمان مدعی دفاع از حقوق کودکان و زنان شد؟ جواب همه این سوالها مثبت است. حداقل ما در خاورمیانه شاهد چنین رفتارهایی بودهایم. افراطیون ارمنی در قفقاز هم به همین شیوه، موارد بیشماری از ارتکاب خود به جنایات سنگین علیه مردمان منطقه را، با توسل به ارتباطات بین المللی خود، به عنوان «پرونده مظلومیت خود»(!) به جهان عرضه کردهاند. همه جنایات ناسیونالیستهای افراطی ارمنستان در سی سال اخیر از اشغال 20 درصد اراضی آذربایجان و پاکسازی اتنیکی یک ملیون نفر از شهروندان آذربایجان از مناطق اشغالی به همراه نابودی همه آثار حضور مادی و فرهنگی آذربایجان در همان مناطق و ارتکاب سلسله سازمان یافتهای از تخریب محیط زیست برای نابودی رویای بازگشت ساکنین پاکسازی شده مناطق مسکونی، همه و همه در یک شامورتی بازی کارگردانی شده، تا حد امکان از دید جهانیان پنهان مانده است. در دو ماه اخیر که عملیات آزادسازی اراضی اشغالی آذربایجان از کنترل خونتای حاکم بر مناطق اشغالی و ارتش ارمنستان در جریان بوده است، تنها «رضا دقتی» عکاس خبرنگار تبریزی فرانسوی و یکی دو خبرنگار فرانسوی و غربی در طرف آذربایجانی حوادث حضور داشتند اما در طرف ارمنستان، تنها بصورت گروهی 80 خبرنگار بین المللی مشغول مخابره حکایات «خسن و خُسین» آدمکشان بیرحم ارمنستانی به افکار عمومی دنیا بودهاند. در این میان آنچه ناظر این اتفاقات عجیب را نسبت به آینده بشریت امیدوار میکند، دشواری این کارزار قلب واقعیت و وارونهسازی رسانهای است. همانطور که در خاورمیانه گزارشات سازمانهای بین المللی حقوق بشری، پرده از ماهیت واقعی گروههای ترور در سوریه و عراق برداشت و موارد متعددی از پاکسازی اتنیکی اعراب و ترکمانان، سربازگیری اجباری از میان کودکان، آتش زدن روستاهای اعراب و ارتکاب انواع جنایات جنگی از سوی مدعیان سکولاریسم و سوسیالسیم افشا شد، در قفقاز نیز، بنگاه جعل و وارونهسازی واقعیت، اینجا و آنجا به دچار دست اندازهای جدی میشود. از جمله بازی دوگانه همزمان رهبران ناسیونالیسم ارمنی با قدرتهای غربی و روسیه است یعنی همان چیزی که حاکمان روسیه و بخشی از افکار عمومی این کشور را دچار تردید جدی در دفاع از افراطیون ارمنی کرده است. جامعه روسیه بعد از دویست سال دولتسازی و حمایت همه جانبه از مردمان ارمنی، یکدفعه با منظره حاصل از روسی زدایی و روس زدایی حاکمیت ارمنستان در آن کشور مواجه شده است. ارمنستان از طریق پاکسازی اقلیت بزرگ سیصدهزار نفری تُرک در سال 1988 و ادامه این روند علیه موجودیت اندک بقیه اقلیتها و فرهنگها و از جمله پایان دادن به فعالیت مدارس روسی و هر گونه موجودیت زبان روسی در نظام تحصیلی و آکادمیک ارمنستان، به «خالصترین» کشور جهان بدل شده است! نتایج مبارزه مؤثر با زبان و فرهنگ روسی در جامعه ارمنستان در همه جبههها خودنمایی میکند. از جمله در دو ماهه اخیر، رسانههای روسی حتی در گزارشات جانبدارانه خود از پایتخت کشور ارمنستان از یافتن کسانی که بتوانند به زبان روسی در یک سطح حداقلی تسلط داشته باشند در مضیقه بودهاند. مخاطبین کانالهای تلویزیونی معروف به جانبداری از ارمنستان و حتی کانالهای تلویزیونی بزرگ متعلق به ثروتمندان ارمنی تبار روسیه، انبوهی از مصاحبه شوندههای ارمنی از ارمنستان را به مخاطبین خود نمایش میدهند که آشنایی آنها با زبان روسی بسیار نازل است. در یک نگاه آماری هم، میزان فعالیت مؤسسات آموزشی، دانشگاهی و فرهنگی روسی در ارمنستان رفته رفته به میزان صفر مطلق نزدیکتر شده است. این بیگانگی سیستماتیک با جامعه و فرهنگ روسی، خود را در ترکیب اهالی ارمنستان هم نشان میدهد. امروز رقم رسمی سهم روسها از ساکنین جمهوری ارمنستان، زیر یک درصد است(دقیقا 0.4% یا 4 دهم درصد طبق جدول ضمیمه). با توجه به سلسله طولانی از دلایل و مستندات غیرقابل انکار، جامعه ارمنستان و دولت ارمنستان در دوستی با دولت و ملت و فرهنگ روسیه، کاملا ناصادق بوده است.
