Quantcast
Channel: فرشید یاسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

حدود آذربایجان و آلبانیای قفقاز

$
0
0

حدود آذربایجان و آلبانیای قفقاز

چه آذرها به جان از عشق آذربايجان دارم

من اين آتش خريدارش بجانم تا که جان دارم 

عارف قزوینی

 

یک ملت و مملکت باید خیلی غیرعلمی و لجباز باشند که حدود 100 سال در مورد زبان و فرهنگ و جغرافیای مشهورترین نقطه ایران یعنی آذربایجان بحث و جدل کند.

قبل از ورود به بخش موضوع حدود اذربایجان باید به موضوعاتی در این رابطه اشاره کنم که ممکن است کمی طولانی شود.

مشخص شدن جغرافیا، زبان و فرهنگ اذربایجان از آن جهت دارای اهمیت است که همه این موارد طی 100 سال اخیر تبدیل به بهانه ای برای ماموران و دروغگویان دولتهای جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکیه شده است تا جریانات اجتماعی مفید برای آذربایجان در ایران را لکه دار کرده از مسیر خود منحرف کنند.

اینکه یک آذربایجانی مثل اوروپا و امریکا و تمام جهان متمدن خواستار تقسیم عادلانه ثروتهای ایران در تمام ایلات و استانهای مملکت باشد و بخواهد  موسیقی و فرهنگ و زبان خود را حفظ کرده گسترش دهد مسئله امنیتی نیست و نبوده است تا وقتی که پای دوستان مامورمان به میان آمد.

آیا تحقق این خواسته ها بدون همکاری با فعالان و آزادی خواهان سراسر ایران ممکن است؟ این دوستان مامور ما درجمهوری آذربایجان و ترکیه طوری تبلیغ میکنند مثل اینکه مشکلات اجتماعی آذربایجان در این منطقه نیست جای بین کوههای آلتای، دیوار چین و ترکستان و آسیای میانه است.

طوری میگویند فارسی ننویسیم مثل اینکه  کل منطقه آذربایجان جای در باکو و انکارا است. هر جا صحبت از ایران میشود به جای استفاده از لفظ ایران اصطلاح: جایی که ایران نام دارد(ایران ادلانان یر) را به کار میبرند یعنی اینکه ما اصلا آنجا را قبول نداریم!!

و جالب است اسم این گیجی در یافتن منطقه مورد مناقشه و فرافکنی و بی مسئولیتی اشکار را ملی بودن عنوان میکنند. یعنی میگویند آذربایجان مینویسند کوه آلتای.

خوب شما در تلوزیون و مقاله خود ایران را قبول ندارید ایرانیان هم میگویند ما هم تو را قبول نداریم اینکه سخت نیست. آنچه سخت است این است که شما در ترکیه و امریکا و اوروپا زندگی میکنید و ما در ایران. شما طوری اختلاف و درگیری ایجاد میکنید که گوی جمهوری مستقلی به مرکزیت تبریز شکل گرفته است در حالی که اینها همه توهمات شماست آیا حقیقتی عینی تر از این وجود دارد که ما در این ممکلت زندگی میکنیم و توهینها و تخیلات مالیخولیای شما در مورد بقیه ایران باعث انزوا و محرومیت بیشتر آذربایجان میشود؟؟

در حالی که هم جمهوری آذربایجان و هم جمهوری ترکیه بیشترین روابط اقتصادی و امنیتی را با ایران دارند و به خاطر منافع خود، باز هم تکرار میکنم به خاطر منافع خود که ما چیزی از ان نمیفهمیم حاضر نیستند حتی یک روز دست از ارتباط با ایران بردارند ماموران دولتی انها در ایران با فرافکنی کامل به جای اینکه به ما بگویند بدون تحریک مردم ایران بدون توهین به مردم غیر آذری با همکاری با گروههای دمکراسی خواه ایران با تامیین حاکمیت قانون و تبلیغ حقوق شهروندی برابر در کشورایران، اذربایجان را آباد کنید.

میگویند هر چه میتوانید فحش دهید، توهین کنید به فردوسی خرطوسی بگوید به فارسها سگ بگوید تا حقوقتان احقاق شود!!!

فارسی ننویسید فارسی زبان فارسهای سگ است به جایش ملی باشید و برای پنج شش نفری که خط لاتین میدانند عثمانی بنویسد اسمش را هم بگذارید زبان مادری!!

مشکل اذربایجان با تغییر قانون اساسی و حاکمیت قانون و حقوق شهروندی برابر در ایران قابل حل نیست چون همه اینها در مشروطه شکست خورد!! به جایش باید گفت ایران دشمن ماست و لابد از انجای که در دنیای واقعی با ایرانیان در حال زندگی هستیم باید تبریز را به جای دیگری نزدیک انکارا منتقل کرد و چون این امکان ندارد عوضش پرچم ترکیه و جمهوری آذربایجان  را به ورزشگاهای تبریز می اوریم تا با تحریک ایرانیان و توهین تحقیر به انها آزادی و رفاه اذربایجان را برقرار کنیم!! هر چند که در طرف دیگر عده ای از ایرانیان غیر اذری هم توهین میکنند.

