درآسمان پر ستاره سیاسی "سیاست"خصوصا در خارج کشور ، ستارگانی مانند آقای اردبیلی در حال درخششند، دنیا برکام است و زندگی بر وفق مراد! آقای اردبیلی، خسته نباشید از اینهمه فضیلت و شعور و دانش و علم و امورات تحقیقی و تطبیقی و غیره...!مقاله شما را همان روز اول خواندم و از کنار آن خیلی راحت گذشتم! گذشتم، چرا؟ به یک دلیل ساده ! میگویند: کسی که در خواب است را میشود بیدار کرد ، ولی کسی که خود را به خواب زده را هرگز نمی شود بیدار کرد! شما با آنچه در بیوگرافی سیاسیتان که با مراجعه به جستجوگر "گوگل"به دست می دهد، در شان جواب و پاسخ نیستید! یک دلیلش را در پایان همین مقاله و با استناد به همان سایت گوگل برای روشن شدن موضوع حتما خواهم آورد. مطلب و مقاله شما مرا یاد حکایتی از ملا نصرالدین انداخت. همسایه ملا به او مراجعه کرده و از او صافی برنج به امانت میخواهد و ملانصرالدین در جواب میگوید: درون صافی آب ذخیره کرده ام! همسایه اش با تعجب میگوید: مگر میشود داخل صافی آب نگه داشت؟ ملا جواب میدهد: اگر از این بهانه خوشت نیامد میتوانم بهانه دیگری برایت بیاورم!
از آنجایی که احساس کردم سکوت در برابر اظهارات ایشان شاید دلیل بر حقانیت آنها باشد، خود را ناگزیر از جواب می بینم و به دلیل طولانی نشدن فقط 8 موردی که ایشان در پایان مقاله خود آورده اند به اختصار پاسخ خواهم داد.
مورد اول:بی توجهی به آمار ودادن آمار اغراق آمیز متکلمین زبان روسی! این اقا اگر قدری هوشیاری و صبر و حوصله میکردند و به سایت"ویکی پدیا "مراجعه میکردند، این گونه ذوق زده! نمی شدند. در این سایت در مورد زبان روسی نوشته شده"روسی زبان مادری حدود 145 میلون نفر است و 110 میلیون نفر دیگرآن را زبان دوم میدانند و با این حساب هشتمین زبان پر متکلم دنیاست"همانگونه که ملاحظه می فرمائید ، ا145 میلیون بعلاوه 110 میلیون میشود 255 میلیون! پس حداقل ادعای بنده که بین 250 میلیون نفر است ، درست میباشد و اگر کسانی که از این زبان به عنوان زبان سوم و یا چندم خود مانند بسیاری از افراد ساکن در کشورها و شهرهای مختلف دنیا استفاده میکنند را نیز اضافه کنیم قاعدتا این رقم بیشتر هم خواهد شد!
2- بی توجهی به نظر صاحبنظران........و نسبت دان حکم عقیم بودن زبان فارسی به سوء نیت جنبش ملی آذربایجان! اگر ایشان قدری حوصله داشتند ، متوجه شده بودند که بنده خود نیز به گوشه ای از مشکلات زبان فارسی در مقاله خود اشاره داشتم و از همه مهمتر که چگونه از مطلب بنده چنین استنباتی کردند که گویا من جنبش آذربایجان را به "سوء نیت "به زبان فارسی متهم کرده ام!در چنین برداشتی که ایشان دارند فقط میتوانم بگویم یا مطلب مرا آنگونه که خواسته اند "مصادره "کرده اند و یا "ریگی"به کفش دارند و یا یک"بی مزگی "دیگر به خرج داده اند!
3- دفاع احساسی و بد از زبانهای .......با شعار های مساوات طلبانه ملل غیر فارس. این بند آنقدر مضحک و بی اساس است که فکر میکنم نیازی به توضیح زیاد نباشد. من ضمن اشاره به مشکلات زبان فارسی ، گفته ام که زبان فارسی نیز مانند بسیاری از زبانهای دیگر دنیا مشکل دارد، آیا این مسئله ایست غیر واقعی؟ و یا زبان فارسی تنها زبان مشکل دار دنیاست؟ و جالب اینجاست که من گفته ام که با توجه به تدریس این زبان، از نزدیک با مشکلات آن آشنا هستم . و در مورد زبان روسی هم بنده هیچ دفاعی نکرده ام و فقط به این موضوع اشاره نموده ام که زبان روسی در برابر زبانهایی مانندازبکی و یا فارسی از متکلمان بیشتری برخوردار است! آیا این واقعیت را میتوان به عنوان دفاع از زبان روسی بشمار آورد و چنین حکم بچه گانه ای صادر نمود؟
4-گرفتن این نتیجه که ....مهم نیست! این هم از آن حرفهاست! چه در دنیای در حال گلوبالیزه شدن و چه بدون آن هر زبان جایگاه و مقام و موقعیت خود را دارد. من چه دنیا گلوبا لیزه شود و چه نشود، تا آخر عمرم ، گاهی و حتما آهنگهای دلنواز "بلبل"، "رشید بهبودف"،"زینب خانلروا"،"میرزابابایف"،"سبینه بابایوا"وبسیاری دیگر و یا اپرا های کوراغلو و آرشین مال آلان و مشتی عباد را گوش داده و باز هم گوش خواهم داد و صدای عزیز "شهریار"را با آن گرمی و گوشنوازیش در "حیدر بابایه سلام"که صدها بار شنیده ام و باز هم خواهم شنید. باز هم ایشان در استنباط از مطلب بنده راه خطا را رفته و آن نتیجه را گرفته که خود خواسته!
