Quantcast
Channel: فرشید یاسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

درباره‌ی «آموزش به زبان مادری»

$
0
0

درباره‌ی «آموزش به زبان مادری»

اخیراً در «صفحهٔ‌ دو آخر هفته» بی‌بی‌سی فارسی بحثی با شرکت آقایان بابک امیرخسروی و فرج سرکوهی در درباره‌ی «آموزش زبان مادری» برگزار شد. در این گفتگو هر دو میهمان شرکت‌کننده با «آموزشِ زبان مادری» موافق بودند، اما آقای امیرخسروی با «آموزش به زبان مادری» مخالف و آقای سرکوهی با آن موافق بود، ازاین‌رو بحث اصلی به‌طور عمده به موضوع مورد اختلاف، یعنی «آموزش به زبان مادری» در ایران اختصاص یافت. اما این بحث به دلیل حساسیت مسئله و عصبیت شرکت‌کنندگان متأسفانه موفق نشد در فضایی آرام و علمی جریان پیدا کند. 

موضوع «آموزش به زبان مادری» بسیار حساس است و باید به‌ویژه از سوی طرفداران آموزش به زبان فارسی با آرامش علمی و منطقی و پرهیز از هرگونه اتهام‌زنی و پرخاشگری صورت گیرد، کاری که متأسفانه از سوی آقای امیرخسروی دیده نشد. این نوشته کوششی است در پاسخ به مواضع آقای سرکوهی و زیان‌های احتمالی راه‌حل ایشان. 