از انجای که کشور مستقل نمیتواند بدون مسئول باشد پس ماموران دولت جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکیه و بقیه دوستان فرهنگی که خانوده های ریشه دار و فرهنگی انها در تبریز شهره عام و خاص است باید بیاییند و رشته امور را به دست بگیرند. چون نباید از یاد برد که حرکت ملی پانتورکها حرکتی است مدنی و هویتخواهانه!!!

این تمام راهکار منطقی است که 100 سال است  تورک گرایان کم سواد برای مشکل اذربایجان ارائه داده اند و البته نتایج آن که انزوا و محرومیت بیشتر اذربایجان است مقابل چشمان ماست.

اخیرا یکی از نویسندگان آذربایجانی به نام ایواز طاها در نوشته کوتاهی در فیسبوک خود از اینکه فعالان پانترک با مخالفان با توهین و تحقیر صحبت میکنند انتقاد میکند، دیری نمیگذرد که جناب آراز سلیمانی یکی از مجریان شبکه گوناز ظاهر میشوند و در مقابل این انتقاد به جا با لحنی اعتراض امیز میگوید:

شما قصد سطحی کردن وساکت کردن مبارزه ملت ما را دارید!!!

همین جناب اراز سلیمانی در جای دیگری با انتقاد از کامنت یکی از آذربایجانیان که میگوید شما کار سیاسی را به سطح سخنان کوچه و بازاری( یعنی بی ادبی) پایین اورده اید میگوید:

ادبیات کوچه بازاری خیلی موثر تر از لحن ادبی است چون همه که استاد دانشگاه نیستند بلکه بیشتر خوانندگان از کوچه و بازار هستند!!!

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/image-3fgggfg.jpg

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/image-1hghg.jpg

در لینک زیر ایشان میگویند از مردم دعوت میکند که اگر مجسمه فردوسی دوباره به سلماس برگردد تمام نمادهای فارسی (فکر ایشان است) در آذربایجان را خراب کنیم!!

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/image-gghghgh.jpg

در زیر یکی از مهمانان تاریخ نگار تلوزیون گوناز اقای گونتای گنج الپ در صفحه فیسبوک خود جملاتی میگویند که با عرض پوزش از خوانندگان فقط نقل قول میکنم: قزلباشها صفوی در طول 500 حتی یک توالت هم نساختند به همین دلیل همیشه جلوی چادرشان مدفوع میکردند تاریخ ما بعد از صفوی بوی گه میدهد!!!

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/2.png

تنها دلیل ایشان هم فقط این است که صفوی با شیعه کردن ما و جنگ با عثمانی باعث شد تا ما از برادران ترک سنی خود جدا شویم و اتحاد خیالی خلافت ترکی اسلامی نابود شود. و حتی کار را به جای میرساند که در برنامه ای در تلوزیون گوناز در حالی که ریس دپارتمان تاریخ اکادمی ملی جمهوری آذربایجان ساکت نشسته بود گفت:

کاش عثمانی آذربایجان ایران را اشغال میکرد و صفوی انجا را پس نمیگرفت!!!

https://www.youtube.com/watch?v=Z6Uh9lslFEU

گونتای با داشتن سابقه چنین توهینهای در صفحه فسیبوک خود از سال 2010 و نوشتن مقالات و کتابهای زیادی در این مورد معرف حضور همه است پس چرا باز به تلوزیون دعوت شد؟؟ و چرا دپارتمان تاریخ آذربایجان جوابی در مقابل سخنانی که میشد از قبل ماهیت ان را پیش بینی کرد فقط سکوت کرد؟؟؟

ملت ایران و مردم اذربایجان خودشان قضاوت کند و دلیل ان را پیدا کنند.

در زیر میتوانید سخنان به قایت رکیک محبوب امراهلی عضو سابق حزب ازادی آذربایجان جنوبی که زمانی در تلوزیون گوناز برنامه هفتگی داشت را ببینید، ماجرا از این قرار است که یکی از بزرگترین تاریخ نویسان منطقه اذربایجان که کتابهای ایشان در رابطه با اذربایجان جر منابع اذربایجانشناسی در ایران است یعنی اقای رحیم ریس نیا طی بیانیه ای خواستار حمایت از کوبانی شدند. لطفا این جملات که قابل ترجمه شدن نیستند را خودتان مطالعه فرمایید:

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/74.jpg

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/69.jpg

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/70.jpg

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/71.jpg

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/73.jpg

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/74.jpg

https://panturkismnews.files.wordpress.com/2015/03/82.jpg

باید رو به این عده از تورک گرایان آذربایجانی کرد و پرسید کدام نتیجه از این رویه حاصل شده است؟؟

بر افراشتن پرچم جمهوری آذربایجان جز اینکه باعث شود آذربایجان عزیز ما در ایران زیر تهمت رفته خواسته  به حق تقسیم عادلانه ثروت در بلوچستان، آذربایجان و خوزستان و بقیه نقاط ایران لکه دارد شود چه نتیجه ای برای ما داشته است؟؟؟ واضح است که سود  و نفع آن نه برای ما در تبریز و آذربایجان ایران که برای دولت جمهوری آذربایجان بوده است تا نماینده مجلس ملی جمهوری اذربایجان در تلوزیون لیدر تیوی این کشور برای ایران خط و نشان بکشد که اگر شما اسلامیون را دارید ما هم 40 میلیون!!! اذری در ایران داریم که پرچم ما را بلند میکنند!! (99 درصد اذربایجانیان ایرانی چنین نیستند). چشمتان را باز کنید کاملا معلوم است که ضرر برای ما در تبریز و سود برای جمهوری ترکیه و اذربایجان بوده است.

