چرا فقط از حقوق بشر كُردها دفاع میكنید؟ این سوالی بود که چندی پیش یکی از دوستانم از من پرسید. منم دوست دارم در این مورد چند نکته را یادآوری و توضیح دهم؛ و این سوال را از فعالان حقوق بشری بپرسم كه چرا تنها از حقوق طیفی خاصی دفاع میكنید؟
حقوق بشر معیاری است، برای قضاوت در مورد آزادی و ماهیت انسانی برنامهها و سیاستها، روابط، مناسبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و نیز عملکرد حکومت و تامین امنیت، صلح، ثبات و تاییدی بر تحققپذیری آن در کشور.
بیتردید هر فرد در جامعه دارای حقوق و آزادیهای مشروعی است، که عدم رعایت آن مترادف است با ستمی که بر فرد و ساختار جامعه وارد میشود. بر همین اساس ملیتهای مختلف ایرانی حقوقشان همواره توسط حکومت مرکزی و سیستم غالب پایمال شده است؛ و ستمی مضاعف را تحمل مینمایند.
در ایران هر روزه شاهد اعدامهای دستهجمعی و عدم رعایت حقوق زنان و دیگر قشرهای جامعه هستیم، همچنین شاهدیم بر عدم رعایت حقوق دیگر ملیتها و تبعیضهای چشمگیر، ملت کُرد نیز از این همه ستم موجود در ایران بیبهره نبودهاند؛ و همواره ستمی مضاعف را تحمل نمودهاند. ملت کُرد بهویژه در دوران معاصر گرفتار استبداد، تبعیضهای گوناگون، رنج و ستم و بیدادگری و خشونت حکومتهای توتالیتر غالب بوده است. ملت کُرد در هیج دورهای از حق ایجاد نهادهای دموکراتیک مدنی و سیاسی و اجتماعی با راهبردهای مسالمتجویانه برای دستیابی به حقوق و آزادیهای اساسی و حق تعیین سرنوشت برخوردار نبوده است؛ بلکه این حقوق همیشه توسط حکومتها لگدمال شده است.
نقض حقوق بشر و برخورد غیر انسانی با فعالین کُرد تنها به این موارد ختم نمیشود و نمونههای فراوانی از این دست وجود دارد. ترور دولتی، اعدام، حبسهای سنگین و… مواردی هستند که همواره در قبال ملت کُرد و فعالین آن از آنها بهره گرفته شده است.
هماکنون در کردستان ایران افراد زیادی به جرم ابراز عقیدهی متفاوت یا انجام فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، سیاسی، ملی و اتنیکی تحت تعقیب یا بازداشت و زندانی و اعدام شدهاند؛ این ستم در کل ایران موجود است و دیگر ملیتهای ایرانی از آن بیبهره نبودهاند.
اما در حالی که بایستی یکی از وظایف فعالین و مراکز حقوق بشری در ایران تلاش برای آزادی تمام زندانیان سیاسی و توقف تمام مانورها و عملیات نظامی حکومتی در مناطق حاشیهای ایران بر علیه ملتهای تحت ستم این حکومت باشد؛ در این چند سال اخیر شاهد بودیم که موضعگیریها و بیاننامههایی به دلایل سیاسی و شخصی، از جانب بعضی اشخاص و یا گروههای به اصطلاح مدافع حقوق بشری، بر علیه زندانیان و فعالان غیر فارس منتشر شود.
از طرفی دیگر سکوت رسانهای و سانسور خبری شبکههای خبری، همواره در مورد اخبار و گزارشهای مناطق حاشیهای و بهخصوص مناطق کُردنشین وجود داشته است. شبکهها و کانالهای خبری در رابطه با کوچکترین برخوردی با زندانیان سیاسی غیر کُرد، واکنش نشان داده و آن را جهانی میکنند؛ ولی در رابطه با اخبار مرتبط با فعالین و سیاسیون کُرد، بلوچ و یا عرب و... دیگر ملیتهای ایران که با بدترین وضعیت در زندانها مواجه هستند، سکوت اختیار کرده و آن را نادیده میگیرند.