چکیده‌ی آرای آقای سرکوهی 
آقای سرکوهی «آموزشِ زبان مادری» را مانند آقای امیرخسروی می‌پذیرند، اما علاوه بر آن مدافع «آموزش به زبان مادری» هم هستند. نظر ایشان را می‌توان چنین خلاصه کرد: 
• مسئله‌ی «آموزش به زبان مادری» یک مسئله‌ی فرهنگی ـ اجتماعی است و نباید آن را به یک مسئله‌ی سیاسی فروکاست و با توسل به سیاست و مولفه‌های سیاسی (تجزیه‌ی کشور، استبداد) با «آموزش به زبان مادری» مخالفت کرد. 
• کشور ما یک کشور چندزبانه است، بنابراین ما نمی‌توانیم ملیت ایرانی را بر اساس زبان فارسی تعریف کنیم. زبان جزو مولفه‌های ملیت ما نیست. 
• آموزش به زبان غیر مادری تبعیض‌آمیز است و موجب رنج و دشواری در فراگیری، عقب‌ماندگی فرهنگی و اجتماعی، شکاف شخصیتی و ... کسانی خواهد شد که زبان مادری‌شان، زبان فارسی نیست. 
• کتاب‌های درسی در ایران بر اساس زبان‌آموزی تدوین نشده‌اند، بلکه بر اساس آموزش خواندن و نوشتن تنظیم شده‌اند، ازاین‌رو آموزش به زبان فارسی به کودکانی که زبان مادری‌شان فارسی نیست، موجب فشار روانی بر این کودکان می‌شود. 
• برای رفع مشکلات یادشده، باید آموزش به زبان مادری باشد، اما در کنار آن می‌توان زبان فارسی را به‌عنوان زبان سرتاسری آموزش داد. 
• همه‌ی شهروندان ایرانی دارای حقوق برابرند، و «آموزش به زبان مادری» یک حق شهروندی است و نمی‌توان از کسی خواست از حق خود صرف‌نظر کند. 
• «آموزش به زبان مادری»، مثل بسیاری از امور، کار ساده‌ای نیست، اما دشوار بودن آن، حق را ناحق نمی‌کند و نباید موجب سلب حق شهروندی از کسی بشود. 
• وحدت در تنوع است و نه در نفی تنوع و سرکوب دیگران. «آموزش به زبان مادری» در جهت حفظ تنوع و لاجرم تحکیم وحدت است و نه خلاف آن. 
پاسخ 
۱. ایشان «آموزش به زبان مادری» را یک حق تعریف می‌کنند. نخستین پرسشی که مطرح می‌شود این است که این حق، چگونه حقی است؟ طبیعی است یا قراردادی است؟ «حق طبیعی»، حقی است که مستقل از حقوق وضع‌شده در کشورها به انسان به‌عنوان انسان تعلق می‌گیرد و نمی‌توان آن را با وضع قوانین کشوری از کسی سلب کرد، مانند حق زندگی. ادعای اینکه «آموزش به زبان مادری» یک حق طبیعی است، بسیار مناقشه‌انگیز است و بر مدعی است که درستی آن را ثابت کند. یادآوری کنیم حتی در اینکه «حقوق بشر» (من‌جمله «حق تحصیل») حقی طبیعی است یا قراردادی، میان فیلسوفانِ حقوق اختلاف‌نظر است. 
۲. نظر به اینکه ایشان این حق را «حق شهروندی» می‌دانند، می‌توان نتیجه گرفت که این حق، حقی قراردادی است. حال باید گفت که نه در حقوق ایران و نه در منشور حقوق بشر، چیزی به نام «آموزش به زبان مادری» وضع نشده است؛ بنابراین ایشان به استناد کدام حقوق وضع‌شده ملی یا بین‌المللی، آن را لازم‌الاجرا می‌دانند؟ 
٣. شاید ایشان مدعی باشند که این حق اگرچه هنوز در هیچ قرارداد یا منشور ملی یا بین‌المللی نیامده است، اما عقل و تجربه به‌درستی آن حکم می‌کند. در پاسخ باید گفت که اینکه چنین حقی حتی هنوز در هیچ حقوقی مانند حقوق بشر، که در حال حاضر عالی‌ترین دستاورد بشر است، وضع نشده است، آیا خود نشانه‌ای بر ضعف این حجّت و حاجت نیست؟ از سوی دیگر ایشان اول باید درست بودن آن را با دلایل متقن عقلی و علمی و عملی ثابت کنند و سپس بکوشند آن را به یک حق وضعی تبدیل کنند و پس‌ازآن خواهان اجرای آن باشند. حال‌آنکه ایشان بدون طی این مراحل، تنها با ذکر چند دلیل نه‌چندان محکم، خواهان اجرای آن یعنی «آموزش به زبان مادری» در ایران هستند. 