اخرین خیانت اشکار جمهوری اذربایجان و جمهوری ترکیه  به ما و دهن کجی و مسخره کردن آذربایجان ایران و پایمال کردن اشکار حقوق ما را میتوانید در پروژه تمامیت خواهانه به اصطلاح پارلمان آذربایجان جنوبی ببینید که چقدر راحت با لودگی تمام نوکران جمهوری اذربایجان و ماموران رسمی جمهوری ترکیه با سو استفاده 20 ساله از ملت ما درست در هنگام حاصل شدن نتیجه جزئی  طبق دستور مدیرانشان به ملت ما خیانت کرده آذربایجان را مسخره کردند.

باید معلوم شود اذربایجان کجاست و کیست تا سیاستهای این دو کشور در منحرف کردن جریانات اجتماعی برابری خواهانه در آذربایجان واقعی یعنی اذربایجان ایران بی اثر شود. باید ماموران این دو کشور افشا شوند. و اگر نه دولت فعلی اسلامی ایران ثابت کرده است برای تخریب الترناتیو حکومت اسلامی ایران یعنی حکومت ملی ایران حاضر به اختلاف اندازی و جدای تمام ایران هستند هیچ مملکتی نیست که در ایران فعال نباشد جز خود ایران. پورپیرار و غیاث ابادی محصول همین دولت هستند. این سیاست جدی است. استقبال از مزدوران کشورهای همسایه و نیمه جان نگاه داشتن پانهای مختلف برای تضعیف مفهوم ملت ایران و جایگزینی امت به جای آن هر چند با کمک گرفتن از پان کردها، پانتورکها، پان عربها و پان آریایها خواسته دولت فعلی اسلامی است. تا جای که مشکل مهمی ایجاد نکردند همین که ایرانیت را زیر سوال میبرند از نظر اینها خوب است.

 

حدود آذربایجان پیش از اسلام

این قسمت مخصوصا برای ان دسته از دروغگویانی که ادعا دارند آذربایجان و تمام کشورهای ترک زبان دارای تاریخ و فرهنگ و زبان مشترکی هستند جالب خواهد بود.

 

نام منطقه ما در تواریخ هزاران سال قبل از طرف ملل همسایه به اشکال مختلفی که ماهیت مشابه دارند تلفظ شده است .

تاریخنگاران یونانی آن را آتروپانته، در پارسی میانه آدوربادنه، سریانیان آن را آدوربادیگان، اسناد رمی و بیزانسی ان را آداربیگان، ارمنیان آن را اترپاتکان، گرجیان ان را آدربادگان نامیده اند. نویسندگان عربی بعد از اسلام با اساس قرار دادن تلفظ سریانی آن را آذرباذکان، آذربیکان، آذربیجان ذکر کرده اند.

زمانی که نویسندگان یونانی از وجود اتروپاتن یا همان آذربایجان در بیش از 2300 سال قبل سخن میگفتند، ترکان فاقد دولت مرکزی در دشتهای آسیای میانه به قول خودشان روی اسب کودکان خود را به دنیا می آوردند و هیچ ترکی در آناطولی وجود نداشت تا تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان با انها مشترک شود در آن زمان که آذربایجان به عنوان یک حاکمیت سیاسی وجود داشت اناطولی مسکن ارامنه و یونانیان بود. چقدر بی وجدان باید باشید تا به ملت خودتان دروغ بگویید و نام این دروغ اشکار را با پر روی حرکت هویت خواهی و مدنی آذربایجان بنامید. عده ای از جوانان آذربایجانی به خاطر حیله های شما زندگیشان را از دست میدهند و این موضوع شرم آور است.

یونان یکی از ستونهای تمدن امروز بشر است غیر ممکن است که ملتی با این درجه از تمدن چیزی در مورد همسایه شرقی خود یعنی اذربایجان ننوشته باشند.

 استرابو تاریخ نگار مشهور یونانی در کتاب جغرافیای استرابو در مورد حدود آذربایجان توضیحاتی میدهد که ترجمه فارسی آن زیر آمده است:

ماد به دو بخش تقسيم گرديده است. بخشي از آن ماد بزرگ خوانده مي‌‌شود، كه پایتخت آن همدان است، شهری بزرگ و دربر دارنده‌ اقامتگاه‌های شاهانه‌ امپراتوري ماد. بخش ديگر اين سرزمين، ماد آتورپاتكان است، كه نام آن از نام فرمان‌ده‌اش اتروپاتس گرفته شده است، كسي كه مانع شد اين كشور، كه بخشي از ماد بزرگ بود، فرمان‌بردار و مطيع مقدونيان گردد. وي پس از آن، خود را شاه اعلام كرد، و اين كشور را در چارچوب يك دولت مستقل سازمان داد، و جانشيني و ميراث‌بری فرزندان وی در مقام پادشاهی اتروپاتکان تا امروز بر جاي است. جانشينان او با شاهان ارمنستان و سوريه، و بعدها، با شاهان پارتي عقد ازدواج بستند

