دو لهجه از زبان باستان آذربایجان
قریه كرينگان در محال ديزمار واقع و باقريه (اوشتبين) سه فرسخ و با شهر تبريز ١٤ فرسخ فاصله دارد. قراء و منازلي كه در سر راه تبريز به كرينگان قرار گرفته به ترتيب عبارتند از (آناخاتون)، (شيرينجه)، (شور دره)، (نوروزآباد)، (ياستي بولاق)، (شاه دوزلاقي) (قوووشوق شيطانآباد)، (گلزار)، (گالموجه)، (مشكعنبر)، (اليرت)، (لجين)، (پرخواران)، (شرفه)، (ايزاوان)، (ملك)، (كرينگان) و از كرينگان به (سردو) و (ونیستان) كه از قراء حسنو ميباشند ميرود. محصول عمدة كرينگان گندم و جو و چاودار و گردو ميباشد، اهالي اين ده عموماً مسلمان و پيرو مذهب تشيع هستند، ولي از مسلماني و آداب آن جز نام چيزي با خود ندارند. شغل آنان اغلب زراعت و نگاهداري گاو و گوسفند، و تهيه زغال چوب از درختان جنگلي ميباشد. اين قريه امروزه مركز زبان تاتي در قرهداغ است. و ديهي است كه بر كمرة كوه واقع شده و داراي نود خانوار ميباشد و همه اهالي آن بدون استثناء به زبان مادري خود تاتي صحبت ميكنند. قرائي كه در حوالي كرينگان واقع شده و اهالي آنها هنوز به زبان تاتي آشنائي دارند عبارتند از:
چاي كندي ـ ملك و ونیستان كه هر كدام بيش از يكي دو فرسخ از ديه كرينگان فاصله ندارند و عموماً در كمره يا نزديكي قله رشته صعبالعبوري از قرهداغ قرار دارند. پيرمرد شصت سالهاي كه من براي فراگرفتن اين لهجه اجيرش كرده بودم ميگفت من تا ايام بچگي را بخاطر ميآورم بسيار تعجب ميكنم، چه چهل و پنجاه سال پيش كه اهالي اين محال با شهرها چندان مراوده نداشتند بيشتر قراء نزديك به كرينگان جز به زبان تاتي صحبت نميكردند و چه بسا از اشخاص بافت ميشدند كه اصلاً زبان تركي را بلد نبودند، ولي در عرض اين نيم قرن اوضاع تغيير يافت و با سرعت هر چه تمامتر زبان تركي جانشين زبان تاتي شد و هماكنون اين عمل به اندازهاي با سرعت انجام ميگيرد، كه بيم آن ميرود تا پنجاه سال ديگر اين زبان از كرينگان و چند قريه نزديك آن نيز به كلي رخت بربندد.
كلمه تات
تا جايي كه بنده امكان مراجعه پيدا كردهام، فرهنگنويسان زبان پارسي يا در كتاب خود به لغت تات عنايتي نكردهاند و يا در صورت عنايت معني آن كلمه به كلي با «تات» مورد بحث ما مغاير و بيگانه بوده است. ولي اين عمل عدم توجه آنان به كملهاي چون «تات» دال بر عدم، و يا بدون معني بودن آن نميباشد. چه بيشتر اين فرهنگنويسان به كلمه آران نيز توجه نكرده و از نظر دور داشتهاند و فقط پارهاي از آنان در كتب خود «آران» را ذكر و در مقابل آن جملهاي بدين مضمون نوشتهاند: «نام محلي است، يا نام محلي است در شمال آذربايجان» و ديگر از اين حد تجاوز نكردهاند در صورتي كه آران به معني سرزمين آفتابي و آفتابگير است و تنها اسم خاص نبوده، بلكه به تمام قراء و نواحي گرمسير اطلاق ميشود و هماكنون در خود آذربايجان مصطلح است. كلمه تات نيز مانند (آران) لغتي است كه هم اسم خاص و هم داراي معني عام ميباشد. و از دهها قرن پيش در آثار نويسندگان بزرگ به كار برده شده است.
1- محمودابن الحسين بن محمد كاشغري در (ديوان لغات الترك) كه تأليف آن در سال 466 هجري پايان يافته در صفحه 292 مجلد اول در ضمن كتاب الاسماء (ابواب ثلاثي) زير عنوان برك (بضم اول و سكون ثاني و ثالث) مينويسد:
«برك = الفلنسوه، و فيالمثل: تات سيز ترك بلماس ـ باش سيز برك بلماس معناه: لايخلوالترك من الفارسي، كمالايخلوالفلنسوه من رأس» يعني (بدون ايراني ترك و بدون سر كلاه نميشود). در اين عبارت محمود كاشغري «تات» را به معني ايراني ترجمه كرده است.
