تفاوت در خط مشی سیاسی جنبش ها در ایران را چگونه میتوان توضیح داد؟
برای درک دقیق موضوع خط مشی، بایستی جنبش های سیاسی موجود در ایران را حداقل در اشلهای کلان مورد شناسایی قرار داد و ویژگیی های کلان آنها را از نظر گذراند و سپس شرایط عینی و راهکارهای همبستگی و اتحاد میان آنها را جستجو کرد.
در شرایط کنونی دو جنبش سیاسی با دو خصلت متفاوت در ایران فعالند. یکی از این جنبش ها، جنبشی متعلق به خلق فارس و با تکیه بر نخبگان سیاسی آن ملت و با شعار دمکراسی در مناطق و شهرهای فارس نشین ایران فعال است. جنبش و یا جنبش های دیگر به خلقهای غیرفارس (ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و...) تعلق دارند و با تکیه بر پیشروان سیاسی و مدنی خود و با تکیه بر شعار "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش"در مناطق ملی متعلق به ملیتهای غیرفارس (آذربایجان، کردستان، بلوچستان، الاهواز و...) فعال هستند. البته این بدان معنی نیست که در مناطق و شهرهای متعلق به ملیتهای غیرفارسی مردم نسبت به مسئله دمکراسی بی تفاوت هستند. بلکه در اینجا عمده گی مشی سیاسی در آن مناطق مد نظر است.
مبارزه ملت فارس در ایران برای دمکراتیزه کردن دولت ایران است. اما مبارزه خلق ترک در آذربایجان مبارزه ای برای بدست آوردن حق تعیین سرنوشت خویش است. شیوه مبارزاتی خلق فارس دمکراتیک است، به این دلیل که این ملت دارای دولتی است (دولت ایران) و لذا فعالین سیاسی این خلق در تلاشند حاکمیت سیاسی این دولت را دمکراتیزه بکنند. اما شیوه مبارزاتی خلق ترک (و البته دیگر خلقهای غیرفارس نیز) ملی- دمکراتیک است، به این دلیل که این ملت صاحب دولتی نیست که بخواهد حاکمیت آن را دمکراتیزه کند، بلکه این ملت برای برپایی دولت خویش (چه در داخل ایران در چارچوب نظامی فدرال و چه خارج از آن بصورت مستقل) مبارزه میکند. تفاوت مشی سیاسی در این جنبشها از این تفاوت در شرایط عینی ناشی میشود. تفاوت در خط مشی مبارزاتی بسیار جدی و بسیار پراهمیت است. مبارزه برای حق تعیین سرنوشت خویش، مبارزه برای دمکراسی نیست.در عین حال که دمکراتیسم سیاسی گاه با بوجود آمدن تعادل قوای سیاسی در کشور نیز شکل میگیرد. اما مبارزه برای دمکراسی در ایران شرایط را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مساعدتر می سازد، و شرایط گذار را با هزینه های کمتری میسر می سازد. بنابراین بایستی میان جنبش هایی که برای حق تعیین سرنوشت مبارزه میکنند با جنبشی که برای دمکراسی در ایران مبارزه میکند پلی ایجاد گردد. ضرورت ایجاد چنین پل از آن روست که میتواند زمینه ساز تضعیف استبداد سیاسی و حتی فراهم کننده شرایط برای تغییر نظامی سیاسی در ایران باشد.
ایجاد پل "اتصال"و حتی "اتحاد"میان این دو بلوک سیاسی (بلوک سیاسی فارس، بلوک سیاسی غیرفارس) صرفا با لفظ و سخن و یا دعوا و گله ممکن نیست. بلکه مهمترین فاکتور زمینه ساز این پل ائتلا و گسترش جنبش های سیاسی متعلق به ملتهای غیرفارس و بویژه جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان جنوبی است. با گسترش این جنبش و میدانی شدن آن اولین شرایط شکل گیری آن پل فراهم می آید. گام بعدی شکل بندی یک نظریه سیاسی بغایت اصولی و دمکراتیک است که میتواند پیشروان سیاسی هر دو بلوک را را قانع کند که تحقق این نظریه سیاسی میتواند منافع تمامی خلقها را در فردای تحولات سیاسی و تغییر نظام سیاسی در ایران تامین کند. شکل دادن به چنین نظریه ایی در عرصه سیاسی ایران، هم روند سیاسی را سرعت می بخشد و هم شرایط اتصال این جنبش ها را میتواند فراهم سازد و بدین سان شرایط برای تغییرات سیاسی در کشور را فراهم می آورد.