در جای دیگری در همان کتاب میگوید:

ماد آتورپاتكان در شرق ارمنستان و ماتیانه، غرب ماد بزرگ، و در شمال دو سرزمين پيش گفته واقع است. و در همسايگي ناحيه‌اي كه گرداگرد فرورفتگي درياي گرگان را دربر مي‌گيرد، و در مجاورت ماتیانه در غرب قرار دارد. آتورپاتكان كشور كوچكي نيست و چنان كه نویسنده اپالوندیس مي‌گويد، با توجه به قدرت خود، مي‌تواند نيرويي به فراواني ده هزار سواره‌سپاه و چهل هزار پياده‌سپاه را آماده و بسيج كند. آتورپاتكان بندرگاهي به نام کاپااوتا دارد، كه بر آب آن نمك شوره مي‌بندد و سخت مي‌شود. اين نمك باعث خارش مي‌شود و رنج‌آور است، اما اين اثر را مي‌توان با استفاده از روغن زيتون تسكين داد…. آتورپاتكاني‌ها همسايگان نيرومندي در ميان ارمنيان و پارتي‌ها دارند، و غالباً از سوي آنان تاراج مي‌شوند. اما مردم آتورپاتكان باز هم در برابر آنان پايداري مي‌كنند و آن چه را كه از ايشان ربوده شده است، دوباره به دست مي‌آورند. چنان كه، براي نمونه، آنان شهر سیمباکه را از ارمنيان، زماني كه اينان فرمان‌بردار و مطيع روميان شدند، بازپس گرفتند؛ و خود آتورپاتكاني‌ها به دوستي با قيصر دست يافتند، اما آنان هم‌زمان به پارتي‌ها نيز اظهار بندگي مي‌كنند.

در جای دیگری در همان کتاب میگوید:

كاخ شاهانه‌ تابستاني پادشاهان آتورپاتكان در دشتي در قازاکا، و كاخ زمستاني‌شان در دژي به نام ورا واقع است كه سرداری با نام انتونی در لشكركشي خود عليه پارتي‌ها آن را محاصره كرده بود. اين دژ از ارس دور است، رودي كه مرز ميان ارمنستان و آتورپاتكان را به وسعت دو هزار و چهارصد استاديا تشكيل مي‌دهد، بنا به شرح نویسنده دلییوس، دوست آنتوني، كه گزارشي درباره‌ لشكركشي آنتوني عليه پارتي‌ها نوشت، و در آن عمليات، وي همراه آنتوني و خود يك فرمان‌ده بود. همه‌ي نواحي كشور آتورپاتكان حاصل‌خيز است، به جز بخش شمالي آن كه كوهستاني و ناهموار و سرد است، و اقامتگاه كوه‌نشيناني به نام كادوسي، امردي، تپوري ، كیرتي، و مردمان مشابه ديگر، كه كوچنده و غارت‌گرند؛ و منابع زاگرس و نیفاتس اين قبايل پراكنده را تأمين مي‌كند. قبيله‌هاي كیرتي در پارس و مردی و قبايلي با همان نام (نویسنده: امردیها)در ارمنستان، همين خصلت و مشخصه را دارند.

https://azericultureinfo.wordpress.com/

منبع انگلیسی همان متن:

http://penelope.uchicago.edu/Thayer/E/Roman/Texts/Strabo/home.html

http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.01.0239%3Abook%3D11%3Achapter%3D14#note3

http://penelope.uchicago.edu/Thayer/E/Roman/Texts/Strabo/11M*.html#note1

استرابو در ادامه کتاب 17 جلدی تاریخ خود به منطقه ای در شمال شرقی آتروپاتن و در بالای رود ارس بانام البانیای قفقاز یا جمهوری اذربایجان فعلی اشاره میکند که بخشی از کتاب خود را به معرفی این تمدن اختصاص میدهد:

http://penelope.uchicago.edu/Thayer/E/Roman/Texts/Strabo/11D*.html

طبق نوشته های استرابو تاریخنگار یونانی نه تنها جمهوری آذربایجان هرگز آذربایجان یا آتروپاتن نام نداشت بلکه حتی آلبانیای قفقاز در شمال رود ارس و اتروپاتن در جنوب رود هرگز تماس مستقیم هم  با یکدیگر نداشتند بین این دو منطقه قوم کادوسیان یا با نام فعلی تالشیها ساکن بودند که به روشنی در متن آمده است.

بر خلاف ادعاهای دروغ پیشه وری، محمد امین رسولزاده، الچی بی و کل حرکت ملی تورک گرای آذربایجان در ده هه های اخیر و بر خلاف ادعای ادبیات و اشعاری که با نام ادبیات حسرت از طرف عده ای تورک گرا در جدایی آذربایجان مطرح میشود اصولا جمهوری آذربایجان در نوشته هیچ تاریخنگار رمی و یونانی از پولیپیوس تا استرابو هرگز آذربایجان نام نداشت. دروغ دوستان پانتورک و لجبازی و تحریف تاریخ آذربایجان شرم اور است.