اهمیت گزارش زیر از سفر یک هیئت کلیمی در سال 2015 از کالیفورنیا به جمهوری آذربایجان در سال 2015 و مشاهدات آنها طی این سفر، در اینجا نمایان میشود. این گزارش نشان میدهد که بردباری و تولرانس فرهنگی و دینی و مذهبی در همه ابعاد مربوطه در جمهوری آذربایجان نه امری نمایشی برای فریب مخاطبین رسانههای خریداری شده با کمک لوبیگری و پول، بلکه یک واقعیت عمیق با ریشههای مستحکم تاریخی است. بیاد داریم که وقتی دستجات ترور شمال سوریه، مشغول کشتار اعراب همسایه خود در منطقه بودند، یکی از آنها داد میزند: «مثل جهود بکشیدشان». این نکته از سوی دوربینهای تیزبین رسانههای اسرائیلی به دور نماند و در کنار افشای واقعیاتی دیگر، گویا به تجدیدنظر سیاست دولت اسرائیل در حمایت از این نیروها نیز، منجر شده است. از این منظر، انتشار مطالبی با محتوای گزارش زیر و شهادتهای غیرقابل انکار مثل شرح مشاهدات دست اول نویسنده این گزارش از جامعه آذربایجان، از هرجهت در بی اعتبار کردن دستگاه جهانی پروپاگاندای دیاسپواری ارمنی، موفق بوده است. حقیقت کیلویی نیست و هزاران گزارش دروغ از نابردباری در جامعه آذربایجان، با یک و تنها یک گزارش از جنس گزارش زیر، میتواند بی اعتبار شود. در گزارش زیر، با سیمای بالکل متفاوت و متضادی از جمهوری آذربایجان آشنا میشویم که با سیمای ارمنستان فاقد یک نفر کلیمی و «خالصترین کشور» از نظر دینی، مذهبی، زبانی، فرهنگی و اتنیکی در دنیا، کاملا متضاد است. از این رو است که مفسر روس، تلاش موفق جمهوری آذربایجان در سه دهه گذشته برای معرفی خود به جامعه روسیه و جامعه جهانی را تدارک موفق دیپلماتیک برای آزادای اراضی اشغالی آذربایجان از سلطه نظامیان ارمنستان نامیده است. این گزارش نشان میدهد که امر بردباری فرهنگی و دینی در جامعه آذربایجان یک امر نمایشی کارگردانی شده ارزان نیست. کشف این پتانسیلهای انسانی در جامعه آذربایجان از سوی جامعه روسیه و بقیه جهان، هرچند از نظر حجم تبلیغات شاید معادل یک هزارم پروپاگاندای دیاسپورا و دستگاه نیرومند لوبی ارمنی نیست، اما از نظر تاثیرگذاری و ایجاد خلل جدی در تصوری که این پروپاگاندا از ناسیونالسیم افراطی ارمنی رائه میدهد، موفقیت زیادی داشته است. در سالهای اخیر بارها رهبران دولت و جامعه ارمنستان در پاسخ به این سوال که شما چگونه «خالصترین کشور جهان» شدهاید و چرا همسایگان مسیحی گرجستانی شما در جنوب قفقاز تا این حد با دولت و مردم آذربایجان احساس همدلی دارند، دچار لکنت زبان در حد رسوایی شدهاند. جامعه ارمنستان یکی از مذهبیترین کشورهای جهان و کشور آذربایجان سکولارترین کشور اروپای و یکی از کشورهای صدرنشین در بالای ایندکس جهانی از نظر سکولاریسم است. ارمنستان گرفتار تعصبات مذهبی توجیهگر جنایت، سربازان خود برای اشغال شهرهای آذربایجان و پاکسازی اتنیکی را با دعای خیر رهبران عالیرتبه کلیسا روانه جبهههای جنگ میکند و از نظر میزان نقش مذهب در زندگی مردم، دقیقا در حد افغانستان است. (به جدول ضمیمه استخراج شده بر مبنای آمار مؤسسه نظرسنجی گالوپ توجه کنید)