5- توسل به حکم نادرست"زبان وسیله است"....حق تورکان در استفاده از زبان خود است! اگر آقای اردبیلی میخواهند به حکم و نتیجه گیری هدایت سلطانزاده و ایدئولوژیک کردن زبان از سوی ایشان باور داشته باشند، هیچ اشکالی ندارد.ولی از دیگران نخواهند که آنها نیز حتما این حکم و نتیجه گیری را قبول کنند! من بر استدلال خود از حکم "زبان وسیله معاشرت و تماس میان انسانهاست"عمیقا باور دارم. به همین خاطر هم همیشه وقتی از پیدایش زبان سخن به میان میاید، گفته میشود: زبان بزرگترین اختراع انسان است"! بشر زبان را اختراع کرده است برای ارتباط و تماس و معاشرت با هم نوع خود! چیزی که اختراع میشود، وسیله است ، نه محملی برای غرور و افتخار! و بر این باورم که شانس بزرگی آوردم که در یاد گرفتن زبان به زبان ترکی بسنده نکردم و زبان فارسی را هم آموختم و شانس بزرگتر دیگرم اینست که زبان روسی را هم بلد هستم و شانس بسیار بزرگتر میتوانست آن باشد که اگر زبان انگلیسی را نیز به جای شکسته بسته!نیز بخوبی میدانستم! معیار من در مسئله زبان، دایره و شعاع هر چه بیشتردر ارتباط و تماس بودن با انسانهای بیشتر است! برای من موضوع به همین سادگی است. اگر ایشان و کسان دیگری از همفکران ایشان با این نظر موافق نیستند ، ملالی نیست. میتوانند در جای خود ،درجا زده و از ایدئولوژیک کردن زبان خود لذت هم ببرند. باکی نیست!
6-گرفتن نتیجه طبیعی بودن تحمیل زبانی ........برای توجیه یک سیاست غیر دمکراتیک امروز! وقتی صحبت از زبان دربار بودن در دربار شاهان ترک ایران میشود، این شاهان از دوستان ترک مدال "رفتار انسانی با زبان فارسی "دریافت میکنند! و شاهان رئوف و مهربان میشوند و همین مهربانی است که ظاهرا دلیل تن دادن به رسمی و یا رواج داشتن در دبارها میشود( لطفا در مورد این منتطق کمی درنگ فرمائید. چرا که به نظر میرسد یکی از کشفیات تاریخی آقای اردبیلی است و قطعا باید مورد توجه قرار گیرد). و گویا دلبستگی آنها به این زبان و سرودن اشعار از سوی برخی از این شاهان و سلاطین نیز از روی حس رافت مهربانی و حس دلسوزی آنان نسبت به زبان فارسی بوده است! وگرنه بسیاری از این شاهان به سفاکی و ظالم بودن شهره تاریخند ،اما دلسوز و مهربان در مقابل یک زبان غیر مادری ! دلایل برای این امر که چرا زبان فارسی تاریخا زبان رسمی بسیاری از دربارها ، حتی دربار حکومتهای بابوریان هند که خود از نواده های تیمور لنگ بودند، بسیار است و در حوصله این مقاله نمی گنجد. ودر مورد رواج داشتن زبان فارسی در دربار تیمور همین نکته بس که بسیاری از اثار باستانی مربوط به دوره تیمور که در شهر سمرقند ساخته شده و تا امروز نیز پا برجاست و روزانه هزاران نفر از اقصی نقاط جهان به دیدن آنها میایند، بر سر در شان اشعار فارسی نقش بسته! اگر آقای اردبیلی شکی دارند، تشریف آورده و از نزدیک ببینند و با گذاشتن فقط 5 دقیقه وقت و جستجو در تاریخ تیموریان میتوان به صحت این ادعا رسید.