2- در كتاب داستان دده قورقود كه به زبان غزي در حدود نه قرن پيش تأليف يافته، مؤلف در ضمن حكايت اول (در سه خان اوغلي بقاج خان حكايهسي ـ ص ٦ الي ٢١ چاپ استانبول 1332 هـ.) موقعي كه ميخواهد كيفيت طلوع فجر و پيدايش صبح صادق و بانگ نماز برداشتن يك نفر ايراني مسلمان را شرح دهد، مينويسد: «اوزون سقاللي تات اري بانلاديقدا» يعني «مرد ايراني ريش درازي در حال اذان دادن» به طوري كه ملاحظه ميشود در اينجا نيز تات به معني ايراني مسلم استعمال شده است.
3- مرحوم استاد ملكالشعراء بهار در صفحه (50) جلد سوم سبكشناسي در ضمن بحث از سبك و لغات طبقات ناصري راجع به كلمه «تات» كه در آن كتاب بسيار بكار برده شده، مينويسد: «در اين كتاب (طبقات ناصري) لغات مغولي براي بار اول داخل زبان فارسي شده است و لفظ مغول نيز شنيده ميشود و كلمات «تات» به معني «تاژيك و تاجيك» يعني فارسيزبانان در اين كتاب ديده ميشود ...» و سپس علامتي گذاشته در حاشيه همان صفحه مينويسد: «ايرانيان از قديم به مردم اجنبي «تاجيك» يا (تاژيك) ميگفتهاند چنان كه يونانيان (بربر) و اعراب (اعجمي) يا (عجم) گويند ـ اين لفظ در زبان دري تازه (تازي) تلفظ شد و رفتهرفته خاص اعراب گرديد، ولي در توران و ماوراءالنهر لهجه قديم باقي و به ا جانب (تاجيك) ميگفتند ـ و بعد از اختلاط تركان (آلتائي) با فارسيزبانان آن سامان لفظ (تاجيك) به همان معني داخل زبان تركي شد و فارسيزبانان را (تاجيك) خواندند، و اين كلمه بر فارسيان اطلاق گرديد، و ترك و تاجيك گفته شد.» از گفتار بالا نيز معلوم ميشود كه تات به معني (تاجيك) و (پارسي) و به عبارت ديگر (ايراني) ميباشد. ناگفته نماند كه اختلاف ترك و تاجيك، و يا ترك و تات آن روز كه از مطالعة كتب: ديوان لغات الترك كاشغري ـ داستانهاي دده قورقود ـ و نزهت القلوب حمدالله مستوفي و غيره مستفاد ميشود، امروزه نيز با وجود شيوع و رواج كامل زبان تركي در اغلب نقاط آذربايجان ميان روستائيان موجود است، و هر يك ديگري را با نسبت بتات و يا بترك تعبير ميكنند، و از اين نقاط ميتوان محال (لوجان) و (هشترود) را نام برد.
4- شمسالدين سامي مؤلف (قاموس تركي) در ستون دوم صفحه (270) زير عنوان (تات) مينويسد: «تات ـ اسكي تر كلرين كندي حكملري آلكنده بولونانير لرده اسكي ايراني و كردلره و بر ديكلري اسم اولوب مقام تحقيرده قوللانيليردي ـ يعني تات اسمي بوده كه تركان قديم به ايرانيان و اكراد قديمي كه زير سلطه خود داشتند ميدادند و اين كلمه در مقام تحقير استعمال ميشد.»
5- در شعر ذيل كه بين عوامالناس مخصوصاً بچهها مشهور است، تات به معني مردي آبادينشين و زراعتپيشه استعمال شده است:
«اوشودوم، ها، اوشودوم داغدان آلما داشيديم . . . .
گوموشي ويرديم تاتا تات منه داري ويردي
دارينسي سپسديم قوشا قوش منه قانات ويردي
قانادلانديم اوچماقا حق قاپوسان آچماقا»
يعني: سيم را بتات دادم و ارزن گرفتم، ارزن را به مرغ دادم مرغ براي من بال و پر داد، پر پرواز گشودم تا در حق را باز كنم.
6- در اين مثل مشهور: «بوسوز هيچ تاتين كتابندا يوخدر» يعني اين حرف در كتاب هيچ تات نيست، كلمة تات به معني شخصي دانشمند و اهل كتاب بكار برده شده است.
7- از هر فرد روستائي يا ايلات آذربايجان بپرسيد: تات يعني چه؟ بيدرنگ ميگويد: «تات يعني تخته قاپو= آبادينشين» پس به طور كلي از مراتب مزبور به اين نتيجه ميرسيم كه تات كلمهاي بوده به جاي تاجيك كه لااقل از ده قرن پيش از طرف تركان بيسواد و مالدار و بيابانگرد به ايرانيان قديم شهريگر و كشاورز و دانشمند اطلاق ميشده است. و زبان تاتي لهجههاي مختلف زبان ايرانيان قديم را ميگفتهاند.*
* عبدالعلی کارنگ (1302 ـ 1358)، نویسنده و پژوهشگر برجسته ی تاریخ و ادبیات ایران است، که ده ها اثرمهم از جمله ترجمه ی تاریخ تبریز از ولادیمیرمینورسکی و كتاب آثارباستانی آذربایجان از او به یادگار مانده است.