هر چند مساله حقوق کُردها و سایر ملیتهای ایران فقط به جمهوری اسلامی گره نخورده -هر چند که این حکومت یکی از بزرگترین موانع احقاق ملیتهاست- و تا زمانی که تفکر برتریطلبی و برتریجویی در ایران، چه در قالب نژادپرستی و ناسیونالیسم افراطی و اصرار بر یکسانسازی اجباری همه ملیتهای ایرانی در کشور ایران باقیست، مبارزه برای کسب حقوق از جانب کُردها و سایر ملیتها باقی خواهد بود.
ولی نگرانی بسیاری از فعالان كُرد، از ریشهدار بودن بدبینی نسبت به کُردها، در نوشتهها و موضعگیریهای برخی از فعالان سیاسی و فرهنگی برمیگردد که همچون مسوولین نظام به ما کُردها، تهمت تجزیهطلبی زده و حتی با درخواست کُردها مبنی بر بهدست آوردن حقوق اولیه خود، فریاد "وا ایرانا"سر داده و ادعا میکنند که خواستههای ما موجب تجزیه ایران است. کار به جایی میرسد که برخی بقای جمهوری اسلامی را ترجیح میدهند!
در شرایط جدید جهان کُردهای ساکن ایران نیز سالهاست که راهی متفاوت از نبرد مسلحانه در پیش گرفتهاند و تلاش برای آموزش حقوق بشر و دمکراسی و نیز تحول فرهنگی جامعه کردستان را بدون کمترین پشتیبانی دولت و حتی با وجود سنگاندازی و ممانعت حاکمیت در پیش گرفته و فعالیتهای مسالمتآمیز مدنی را در تشکیل نهادهای مدنی –هر چند که سازمانهای غیر دولتی ثبت شده تحت نظارت یا پوشش یا فشار دولتند- و جنبشهای زنان و دانشجویان و کارگران و روشنفکران، به انجام میرسانند.
از طرفی دیگر اگر نگاهی به پرونده بیشتر زندانیهای سیاسی کُرد در دهه اخیر بیاندازیم، بیشتر آنها روزنامهنگار و فعال حقوق بشر بودهاند از آقای فرزاد کمانگر، احسان فتاحیان، عدنان حسنپور، هیوا بوتیمار، انور حسینپناهی، حبیبالله لطیفی و خیلیهای دیگر حکمهای سنگین و حکمهای اعدام خوردند. برای نمونه برادارن کُردپور و خیلیهای دیگر از فعالینی بودند که در زمینه حقوق بشری یا روزنامهنگاری فعالیت داشتند.
سوال اینجاست آیا بعد از ٣٥ سال سركوب و حالا هم با بودن درندهترین دستگاه امنیتی در مناطق كُردنشین و نبود هیچگونه مراكز قضایی مستقل و با بودن بیش از ٥٠٠ زندانی سیاسی و عقیدتی و بیش از ٦٠ فعال سیاسی و عقیدتی محكوم به اعدام، نباید از حقوق بشر در كردستان دفاع كرد، و منتظر ماند كه به اصطلاح فعالان حقوق بشری مركزگرا كه با هزار خواهش و سانسور، یك خبر را در مورد یك زندانی سیاسی كُرد بگذارند.
حالا هم این سوال را باید از تمامی فعالان حقوق بشری مرکز پرسید که آیا واقعا به دفاع از حقوق بشر باورمند هستید، پس شروع كنید و از صدها زندانی سیاسی كُرد و یا بلوچ و یا عرب و آذری كه بدون آنكه كسی صدایشان را بشوند و دارند در سیاهچالهای حكومت با مرگ دست و پنجه نرم میكنند، حرف بزنید و بنویسید.
بدانید اگر قرار است كسی از عملكرد دیگری انتقاد كند، این ما هستیم كه از عملكرد و روش تبعیضآمیز شما انتقاد داریم. و باور داریم این شما هستید كه هنوز خود را بالادست میدانید و به حقوق برابر اعتقاد ندارید.
حالا هم این ما هستیم (فعالان غیر فارس) که باید خواستار اصلاح خط مشی تبعیضآمیز رسانههای عمومی در رابطه با زندانیان و فعالین سیاسی باشیم و بخواهیم که به برخوردهای سلیقهای و ابزارگونه نسبت به زندانیان سیاسی و تقسیم آنها به خودی و غیر خودی پایان دهید و ارزشهای والای حقوق بشر و حفظ کرامت انسانها در رابطه با همهی زندانیان سیاسی مد نظر قرار دهید.