از آنجایی که بردباری مذهبی و سکولاریسم، یک رفتار نمایشی و جعلی نیست و ریشه در واقعیات عمیق تاریخ و حقایق امروز آذربایجان دارد، تبلیغات نژداپرستانه ناسیونالیسم افراطی ارمنی برای نابردبار نشان دادن مردم آذربایجان را اگر ورشکست نکرده باشد، با چالشهای جدی مواجه کرده است. امروز جامعه روسیه از رهبران ارمنستان به حق میپرسد: «طی دویست سال از ساختن دولت تا حمایت نظامی و مالی بی حد و حصر از شما انجام داده ایم. کجاست قدردانی شما؟ کجاست مدارس و دانشگاهها و مؤسسات فرهنگیمان در کشور شما؟ اقلیت روس و غیر ارمنی دوران شوروی موجود در جامعه ارمنستان امروز کجا رفتهاند و چرا؟ چرا خبرنگاران و برنامهسازان شبکههای تلویزونی روسیه در یافتن افراد معدودی که به زبان روسی قابل فهمی صحبت کنند، در این حد دچار دشواری هستند؟ چرا ارامنه و آذربایجانیها در روستاهای مخلط در گرجستان در همه این سالها بی هیچ مشکلی زندگی کردهاند؟ چرا در حالی که هزاران خانواده مختلط آذربایجانی ـ ارمنی در نتیجه ازدواج بین فرهنگی در گرجستان وجود دارد، شما با انسانیتزدایی از مردمان آذربایجانی، قابل زندگی مشترک نمیدانید؟ مگر در دوران شوروی هزارن خانواده مشترک دوز بانه و سه زبانه حاصل ازدواج ارامنه و آذربایجانیها در آذربایجان بوجود نیامده بود؟ چرا هم اینک 30 هزار شهروند ارمنی جمهوری آذربایجان در این کشور زندگی میکنند و یک نفر آذربایجانی در کل جمهوری ارمنستان وجود ندارد؟ چرا عالیترین مقامات ارمنستان از رئیس جمهوری به پایین، علیرغم اعتراضات شدید روسیه، از مجسمه یک افسر نازی ارمنی بنام «گارگین نژده» و چند نازی ارمنی دیگر در ارمنستان پرده برداری کردند؟ (پایان مقدمه مترجم).
منبع: https://time.com/4099548/azerbaijan-is-an-oasis-of-tolerance-in-the-middle-east/
ولپ خاخام ارشد ماکس وب در معبد سینا در لس آنجلس است، وی نویسنده هشت کتاب بوده و توسط اورشلیم پست به عنوان یکی از 50 یهودی تأثیرگذار در جهان انتخاب شده است.
صبح شنبه گذشته، حادثهی نادری را با 50 نفر در میان گذاشتم، ما به سوی کنیسه حرکت نمودیم.
این میتواند حادثهی بسیار نادری به شمار آید اما کسی که در دنیا به سیر و سیاحت پرداخته، میداند که به راحتی اجازه ورود به کنیسه داده نمیشود. در بعضی جاها کنیسهها 24 ساعته برای ورود هر کسی باز نیستند. کنیسهای که من در لس آنجلس به آن میروم تحت مراقبت بوده و اتومبیلهایی که وارد آنجا میشود مورد بازرسی قرار میگیرد. بارها مجبور شدهام نامههایی به جوامع خارجی یهودی بنویسم و برای شرکت کسی در کنیسهی آن شهر کسب تکلیف نمایم. بعضا تفاوت مابین اسلام هراسی و یهود هراسی را در مراقبتی که از کنیسهها رخ میدهد در مقابل عدم مراقبت از مساجد میتوان دریافت.
با این حال در یک کشور مسلمان میتواند بدون سوال و جواب و بارزسی وارد کنیسه شد.
آذربایجان در این موضوع یک استثنا به شمار می آید. هفتهی گذشته دیپلماتی در اورشلیم طی جلسهای در بین اعضای گروه ما اظهار داشت که: «در سوئد زمانی که کیپا به سر داشتم با تردید به خیابان قدم میگذاشتم اما در آذربایجان بدینگونه نیست. کسی موجب اوقات تلخی شما نخواهد شد». من هم میتوانم این سخنان را تصدیق نمایم. حدود یک هفته کیپا به سر در خیابانها گشتم و جز ادب و نزاکت چیزی ندیدم.
این موفقیت فوق العادی است که در دنیا بسیار کمتر شناخته شده است. آذربایجان در قبول سایر سنن دینی تاریخ بلند بالا و غرور آمیزی دارد. با وجود اینکه 90 درصد از جمعیت آذربایجان را مسلمانان تشکیل میدهند، شیعه و سنی باهم دیگر هم زیستی مسالمت آمیزی دارند. همچنین یهودیان نیز احساس پذیرفتهشدگی و ارزشمندی را در این جامعه به خوبی لمس میکنند. این مساله در مورد سایر اقلیتهای مذهبی هم صدق میکند.