بعد ملت ما تعجب میکنند که چرا شرایط زندگیشان در سطح استاندارهای اوروپای نیست، اوروپا و امریکای که 60 سال است به کره ماه سفر کرده اند و در مقابل روشنفکران و نویسندگان خائن و دروغگوی پانتورک  که بعد از 100 سال هنوز در رد حقیقت عینی تاریخی اصرار دارند. کار ملت ما شده بحث در حد لجبازی در مورد واضحات تاریخی. مبارزه ملی که حرکت تورک گرای آذربایجان از آن سخن میگوید نه تنها هرگز مبارزه ای جهت اشکار ساختن هویت آذربایجان نبوده است بلکه حتی به عمد تنها هدفی که دارند ملت سازی دروغ و تحریف تاریخ آذربایجان است.

در واقع محل قرار گرفتن آتروپاتن یا آذربایجان طبق گقته استرابو تاریخ نگار یونانی تصویر زیر است ( این تصویر متعلق به نویسندگان اوروپای)

https://azericultureinfo.files.wordpress.com/2015/02/atropatenehistoryofiran2.png

این هم نقشه کاملتری از ملل قفقاز و مرزشان با آذربایجان به فارسی:

https://azericultureinfo.files.wordpress.com/2015/02/caucasus_290_bc-1.png

در زمان ساسانیان ایران از لحاظ نظامی و اداری به چهار قسمت تقسیم شد که  به انها کوست میگفتند. با توجه به میراث تمدن ماد و مرزهای آذربایجان در آن زمان و به سبب اهمیت آذربایجان در دولت ایران در طول اعصار مختلف در زمان ساسانیان کل شمال غرب دولت ساسانی را کوست آذربایجان نامیدند.

ابن خردادیه در کتاب المسلالک و الممالک در مورد  کوست آذربایجان مینویسد:

این کوست یک چهارم مملکت ساسانیان بوده و شامل ارمنستان، آذربایجان، ری، دماوند و شنبله می شده است.

به وضوح اشکار است که این تقسیم بندی تنها جنبه ادارای داشته است . بین دو مفهوم آذربایجان به عنوان یک منطقه تاریخی و اتنیکی که اکثریت جمعیت ان را آذریها تشکیل میدادند و آذربایجان به عنوان یک واحد اداری در تقسیمات کشوری فرق وجود دارد که اگر اینگونه نبود دلیلی وجود نداشت که در هنگام توضیح دادن حدود کوست آذربایجان از طرف ابن خردادیه خود آذربایجان را هم به عنوان قسمتی از آن نام ببرد.

کسانی که چنین تقسیم بندیهای صرفا اداری را دلیل بر آذربایجان نام داشتن قفقاز و جمهوری آذربایجان فعلی میدانند بر خلاف حقایق تاریخی به دنبال منافع ایدولوژیک خود هستند چون همان طور که به وضوح اشکار است و در پاراگراف بالا به ان اشاره کردم ابن خردادیه در هنگام شرح حدود کوست آذربایجان خود آذربایجان را هم به عنوان قسمتی از ان نام میبرد و در ادامه ارمنستان را هم جز کوست آذربایجان میداند که این خود دومین دلیل برای اثبات این موضوع است که اینها صرفا تقسیمات ادارای هستند و اگرنه هر کسی میداند که ارمنستان جدای از آذربایجان است.

علاوه بر آین زبان مردم البانیای قفقاز و الفبای آنها به کل با آتروپاتن و یا همان آذربایجان مختلف بوده است زبان مردم البانیای قفقاز و یا جمهوری آذربایجان فعلی در گذشته زبان اودی نام داشت که نه ارتباطی با آذربایجان دارد و نه کوچکترین ربطی به ترکی دارد . بر خلاف زبان آذری که از ان تعداد محدودی کلمه به جای مانده است زبان اودی دارای سنگ نوشته های بسیاری است که میتوانید اطلاعات مختصری در مورد این زبان در لینک زیر مشاهده فرمایید:

http://en.wikipedia.org/wiki/Caucasian_Albanian_language

جالب است که پانتورکهای که در مقابل حقیقت ترکی نبودن زبان آذربایجان ایران در گذشته مقاومت میکنند چرا در مورد زبان اودی سخنی به میان نمی اورند چگونه شده است که زبان اودی البانیای قفقاز تبدیل به ترکی آذربایجانی شده است اما زمانی که همین سخن را با تکیه بر تواریخ معتبر در رابطه با آذربایجان واقعی در ایران بیان میکنیم از قبول ان سر باز میزنند. اگر سنگ نوشته ای از آذری در دست نیست ایا نوشته های زبان اودی مقابل چشمانتان نیست تا تغییر واضح اشکار زبان جمهوری آذربایجان را مشاهده کنید؟

علاوه بر آن دین مردم البانیای قفقاز خورشید و ماه پرستی بود در حالی که در همان زمان آذربایجانیان زرتشت بودند. یعنی در واقع البانیای قفقاز و آذربایجان دارای حدود سرزمینی، زبان و دین مختلف بودند.