7-کتمان ابعاد مختلف تبعیض .....سردمداران و حکومتیان کشور! آقای اردبیلی در دیدن واقعیتها در این امر خیلی"خساست"به خرج داده اند. من در مطلب اول خود از این موضوع شروع کرده ام که در طول تاریخ حداقل 500ساله ایران حکومت اکثرا در دست قبایل ترک ایران بوده است! و این امر بر کسی پوشیده نیست. و ایشان با آوردن لیست وزرای حاضر در دولت فعلی ، "دولت"را در وزیر بودن و وزرا خلاصه کرده اند! برای ایشان لازم است که بگویم وقتی صحبت از دولت میشود، منظور کل ماشین عظیم و بزرگ دولت از رئیس جمهور و وزرا و وکلا گرفته تا پایین تریت سطوح اهرمها که به بخشها و روستاها نیز میرسد، میباشد. ثانیا آقای اردبیلی، شخص اول مملکت ما که ظاهرارهبر مسلمین جهان!!! هم تشریف دارند، در حال حاضر "ترک"است! با آوردن لیست و نام وزرا ،لطفا این قضیه را کوچک نکرده و "خساست"به خرج ندهید!
8- وارد کردن اتهام به دیگران....بدون دلیل و بدون آدرس مشخص! آقای اردبیلی ! شما اگر خودتان ریگی به کفش ندارید چرا این حکم بسیار کلی را به خود و دیگر فعالین آذربایجان گرفته اید! آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. ثانیا دست و دل بازیهای همسایه شمالی مان( جمهوری آذربایجان ) در مورد مسئله ملی در استانهای ترک نشین ایران امری نیست که بر کسی پوشیده باشد. این حمایتهای مستقیم زمان رئیس جمهوری ایاذ مطلبف ، آشکار و بی پرده بود و در پی حکومت پدر وپسرعلی اف ها به دلیل کمتر شدن تشنج با ایران بصورت کمتر آشکار درآمده است.
با اوردن شمه ای از نظرات مشعشع آقای اردبیلی مطلب خود را به پایان میرسانم و یاد آور میشوم که نظرات من در رابطه با مسئله و حق و حقوق ملیتهای غیر فارس ساکن ایران در طول مطلب سوم خود بصورت واضح و آشکار انعکاس یافته و خوشحالم که این مطلب درست قبل از چاپ و نشر مطلب آقای اردبیلی بود و گرنه میتوانست از سوی ایشان به صورت دیگری تعبیر شود! چون ایشان در اینگونه تعبیرات ضمن داشتن تبحر کافی ، خیلی اهل آسمان و ریسمان بافتن هم تشریف دارند!به این ترتیب که ایشان در مقاله خود تمام نوشته های مرا به جنبش آذربایجان وصل کرده و ربط داده اند. شاید به دلیل "لو "دادن بی مزگی و اظهار فضل نمودن . باشد که ایشان در "جراحی"مقالات دیگران آنهم به این دقت ، قدری حسن نیت و خویشتن داری بخرج داده و احکام و نتیجه های 8گانه صادر نفرمایند. گوشه ای از افاضات ایشان که اگر به اسم آقای اردبیلی مزین نبود آدم فکر میکرد از زبان "هیتلر وطنی"جاری شده است!"اگر مسئله سکوت در برابر ادعاهای آقای اردبیلی که قاعدتا حمل بر صحه گذاری بر آنها میشد، نبود،هرگز جواب کسی که چنین ادعای مجنونانه و مالیخولیایی دارد بر نمی آمدم. این سخنرانی اینترنتی را ایشان در تاریخ 11 آوریل 2011 ایراد کرده اند: «… در تولید معنوی باید آنارشی حکمروا باشد. و حقیقتا اگر نگاهی عمومی به رسانه های همگانی فارس ها بیاندازی، از نظر آنارشی اینها هیچ کم و کسری ندارند. هر نوعش را بخواهی دارند. در تک تک مدیا هایشان ایرادهایی می توانی پیدا کنی. البته من حالا یک ایراد مهم اینها را خواهم گفت که اصلا به مدیا مربوط نیست. اینها بعنوان ملت یک ایراد کروموزومی دارند. غیر از این ایراد کروموزومی، از نظر مدیا وضعشان فوق العاده است. آن تنوع و آن آنارشی لازم را– که همه چیز باشد، همه نوع باشد- دارند….. ایرادهایشان را می گفتم. ایراد آنهاد ایراد مدیا نیست. در کل اینها بعنوان ملت مریض اند. نمی دانم مرض کروموزوم دارند. اینها را آراز [ دکتر آراز سلیمانی] خوب می دانند. [ آراز سلیمانی] خودش پزشک است و از ژنتیک خوب اطلاع دارد، همچنین اسد بیگ. اینها [فارس ها] یک ایراد کروموزومی دارند، چیزی دارند که بمحض خارج شدن از تخم، تفکرات راسیستی ذهنشان را کور کرده است. … اینها اگر بعنوان ملت یک ذره شعور داشتند، یک ذره عقل داشتند، می توانستند بعنوان ملت از منافع خودشان دفاع کنند. منافع اینها در از هم پاشیدن ایران نیست. … ولی در نتیجه نقص کروموزومی شان ، بی شعوریشان، پایین بودن فهم و دراکه شان است، بخاطر این ایرادهایشان است که رسانه های جمعی شان کند می شود. که – چنانکه گفتم ربطی به مدیاشان ندارد.»