در دوران کمابیش پانصد سالۀ حکومت عثمانی، زبان فارسی، زبان دوم رسمی امپراتوری بود.
در دوران باستان، آسیای کوچک همیشه بخشی از شاهنشاهی ایران بود و در دوران اسلامی نیز، این بخش جدا از ایران نبود، تا پیدایی و برپایی حکومت عثمانی. در این دوران نیز، گرچه وحدت سرزمینی دستخوش جدایی شد؛ اما زبان فارسی، همچنان زبان درباری بود و سخن گفتن بدان، موجب فخر دانشمندان و مردم عادی بود.
در این زمینه روزنامه اختر که در اسلامبول پایتخت حکومت عثمانی چاپ میشد مینویسد:
سلاطین عثمانی...، زبان فارسی را ارج مینهادند و از شاه و وزیر و مفتی تا فقیه و ادیب و نویسنده، جویای شعر و ادب فارسی بودند و اشعار بسیاری از سلاطین و وزرا و پاشایان عثمانی، بهجای مانده است...
(اختر – ج 1 – کتابخانه ملی – تهران 1378 – مقدمه – 3)
روزنامه «اختر»، نخستین روزنامۀ فارسیزبان بود که در اسلامبول منتشر شد. این روزنامه در سرمقالۀ نخستین شمارۀ خود (پنجشنبه 16 ذیالحجه 1292/ برابر با 23 دی 1254 و13 ژانویه 1876)، نوشت:
... با اینکه زبان پارسی، از بهترین و شیرینترین زبانهای قدیمۀ موسسه و مستقله است و زبان انبوهی از ساکنان قطعۀ شرق و ملل عظیمۀ اسلامیان است و زبانی است که در نزد تمامی ملل متمدنه، مسلم به مطبوعی است و امروز هم جزء عمدۀ زبان دولت علیه عثمانی میباشد؛ در همچنان پایتخت سعادتمند، تاکنون روزنامهای بدانلسان، ترتیب نشده... (همان – رویه 6)
سیدمحمد طباطبایی، در تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، با اشاره به روزنامه اختر، دربارۀ زبان فارسی در عثمانی مینویسد:
... چنان که میدانیم، زبان فارسی در عثمانی تا زمان سلطان محمودخان [فرجامین امپراتور عثمانی]، زبان دوم دربار و طبقۀ راقیۀ عثمانی شمرده میشد و هر ادیب و نویسندۀ فاضل عثمانی، فارسی را هم در حد زبان ترکی از جهت خواندن و نوشتن میآموخت...
(تاریخ تحلیلی مطبوعات ایرانی – محمد محیط طباطبایی – انتشارات بعثت – تهران 1367)
کم نبودند کسانی که از ایران به عنوان آموزگار زبان فارسی میرفتند و از همین راه، صاحب موقعیت و درآمد خوبی میشدند. از آن جمله میتوان از میرزا حبیب اصفهانی نام برد که:
در سال 1283 ق [1245 خ/1866 م]، از ایران تبعیداً به اسلامبول رفت و برای قوت لایموت، به تدریس زبان فارسی به فرزندانِ بزرگان ترک یعنی پاشاها و رجال باب عالی پرداخت...
(روزنامه اختر – مقدمه – رویه 11)
پس از شکست امپراتوری عثمانی در نبرد سخت جهانی و نیز فروپاشی امپراتوری تزاری ونیز، دستیابی انگلستان به میان رودان در فراگشت این نبرد، فارسیستیزی، ابعاد گستردهتری یافت.
انگلیسها، پس از استقرار در هندوستان، کوشیدند تا زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی به عنوان زبان اداری و زبان ارتباطی مردم این سرزمین سازند. آنان پس از دستیابی به میان رودان، این سیاست را با سختی و گستردگی بسیار، پیگرفتند و کوشیدند تا فارسی را از این سرزمین براندازند.
با فروپاشی امپراتوری عثمانی، مصطفی کمالپاشا (ملقب به آتاتورک) نیز برای مبارزه با زبان فارسی، دستاندرکار دگرگونسازی خط ترکی شد و در این راستا، تنها زیان به زبان فارسی نرساند؛ بلکه ترکها را از دستیابی به ادبیات خود محروم ساخت و زبان محاورهای را جایگزین زبان مبنا و نوشتاری کرد.
بلشویکها نیز پس از سلطه بر قفقاز و خوارزم و فرارود، با شدت بیشتری دستاندرکار فارسیزدایی از قفقاز و خوارزم و فرارود شدند و با ایجاد جمهوریهای قلابی و اجرای سیاست «تبرتقسیم» سرزمینهای فارسیزبان را زیر سلطۀ بیابانگردان قرار دادند و حتا سالهای سال از ایجاد یک جمهوری خودمختار برای تاجیکان، خودداری میکردند.