 

حدود آذربایجان بعد از اسلام

حدود آذربایجان بعد از ورود اسلام دقیقا مانند دوران قبل از اسلام بوده است. در کتابهای فراوان تاریخی که ایرانیان و اعراب مسلمان نوشتند حدود  آذربایجان مشخص شده است که من در اینجا به شش نویسنده اشاره میکنم:

ابن فقیه همدانی در کتاب مختصر البلدان: ارومیه، زنجان، بردع، برکری، مغان، ناریز، گیلان، طارم، دیلمستان، برزه، شاپور، مراغه، میانه، اردبیل، ورسان، سلماس، تبریز، مرند، خوی، کلساره، برزند و غیره.

ابن خردادیه در کتاب المسالک و و الممالک: ارومیه، زنجان، سنندج، مراغه، میانه، اردبیل، ورسان، برزه (سقز)، سبرخاست ( میاندوآب)، تبریز، مرند، خوی، کلساره، گنجه، جابروان، ناریز، سلماس، شیز، باجروان، راستاقا، سالق، سندبایا، بذ، بلوانکرج، اورم، سراب، دستکیاور، میان هرج.

الاستخری در کتاب مسالک و ممالک: ارومیه، زنجان،اشنویه، اردبیل، مراغه، میانه، تبریز، خوی، آذرشهر، سلماس، مرند، برزند، ورسان، جاباروان، نخجوان.

ابن حوقل در کتاب صورت العرض: ارومیه، زنجان، مراغه، تبریز، خوی، سلماس، اردبیل، اشنویه، میانه،  مرند، برزان و غیره.

یاقوت حموی در کتاب مجمع البدان: ارومیه، زنجان، بردع، دیلمان، گیلان، طارم، تبریز، مراغه، خوی، سلماس، اردبیل، مرند و غیره.

احمد الیعقوبی در کتاب مجمع البلدان: ارومیه، زنجان، اردبیل، سلماس، شیز، خوی، تبریز، میانه، مرند، بیلقان، برزند، ورسان، سه راه (سراب).

برای دیدن نقشه های آذربایجان طبق کتب تاریخی بالا به لینک زیر مراجعه فرمایید:

https://azericultureinfo.wordpress.com/

با بررسی تواریخ اسلامی  کاملا واضح است که مرزهای آذربایجان همانند دروان پیش از اسلام از جنوب به کردستان از شرق به گیلان و از شمال رود ارس بوده است. در نقشه امروزی ایران استانهای که مورخین به ان اشاره کرده اند عبارت است از استان زنجان، استان اردبیل، استان آذربایجان غربی و شرقی.

در تمام شش نقشه ای که در بالا امده است به جز سه بار اشاره به شهرهای چسبیده به مرز ایران در خاک جمهوری آذربایجان کنونی هیچ شهری در بالای ارس جز آذربایجان حساب نشده است.

در واقع از میان 77 شهر فعلی جمهوری آذربایجان تنها سه شهر یعنی شهر بردعه ( بعد از ضعیف شدن آن درست در غرب آن شهرگنجه) انهم به دلیل اقتصادی و بیلقان و نخجوانبه دلیل نزدیکی و چسبیدن به مرز ایران و جمهوری آذربایجان، جز آذربایجان واقعی حساب شده است انهم فقط  در یک کتاب تاریخی، مانند سنندج که فقط در کتاب ابن خردادیه جز آذربایجان حساب شده است.

لیست شهرهای جمهوری آذربایجان ( البانیای قفقاز) در لینک زیر قابل دسترسی است:

http://az.wikipedia.org/wiki/Az%C9%99rbaycan_%C5%9F%C9%99h%C9%99rl%C9%99ri

در حقیقت اگر بخواهیم حدود تاریخی البانیای قفقاز یعنی شهر بورچالی در گرجستان و شهر دربند و داغستان در روسیه فعلی را هم حساب کنیم از میان 80 شهر جمهوری آذربایجان تنها 3 شهر آنهم فقط در یک کتاب تاریخی جز آذربایجان ایران حساب شده اند در مورد 77 شهر دیگر هرگز نامی از آذری بودنشان در کتب تاریخی نیست از جمله پایتخت جمهوری فعلی آذربایجان یعنی باکو.

همان طور که در پیش از اسلام به سبب اهمیت و قدرت آذربایجان تمام کوست شمال غربی ایران آذربایجان نام گرفته بود. بعد از اسلام نیز هر شهر قوی اقتصادی در اطراف اذربایجان به قدری با اذربایجان رابطه داشت که از نظر بعضی از مورخان گاهی جز آن حساب میشد.

 

حدود آذربایجان در دوران صفوی

من در کل 15 سال اخیر که به مطالعه نوشته ها و ادعاهای پانتورکها میپردازم حتی یک جمله درست تاریخی و علمی در مورد زبان، فرهنگ و تاریخ آذربایجان از اینها نشنیده ام. از جمله دروغهای انها در مورد جغرافیای آذربایجان در دوران صفوی و زندیه است .

از آنجای که آذربایجان مهمترین منطقه شمال غرب ایران از زمان ماد تا به امروز بوده است همان طور که در قسمتهای پیشین نشان دادم تمام حکومتهای ایران کل شمال غرب ایران را آذربایجان مینامیدند و در توضیح ماهیت ان ارمنستان، گرجستان، اران و شروان و آذربایجان را ذکر میکردند. که این خود اثبات میکند بین آذربایجان به عنوان یک جغرافیای اتنیکی که اکثر ان را آذریها تشکیل میدهند و آذربایجان به عنوان تقسیمات دولتی تفاوت وجود داشته است .