۴. ایشان «آموزش به زبان مادری» را یک مسئله‌ی فرهنگی ـ اجتماعی می‌دانند و نه سیاسی. متأسفانه سیاست در زبان فارسی و در نزد ما چنان بدنام شده است که احاله هر چیز به آن به معنای فرو کاستن ارزش آن است. سیاست به معنای یونانی کلمه، علم تدبیر دولت‌شهر (پولیس) است و چون «آموزش به زبان مادری» به ادعای خود آقای سرکوهی موضوعی است مربوط به حقوق «شهروندان» و رفع تبعیض و تأمین برابری حقوق و ارتقای کیفیت زندگی هم‌وطنان غیرفارسی‌زبان، لاجرم یک امر سیاسی است و باید توسط قوه‌ی مقننه، قانونی و توسط قوه‌ی مجریه اجرا شود. «آموزش به زبان مادری» یک امر سیاسی است و جز با توسل به سیاست قانونی و اجرایی نخواهد شد. 
۵. نظر به اینکه «آموزش به زبان مادری» امری سیاسی است، بنابراین نمی‌توان تنها با عقل نظری به اثبات درستی آن رأی داد، بلکه در این کار به عقل عملی و مهم‌تر از آن به دانشی که ارسطو آن را فرونسیس (درایت، هوشمندی) می‌نامد، نیاز است. این نوشته محلی برای باز کردن این مفهوم مهم در امر سیاسی نیست. تنها به اشاره می‌توان گفت که فرونسیس در حوزه‌ی عمل یا پراکسیس انسانی است و نه در حوزه‌ی نظر یا شناخت علمی و آن مَلَکَه یا خصلت پایداری است که به کمک تأملِ درست بتوانیم نیک و بد را از هم تشخیص بدهیم و آنچه را که برای زندگی خود و دیگران نیک و سودمند است، انتخاب کنیم. از سوی دیگر برای فرونسیس تنها شناخت کلیات کافی نیست، بلکه شناخت جزئیات نیز الزامی است، زیرا عمل با جزئیات سروکار دارد؛ بنابراین تنها با استدلال نظری نمی‌توان به‌درستی امری که به حوزه‌ی عمل مربوط است، رأی داد، بلکه باید صاحب فرونسیس بود و به تجربه و تبعات عملی آن در سرنوشت ایران‌زمین توجه کافی داشت. به‌عبارت‌دیگر «آموزش به زبان مادری» یک موضوع آزمایشگاهی نیست که آن را بدون تأثیر و تأثر اجتماعی، در آزمایشگاه نظر بررسی کرد و نتایج دلخواه از آن گرفت، بلکه باید آن را در وضعیت تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران موردبررسی قرار داد و با درایت (فرونسیس) و دوراندیشی به آن پرداخت. 
۶. البته در نظام آموزشی کشور ایرادهایی وجود دارد که یکی از آن‌ها، کاستی در آموزش زبان فارسی به کودکانی است که زبان مادری‌شان، فارسی نیست. اما این ایراد را باید اصلاح کرد و نه آنکه آن را دلیلی برای «آموزش به زبان مادری» گرفت. 
۷. حتی اگر زبان فارسی را یکی از مولفه‌های مهم ملیت ایرانی ندانیم، باز از آن این نتیجه حاصل نمی‌شود که باید به زبان مادری آموزش داد. منطقاً برای گرفتن این نتیجه مقدمات نظری دیگری لازم است. اما همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، موضوع «آموزش به زبان مادری» صرفاً یک موضوع نظری نیست. 
٨. برخلاف آنچه آقای سرکوهی می‌گوید، تحقیقات تجربی و علمی نشان می‌دهند که افرادی که به زبان غیر مادری آموزش می‌بینند، در فراگیری و موفقیت دست‌کمی از آنانی که همان مطالب را به زبان مادری می‌آموزند، ندارند، بلکه برعکس فراگیری و توفیق آنان حتی فزون‌تر است، زیرا آموختن هر زبان، جهان جدیدی را به روی زبان‌آموز می‌گشاید و ذهن او را قوی‌تر و دید او را وسیع‌تر می‌کند، و اگر این آموختن زبان در سنین کودکی صورت گیرد، درجه‌ی موفقیت آن به‌مراتب بیشتر است. 