بنابراین شعارهای امروزین جنبش های سیاسی موجود در ایران، که من آنها را در قالب دو بلوک سیاسی فارس و بلوک سیاسی غیرفارس تقسیم کرده ام، به دلیل تکیه بر مشی مبارزاتی و شعارهای متفاوت در مرحله کنونی از هم تفکیک میشوند. در شرایط کنونی نخبگان سیاسی فارسی (و غیرفارسهای فعال در آن جنبش) در مقابل مطالبه حق تعیین سرنوشت خلقهای غیرفارس مقاومتی واپسگرایانه به خرج میدهند و آن را تحت عنوان "تجزیه طلبی" (جدایی طلبی) مورد نکوهش قرار میدهند. اما همچنانکه عنوان کردم، تقویت بنیه جنبشهای ملی متعلق به خلقهای غیرفارس و بویژه گسترش و سازمانیابی جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان و کل ایران میتواند ورق نگرش سیاسی در ایران و بویژه در میان نخبگان سیاسی فارس را بکلی دستخوش دگرگونی کند. به همین جهت و اولا ترین قدم تقویت و گسترش جنبش سیاسی خلق ترک در آذربایجان و کل ایران است. گسترشی که به تدریج زمینه های ذهنی دگرگونی را در عرصه نظری و عملی را اجتناب ناپذیر خواهد ساخت و این دگرگونی به فرموله شدن نظریه ایی خواهد انجامید که بتواند تفاوت شعارها و دو مشی سیاسی را به تعارض میان این جنبش ها مبدل نکند، بلکه آن نظریه و یا آن فرمول در خط مشی سیاسی بایستی بتواند مخرج مشترک شعارهای سیاسی این جنبش ها را به چشم انداز شفاف و تامین کننده منافع تمامی خلقها در آینده پیوند بزند و همه آنها را در راستای ائتلای جنبش های سیاسی موجود و تامین کننده منافع تمامی خلق های ساکن در ایران، تئوریزه کند.
برای نمونه مسئله هسته ایی ایران، و یا شعار دمکراسی در شرایط کنونی و حتی در چشم انداز سیاسی برای خلقهای غیرفارس و از آن جمله خلق ترک ساکن در آذربایجان و کل ایران اهمیت بسزایی دارد. همچنانکه ما نیز بایستی بصورت شفات روشن گردانیم که حق تعیین سرنوشت خلقهای غیرفارس از سویی و یا خشک شدن دریاچه اورمیه از سوی دیگر نیز به همان اندازه دمکراسی و یا مسئله هسته ایی از اهمیت برخوردار است. اگر شرایط عینی در تعادل قوای سیاسی فراهم آید شرایط ذهنی موجود را نیز میتواند در سمت منافع تمامی خلقهای ساکن در ایران سازمان داده و شرایط ایران را برای یک دگرگونی اساسی و دمکراتیک فراهم آورد.
ضرورت اولیه برای تغییر در شرایط کنونی اعتلا و گسترش جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان و کل ایران است. گسترش و سازمانیابی این جنبش تنها راه مداخله جدی خلقهای غیرفارس در تحولات سیاسی آتی در ایران را فراهم ساخته و زمینه را برای تشکیل یک دولت غیرمتمرکز، چند ملیتی، براساس حقوق برابر سیاسی تمامی ملیتهای ساکن در ایران امکانپذیر خواهد گرداند.
2014-06-12