آزادی را هراسی از جیغ کرکسها نیست(خط لاتین آذربایجان و شونیستها)
به راه افتاده ، با توهینهایی از قبیل اینکه نویسنده « بی اخلاق، لاف زن، فریب کار، و...» می باشد،واینکه «آدم گمراه» -ی ست ، ووو؛ که معمولا هم فرد یا افرادی هستند که وضع و حالشان برای سایت روشن است، و هر دفعه با یک «بی نامی » ، و یا به اصطلاح اسامی من درآوردی ، حضور یافته، و شروع به حرفهای نخ نما کرده اند؛ و با تایید دو دستی « تایید گر کامنت ها» منتشر شده ، و کسی هم در پی حل مشکل نیست؛ به خاطر خط لاتین ترکی ست. گرچه نویسنده قید کرده متن ترکی برای ترکی زبانهاست و نه به دیگران.
جامعه ای که مسئول کامنتش این باشد و کامنت نویسش آن ، حکومتش هم میشود آخوند و آخوندی. تازه این از سر ش هم زیاد تر است.
این جامعه آنقدر برای سقط لیاقت دارد که چیزی ازش نماند. و در این مسیر رشد میکند. جامعه ی لیبی و سوریه و عراق دارند لیاقتشان را تحویل جامعه فارسی زبان میدهند.
در این مسیر شونیسم و ناسیونالیسم فارسی بر پایه فرهنگ راسیستی اش، ایده لوژیاین حرکات است.
تو کی هستی که برای من خط انتخاب کنی، اگر لیاقت و جربزه داری برو برای خودت خط برگزین و دیگر کلمه «است» را ده جور ننویس!
و جنبشهای رفع تبعیض به هنگامش به اعمال تاریخی این جنایتکاران رسیدگی خواهند کرد.
شماها در دو دوره ی حکومت شیخ و شاه، در طول حداقل 80 سال روح دهها میلیون کودک معصوم و بزرگسال زحمتکش را کشته اید،جان بیشماری از مبارزان آنها را گرفته اید؛
زبان 70 در صد جامعه ی غیر فارسی زبان را بریده اید. جنایات شمایان را نه خواهیم بخشید و نه فراموش خواهیم کرد. مطمئن باشید که به همه آنها رسیدگی خواهد شد.
من در «شرایط آزاد»، نه دوست دارم به فارسی بنویسم و نه دوست دارم بخوانم.اگر اجبار رفع شود.
زبان فارسی به عنوان یک زبان خارجی-با خاطرات بسیار بد و خونین- برخلاف دیگر زبانهای خارجی، در حافظه ی تاریخی من آذربایجانی مطرح است. و بر آن سنگینی میکند.
گرچه هیچ زبانی بخودی خود مقصر نیست. و مقصر اصلی ساطور کنندگان آنند.
اکنون خیلی از نویسندگان و خوانندگان ما در شرایط آزاد با خط لاتین مینویسند و میخوانند. و با دنیای ترکی زبان ارتباط مستقیم دارند.
مشکل خط یک مسئله تخصصی ست، برای نگارش زبان. این مشکل برای ما با خط لاتین رفع شده است.
نه مشکل املاء داریم نه تلفظ. هر چه گفته میشود همان نیز نوشته میشود. با کمی تفاوت بین دو زبان شفاهی و کتبی.
8-تا 10 میلیون انسان در شمال آنرا خط دولتی خود دارند. در ترکیه هم همینطور. خط لاتین مرا با 200 میلیون انسان در دنیای مدرن پیوند میدهد.
من آذربایجانی برخلاف بخشی از فارسی زبانان، «غم میراث فرهنگی خط عربی »را ندارم، بلکه « سوگوار خشکاندن ریشه ی فرهنگم» توسط شونیستها هستم.
من فاقد میراث فرهنگی خط عربی هستم.آنچه را هم که نویسندگان ما به فارسی نوشته اند و به اجبار. حتما به وقت اش ترجمه خواهد شد.
برده چیزی ندارد که از دست بدهد؛ مگر زنجیرهایش را.