زیان‌های احتمالی «آموزش به زبان مادری» 
اکثر ثابت‌ها و متغیرهای یادشده دلالت بر نادرستی «آموزش به زبان مادری» می‌کنند که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: 
۱. ایران حتی در آموزش به یک زبان سرتاسری، یعنی زبان فارسی با دشواری‌های بسیار روبروست و هنوز نتوانسته است بی‌سوادی را به‌کل ریشه کند و برای زبان فارسی که از تاریخ و پشتوانه‌ی پرتوانی برخوردار است، در تمام علوم و فنون، دستگاه مفاهیم درخور و رسا و کارا بسازد. «آموزش به زبان مادری» این مشکلات را چند برابر می‌کند و چه‌بسا ما را در ریشه کردن بی‌سوادی هم ناتوان کند. اگر در نظر بگیریم که ما پس از گذشت بیش از یک سده از مشروطیت هنوز نتوانسته‌ایم آثار درجه‌ی اول مدرنیته را بی‌عیب‌ونقص به فارسی ترجمه و تدریس کنیم، خواست ترجمه‌ و تدریس این آثار به سایر زبان‌های اقوام ایرانی خیال‌پروری و بیگانه بودن با واقعیت «فرهنگی ـ اجتماعی» ایران است که آقای سرکوهی به آن تعلق‌خاطر دارند. 
۲. ایران فقط کشوری با چندین زبان و قوم نیست، بلکه این اقوام در سرتاسر ایران پراکنده‌اند. خود آقای سرکوهی می‌گوید که در دبستان در کنار دست او یک کودک غیر فارس نشسته بود. معنایش این است که «آموزش به زبان مادری» تنها به واحدهای ثابت جغرافیایی محدود نمی‌شود. این‌گونه نیست که مثلاً در آذربایجان، به زبان آذری و در کردستان به کردی و در گیلان به گیلکی و در بلوچستان به بلوچی و ... آموزش داده شود، بلکه در هر کوی و برزن ایران باید مدارسی برای تمام زبان‌های اقوام ایرانی برپا کرد و به زبان‌های مادریِ کودکان آن کوی و برزن آموزش داد. هیچ کشور پیشرفته و ثروتمند و دارای دولت دمکراتیک و با مدیریت پیشرفته‌ای هم قادر به چنین کاری نیست تا چه برسد به ایران با اوضاع نابسامانش. 
٣. گیرم که برفرض، مردمان از کودکی تا بزرگ‌سالی مثلاً در آذربایجان، به زبان آذری تحصیل کردند، آیا پزشکی که به زبان آذری تحصیل کرده است، قادر است در تهران یا شیراز به زبان فارسی طبابت یا تدریس کند؟ کافی است نگاهی به قومیت و زبان مادری استادان دانشگاه‌های کشور بیندازید تا پی ببرید که با اجرای این طرح، چگونه فرزندان ایران‌زمین از تخصص و دانش هم‌وطنان خود محروم خواهند شد. همین وضع درمورد صنعت و کار نیز صدق می‌کند. 
۴. درحالی‌که هم‌اکنون تمام اقوام ایرانی می‌توانند از دستاوردهای علمی و فرهنگی یکدیگر، که به‌صورت کتاب و مقاله منتشر می‌شوند، باخبر شوند و آن‌ها را به‌راحتی بخوانند و بیاموزند و اظهارنظر کنند، با اجرای طرح «آموزش به زبان مادری» این تبادل فرهنگی مختل می‌شود و باید این مقاله‌ها و کتاب‌ها را به زبان مادری اقوام ساکن در ایران ترجمه کرد، کاری که هرگز ممکن نیست. آموختن زبان فارسی به‌عنوان زبان دوم و سرتاسری به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند این خلأ را پر کند، زیرا همه خوب و به‌قدر کافی زبان دوم را فرانمی‌گیرند، به‌ویژه آنکه در نظر داشته باشیم که دانش‌آموز می‌باید دست‌کم یک زبان بین‌المللی مانند انگلیسی را هم بیاموزد. 
۵. شاید بتوان گفت که ازقضا همین آموزش به زبان فارسی است که امکان پیوندهای قومی را میان اقوام گوناگون ایران بیشتر کرده است. تعداد بی‌شمار خانواده‌هایی که پدر و مادر از دو قوم و دو زبان هستند، به لطف آموزش به زبان فارسی میسر شده است. این درآمیختگی اقوام ایرانی، ضامن همزیستی و صلح میان ایرانیان است و نباید آن را با طرح‌های نسنجیده ضعیف یا ویران کرد. 
۶. اما خطاست اگر طرفداران «آموزش به زبان مادری» را به تجزیه‌طلبی متهم کنیم، زیرا این کار بستن باب گفتگو و شانه‌خالی کردن از دلیل‌آوری است؛ البته نمی‌توان انکار کرد که طرح ساده‌انگارانه‌ و نسنجیده و شعارگونه‌ی «آموزش به زبان مادری» در فضایی غیرعلمی، به همبستگی ملی و اتحاد میان اقوام ایرانی صدمه می‌زند، زیرا دفاع از آن به معنای بی‌اعتنایی به وحدت کشور و تلاش در جهت تجزیه‌ی ایران، و مخالفت با آن به معنای بی‌اعتنایی به حقوق قومی و دفاع از تبعیض و سرکوب اقوام تعبیر می‌شود. وقتی دو تن از فرهیختگان جامعه در این باب با چنین تندی و بی‌مهری با یکدیگر سخن می‌گویند و به هم اتهام می‌زنند، می‌توان تنش ناشی از طرح آن را در میان افراد عادی به‌خوبی حدس زد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>