ما برای آوردن تورات به یهودیان کوهستان باکو به آذربایجان سفر کرده بودیم. در میان حدود 30000 یهودی که در این کشور زندگی میکنند، یهودیان کوهستان تاریخ بسیار طولانی دارند و ریشه آنها را در هزاران سال قبل جستجو میکنند. گفته می شود که پس از تخریب اولین معبد در سال 587 قبل از میلاد، یهودیان در منطقه آذربایجان جنوبی، که اکنون در قسمت شمال غربی ایران [میباشد] ساکن شدهاند.
سفرمان از سوی نسیمی آقا اف سرکنسول غرب آذربایجان ترتیب داده شد. در طی سفر روستای «قیرمیزی کند» و منطقهی «قوبا» را که قبل از دوران شوروی به عنوان مناطق یهودینشین شناخته میشد زیارت نمودیم. در اینجا چیزی حدود 4000 یهودی به سر میبرد و یکی از بزرگترین شهرهای یهودی نشین خارج از اسرائیل محسوب میشود. گذری به کنیسههای زمستانی و تابستانی داشتیم، در آنجا دعا نموده و در خیابانها قدم زدیم [و] از اینکه یهودیان در میان این ملت کوچک در قفقاز به راحتی زندگی میکنند، متعجب شدیم.
برخلاف بسیاری از ملل مسلمان، آذربایجان با اسرائیل روابط نزدیکی دارد. مقامات رسمی مراوداتی با هم دارند(در کنار من در هواپیمای تل آویو به باکو، آویگدور لیبرمن، معاون سابق نخست وزیر اسرائیل بود و نخست وزیر و رئیس جمهور اسرائیل از آنجا بازدید نمودهاند). الهام علی اف رئیس جمهور یک بار اظهار داشت که روابطمان مانند کوه یخی است که فقط نوک آن قابل مشاهده بوده و بیشتر آن در زیر سطح قرار دارد.
آذربایجان همچون تمامی کشورهای دیگری که درگیر جنگند، بهشت نیست و یک دموکراسی نو ظهوری که از سایهی حکومت شوروی سر بر می آورد، آزادی مطبوعات و حقوق بشر در آن نقض میکند. البته تلاش برای پیشبرد کشوری آزاد، مستقل و مسلمان در همسایگی ایران، ارمستان و روسیه را نمیتوان امری آسان مد نظر قرار داد. تحمل فشارها در آن قسمت از جهان در برابر دگر اندیش پذیری سخت است.
با این حال پذیرفتگی زندگی یهودیان امری نمایشی نیست. رهبر دینی مسلمانان قفقاز حاج الله شوکور همت پاشازاده، در چندین دیدار خویش با تاکید بر برادری یهودیان عنوان نموده است که: «در آمریکا و داخل [کشور] با رهبران دینی یهودیان مناسبات دوستانه نزدیکی داشته و همکاری در میان مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و سایر ادیان در آذربایجان میتواند الگویی برای سایر کشورها باشد». او اولین رهبر دینی شیعیان و اهل تسنن (در آن واحد) میباشد که این خود بیانگر شگفت آوری از دگر اندیشپذیری است.
به مدت 5 روز، گروه ما در کشور گشت و گذار نموده و با مقامات، هنرمندان و تنی چند از یهودیان دیدار کرد. ما از یک مدرسه یهودی و چند کنیسه یهودیان بازدید کردیم. از ما با وعدههای غذایی کوشر(کوشر یک غذای یهودی است) پذیرایی شد و ما ساعتها با نمایندگان جامعه یهودی و [همچنین] با یهودیانی که در محافل کوچک همچون مراسم مخصوص کودکان حضور داشتند دیدار صمیمی و دوستانهای داشتیم.
ما مزار یک قهرمان یهودی آذربایجان را زیارت نمودیم که در آن قبرستان قهرمانان سایر کشورها نیز به خاک سپرده شده بود. در باکو به میدان بزرگی رفتیم که در آن مجسمهای به نام «زن آزاد» وجود داشت که حجاب خود را بر میداشت.
در جهانی که عدم تحمل تهدیدی جدی و رو به رشد است، آذربایجان چیزی حیاتی برای آموزش دارد. زمان آن فرا رسیده است که جهانیان متوجه کشوری پذیرنده و کوچک باشد که میخواهد نه سر از دشمنی بلکه با آغوش، میراثی به دست آورد.