در دوران صفوی ایران به چندین قسمت اداری تقسیم شد بود که مهمترین و بزرگترین آن طبق معمول آذربایجان بود، آذربایجان همچنین اولین پایتخت دولت صفوی به شمار می رفت.

انگلبرت کمپفر سیاح آلمانی که در زمان شاه عباس اول برای دادن نامه ردولف به ایران آمده بود در مورد تقسیمات ایران میگوید:

در حال حاضر بیگلر بیگیهای زیر در ایران وجود دارند: ناحیه فارس برای برای ایلات لرستان، خوزستان، کردستان، و سیستان. در ناحیه خراسان برای ایلاتهای مشهد، خراسان و قندهار. در ناحیه ساحلی دریای خزر برای ایلات استرآباد. در ناحیه آذربایجان برای ایلات تبریز، ایروان، داغستان، آذربایجان، قره باغ، گرجستان و شیروان. در ناحیه عراق عجم برای ایلات کهگیلویه و همدان.

همانطور که به وضوح معلوم است در توضیح ماهیت ایلات آذربایجان خود آذربایجان را هم جزی از ایلات آذربایجان میداند و در کنار ان گرجستان را هم جز این ایلات به شمار آورده است. که این باز تکرار همان سنت قدیمی از زمان ماد به امروز است که کل متصرفات ایران در شمال غرب کشور در تقسیمات اداری آذربایجان نام داشته است. و همیشه بین اذربایجان به عنوان تقسیمات اداری و آذربایجان به عنوان یک  منطقه اتنیکی که اکثر جمعیت ان آذری است فرق وجود داشته است.

 

نامه کریم خان زند و ادعای آذربایجان نام داشتن جمهوری آذربایجان فعلی

از  دوران مادها ، ساسانیان، اشغال اعراب مسلمان، ایلخانیان مغول تا صفوی تمام تواریخ از جدا بودن البانیای قفقاز از آذربایجان حکایت میکند. چندی است پانتورکهای با در دست گرفتن نامه زیر مدعی آذربایجان بودن البانیای قفقاز هستند:

http://az.wikipedia.org/wiki/%C5%9E%C9%99kil:KerimXanAzS%C4%B1n%C4%B1r.jpg

ترجمه نامه به فارسی:

رمان تعالی شد آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم‏ وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان صفویه‏ انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهم سازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که در ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكیدار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

در جواب این ادعا باید بگویم همانند سنت دیرین دولتهای ایران از گذشته تا امروز در نامگذاری تقسیمات کشوری، شمال غرب ایران هر چه قدر کوچک و هرچه قدر وسیع به دلیل اهمیت نام آذربایجان همیشه آذربایجان نامیده میشده است. یعنی چه در زمانی که حدود ایران تا داغستان و ارمنستان وسعت پیدا میکرد و چه در دوران 46 ساله دولت زندیه که فقط قسمتهای از شروان و نخجوان جز ایران بود کل شمال غرب کشور، آذربایجان نامیده میشد. و با توجه به پیشینه تقسیمات کشوری ایران کاملا واضح است که این صرفا جنبه اداری داشته است.

نقشه حدود دولت زند در زیر آمده است همانطور که مشاهده میکنید بر خلاف گذشته ارمنستان و گرجستانی وجود ندارد که جز ایلات آذربایجان به شمار آید تنها قسمتهای کوچکی از جمهوری آذربایجان فعلی در بالای ارس جز ایران بوده که طبق معمول همه انها در تقسیمات اداری آذربایجان نامیده شدند.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/9e/ZanddynastyTrial.png

حقایق ارضی و حدود آذربایجان در دوران اخیر از طرف سه جریان تحریف شده است پانتورکها، پان آریا ایستها (منظور کسانی است که آذربایجان را به غلط مساوی پان ترک و مستحق نابودی میدانند) و جدیدا پان کردها بارزانی ( اینجا منظور جریانات متصل به بارزانی است و اگرنه هم میهنان کرد ما روی چشمان ما جای دارند).

برای مشاهده عینی نمونه ای از تحریفات پانتورکها میتوانید به مقاله نوید آذربایجان در زیر مراجعه فرمایید، در این مقاله در قسمت صفویان وقتی از سیاح آلمانی کمپفر که من نوشته او را در بالا برای شما آوردم سخن میگوید با میگوید:

با کنار گذاشتن ولایاتی همچون داغستان و گرجستان از فهرست بالا که به نظر می رسد به اشتباه جزو بیگلربیگی های آذربایجان در آمده است ، می توان گفت ایالت آذربایجان به چهار بیگلربیگی به نامهای تبریز ، چخور سعد، قراباغ و شیروان تقسیم می شده است.

http://www.navidazerbaijan.ir/fa/news2430.aspx

یعنی انسان میماند که گریه کند یا بخندد. نویسنده نامحترم برای رسیدن به هدف خود که نشان دادن یکی بودن البانیای قفقاز و آذربایجان ایران است اول سخنان این سیاح را به عنوان مدرک آذربایجان بودن دو سوی ارس نقل میکند و پس از آن، از آنجای که ممکن است خواننده اشکال بگیرد که اگر سخنان شما حقیقت دارد پس گرجستان و داغستان را چکار کنیم؟؟ انها که آذربایجان نیستند؟؟

فوری خودش میگوید که کاری ندارد میتوانیم انها را در نظر نگیریم آنها به شکلی اشتباهی جز  ایلات آذربایجان ذکر شدند!!!

