نقدی بر«نامه سرگشاده فعالان ملیتهای غیرفارس به کنگره آمریکا»
این نامه ی سرگشاده
نامه سرگشاده فعالان ملیتهای غیرفارس به کنگره در اعتراض به سیاست انحصارگرانه بخش فارسی
1- میخواهد صدای آمریکا دموکراتیزه بشود.سهمی بیشتری از آنچه تاکنون به مسایل ملیتهای ایران اختصاص دارد ، اختصاص داده شود. بخشهای ملیتهای مختلف هم قوی یا ایجاد بشود. اعتراض است به زبان اصلی صدا که فارسی ست. و میداند که این صدا در جهت منافع کوتاه و بلند مدت سیاست آمریکاست. یعنی از «سیاست آمریکا» طلب دموکراسی و حقوق بشر میکند. یعنی « ماهیت سیاست آمریکا» را درک نمی کند. سئوال این است که آیا سیاست آمریکا توان حمایت از «موکراسی و حقوق بشر» را دارد یا نه؟
توان سیاست آمریکا تا جایی که عملاً مشاهده شده «همواره در طول قرن حمایت از نیروهای ارتجاعی برای فرمانروایی» بوده است. هیچ نیروی «مردمی و مترقی و دموکراتیک» که «خواهان استقلال عمل-دموکراسی واقعی مردمی- پیشرفت جامعه و آزادی» بوده مورد حمایت آمریکا نبوده است. اگر آمریکا بخشهای مختلف در صدا ایجاد کند و به دست این دوستان بدهد.
این نه در جهت رهایی تبعیض دیدگان ایران از انواع ستم، بل درجهت باز هم «بیچارگی و بد بختی تبعیض دیدگان و ستمکشان جامعه» خواهد بود.سیاست خارجی آمریکا با سیاست خارجی ایران تنظیم میشود. «تبعیض دیدگانی که سیاست رهایی خود» را به سیاست آمریکا پیوند یافته می یابند «سیاست مستقل و دستان خود» را فراموش کرده اند. اینان سیاست مستقل رهایی از «تبعیض و ستم» ندارند. گروههایی که از درک سیاست مستقل مردم خود عاجزاند جز شکست جزی در انتظار آنان نیست.
کسی که دستان خود را فراموش کند-آزادی خود را نیز فراموش کرده است.
2-به صدای امریکا میتوان اعتراض کرد- میتوان به دموکراتیک نبودنش ایراد گرفت. میتوان به قربانی کردن دموکراسی و حقوق بشر بر پای منافع خودش نقد نوشت - ولی انتظار دموکراسی و حفظ حقوق بشر- حمایت از رفع تبعیض در ایران چشمداشت بیخودی ست. حمایت امریکا وقتی ممکن است که بداند ابزارخوبی هستی برای فشار به حکومت ایران و کشاندن اش به مسیر منافع خودش. اگر ابزار هستی بفرما. راه باز و جاده دراز. اما راه ستمکشان با این راه متضاد است.
3- افراد امضا داده نماینده ی گروه خود هستند نه نماینده ی مردم. کسی که انتظار دموکراتیزه شدن جایی را دارد اول باید خودش دموکراتیزه بشود. و اصول اولیه دموکراسی را رعایت کند. نماینده ی گروه را نمایند مردم و ملت بخورد دیگران ندهد.
4- نامه ی سرگشاده دارای سیاست غلط- به زیان مبارزه ی مستقل ستمکشان است. و با ادبیات بسیار ابتدایی نوشته شده است.
این نوشته «ادبیات و سیاست شکست»است. شکست این گروهها. و ربطی به مبارزه ی مستقل و ضد تبعیض مردم ستمکش ندارد.
مبارزه ی ضد تبعیض واقعی سیاست خود را با سیاست امریکا و صدایش پیوند نمی زند.
5- امریکا وظیفه دارد اصول دموکراسی و حقوق بشر را رعایت کند. هر جا نمی کند باید مورد نقد و اعتراض واقع بشود اما
با حمایت امریکا دموکراسی و حقوق بشر برای ستمکشان ایران حاصل نشده و نخواهد شد. بردگی بوده و خواهد بود. راه رهایی از تبعیض و بی عدالتی اجتماعی از پل حمایت امریکا نمیگذرد. این را باید آویزه ی گوش خود نمود و اجازه نداد که کسی آدم را ابزار کند.
6- رهایی ستمکشان از تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالتی اجتماعی «آگاهی و تشکل و سیاست مستقل آنها برپایه ی مبارزه ی خود» است. راه رهایی از پل غولهای جهانی نمی گذرد. این پل پل بردگی و جنگ و کشتار است که در خدمت استراتژی آنهاست. در رابطه با اینان تنها «سیاست اعتراض و فشار» درست است. بدون ابزار شدن.
7-عملا سه نوع سیاست جاری ست:
الف- سیاست غولهای جهانی که در بهارعربی-لیبی-سوریه-عراق و اوکرائین و افغانستان و دیگر جا های پیاده شده و میشود.
ب- سیاسی داعشی حکومت ایران در داخل و خارج. که بر پایه ی اسلام سیاسی در اندیشه ی گسترش نفوذ قلمرو شیعه در جهان است و در داخل دیکتاتوری فاشیستی و تبعیض و بی عدالتی را پیش می برد.
ج- سیاست مستقل مبارزه ی همه ی ستمکشان جامعه برای رهایی از دیکتاتوری و تبعیض و بی عدالتی ست. این مبارزه و سیاست بر خود متکی ست و با همه ی جنبشهای مدنی -سیاسی جوامع در جهان که برای رفع تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالتی مبارزه میکنند منافع یگانه ای دارد. و حمایت متقابل را نیازمند.
سیاست ستمدگان ایران مخالف حمایت معنوی این جنبشها و تشکلهای مدنی نیست و برعکس به آنها نیاز شدید دارد.
حتی مخالف حمایت معنوی دولتها از دموکراسی خواهی و عدم تبعیض و عدالت خواهی نیز نیست. این کار آنها را عمل به «وظایف حقوق بشری خود» میداند و آنها را ارج می نهد. اما اجازه نمی دهد به این مبارزه به عنوان ابزاری برای خود نگاه کنند.
8- فعال راه تبعیض لازم است از سیاست صف خود دقیق آگاهی داشته باشد و بداند چگونه میتوان این سیاست را در میدان دو سیاست دیگر حفظ نمود و پیش برد.