بی دلیل نیست که هویت آذربایجان 100 سال است مورد مناقشه است. با وجود چنین شخصیتهای تا 1000 سال دیگر هم باید دور خودمان بگردیم.

برای مشاهده تحریف طرفداران بارزانی علاوه بر ادعای ارضی مسلحانه  حکومت بارزانی نسبت به بخش بزرگی از ایران و آذربایجان ایران که تا همین شش ماه قبل نیروهای داعش تا 20 کیلیومتری پایتخت انها در شمال عراق را اشغال کرده بودند، میتوانید تحریفات طرفداران تفکر بارزانی  داخل ایران را هم اضافه کنید به عنوان مثال لینک زیر از دانشگاه کردستان در زیر نام مقاله کردستان در گذر زمان مینویسد:

http://www.uok.ac.ir/HomePage.aspx?TabID=4807&Site=UOKPortal&Lang=fa-IR

در روزگار پيش‌ از اسلام‌ سرزمين‌ ماد را «كردستان‌» مي‌ناميدند!!!

بعد کمی پاینتر در اخرین سطر همین مقاله نویسنده دانشمند اعتراف میکند:

در سال‌ 1337 براساس‌ مصوبه‌ هيأت‌ وزيران‌، استان‌ كردستان‌ از استان‌ پنجم‌ مجزا و به‌ استان‌ كردستان‌ تبديل‌ شد

همان طور که در ابتدای مقاله از کتابهای تاریخنگاران یونانی روشن شد انها ماد را به شکل دو قسمتی با نامهای ماد بزرگ به مرکزیت هگمتانه و ماد آتروپاتن به مرکزیت قازاکا نام برده اند و پیش از اسلام  و بعد از آن در نوشته های هیچ تاریخنگار رمی، بیزانسی، یونانی، سریانی، گرجی و ارمنی نتنها در مورد تمدن ماد هرگز از کلمه کردستان استفاده نشده است و با توجه به نوشته خود نویسنده در پایین این کلمه از سال 1337 به بعد شکل گرفته است انهم پس از جدای از زنجان. البته ذکر این نکته ضروری است که کلمه کرد ( نه کردستان) در کتب تاریخنگاران یونانی نزدیک به 2000 سال قدمت دارد.

خنده دارتر اینکه بارزانی و همفکرانش با داشتن دولت جدیدالتاسیسی در عراق ادعای ارضی نسبت به نصف آتروپاتن(یا در تلفظ عربی آن آذربایجان) با داشتن نزدیک به 2300 سال سن را دارند.

در لینک زیر می توانید آخرین سخنرانی جناب شاپور بختیار قبل از کشته شدنش را بشنوید در پایان سخنرانی یکی از پان کردهای عراق از حکومت بارزانی از ایشان در مورد حق جدای از ایران سوال میکند، ایشان با لحنی انتقادی میگویند:

کرمانشاه خاک ایل بختیاری و لرها بود که شما  آنها را از خاک خود عقب رانده و زمینهایشان را گرفتتید، ما یک ذره از خاک ایران را هم به کسی نخواهیم داد.

https://www.youtube.com/watch?v=-DXYk2jPDww

تحریف اریا پرستان که به غلط آذربایجان را مساوی پانتورک میدانند و اعتقاد دارند این نام باید حذف شود را میتوانید در جدا کردن اردبیل و زنجان و زدودن نام آذربایجان از روی این مناطق مشاهده کنید بر خلاف تقسیمات استان خراسان که به حق سعی شد نام تاریخی و مهم خراسان بزرگ بر روی هر سه استان جدید التاسیس بماند در مورد آذربایجان بدون توجه به گذشته پر افتخار کلمه باستانی آذربایجان با کمال تاسف این نام را از روی اردبیل و زنجان برداشته اند و به مرور زمان سعی میکنند تا به شکلی مزمن شهرهای کوچک زنجان و اردبیل را به استانهای همجوار الحاق کنند.

من اعتقاد دارم ایران با آذربایجان، لرستان و بختیاری، کردستان و خراسان و سیستان و غیره معنا پیدا میکند من همان طور که مخالف فراموشی نام خراسان بزرگ و سرزمین بختیاری  و کردستان هستم در مورد آذربایجان هم دوست دارم این نام به سر جای خود برگردد و انتظارم از هموطنانم این است که نگذارند این نامها از خاطره ها پاک شوند. ملعبه پانتورکها در منحرف کردن مسیر دمکراتیزه شدن ایران و جلوگیری انها از ظهور تفکر مدرن ملت ایران که بر اساس حاکمیت قانون، برابری و حقوق شهروندی مساوی است با دست گذاشتن روی مسائلی در آذربایجان که بقیه ایران در برابرش ساکت بودند و خودمان پیش تر اقدام به حل آن نکردیم. 

 

آذرگون

2015.16.4


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>