مخاطب متن لاتین یا اصلی نوشته در داستان لایه های غبار:
متن برای ابر و باد نوشته نمیشود، نسبت به مخاطب تنظیم میشود.
بیشتر نوشته های ترکی من از "شعر و داستان و مقاله "با خط لاتین منتشر شده . دو نوع مخاطب دارم :
1- ده میلیون انسان در شمال که خط دولتی اش همین خط لاتین است.
2- کسانی که زبان ترکی آذربایجان را با خط لاتین بلد اند و میخوانند. در آذربایجان جنوبی و ترکیه و در دیگر کشورهای جهان. تعداد اینان به تقریب و برآورد به ملیونها تن میرسد.
جایی که شعر شاعر فارسی زبان به زحمت چند صد نفر خواننده دارد، نوشته های من با خط لاتین هزاران خواننده دارد. داستان کابوس که نسبتاً طولانی ست تنها در« نسخه متن کامل » حدود دو هزار مراجعه کننده داشته. منهای خوانندگان قسمتهای گوناگون آن.
خوانندگان متن لاتین ، که غیر ایرانی اند، و به ادبیات علاقه دارند، نظر خود را برایم میفرستند .
اما آنچه برای خواننده فارسی زبان هست همان متن «ترجمه ی اجباری» و دست و پا شکسته است که به همراه متن اصلی منتشر میشود.
بنا براین متن اصلی برای کسانی ست که آنرا بلدند و میخوانند.
متن ترجمه برای فارسی زبان است. کسی که متن اصلی را بلد نیست طبیعی ست که نمی تواند بخواند.
کسانی که به خط لاتین از زاویه ی «سیاست » نگاه میکنند ،
باید متوجه باشند جای بحثش زیر « داستان» نیست.لازم است این فرهنگ را صاحب شد و عمل کرد. «هر چیز جایی دارد». انتشار چنین بحث هایی در زیر داستان نشانه ی آن است که نویسنده و منتشر کننده هنوز صاحب این فرهنگ نیست. این را عقب ماندگی فرهنگ دیالوگ گویند.
این نوشته موضوع اش خط است. از دید سیاست و از زاویه نگارش. هرکس حرفی دارد بفرماید.
خط لاتین آذربایجان یک خط استاندارد دولتی ست در جمهوری آذربایجان. نویسندگان آذربایجان جنوبی که «آزاد ی انتخاب خط و نوشتن دارند» معمولا از آن استفاده میکنند . ما نه می توانیم چیزی به این خط اضافه کنیم و نه چیزی از آن کم کنیم. بد یا خوب خط یک زبان است ؛ هر کس هم دوست داشت از آن بهره میگیرد.
خط لاتین آذربایجان با توجه به « قاعده مندی و ویژگیهای زبانی» انتخاب شده و به بهترین وجه نیازنگارشی را رفع میکند.
تلفظ و املاء کلمات خوانایی دقیق دارد. آنچه تلفظ میشود نوشته میشود. حروف آن لاتین است. تنها یک حرف از حروف « خط تلفظ جهانی» که همه جا مرسوم است برگزیده شده است. که آنهم لاتین است با جهت تغییر یافته.
خط و سیاست:
خط از دید سیاست: بله، نویسنده ی آذربایجانی با علاقه این خط را بکار میگیرد بخاطر تخصصی بودن آن برای نگارش زبان مادری. اینکه «خط عامل تجزیه است» یا نیست مشکل نویسنده ی آذربایجانی نیست. نویسنده به خطی نیاز دارد که به درد نگارش
بخورد.
از دید سیاست :هیچ خطی عامل تجزیه نیست. و هیچ خطی هم عامل وصل نیست.
عامل تجزیه نقض حقوق یک ملت است. و عاملان آن نقض کنندگان حقوق هستند.
در بحث ما شونیستهای غیر دولتی و دولتی ، ناسیونالیستهای فارسی زبان با فرهنگ راسیستی آریایی یا به اصطلاح «ایرانی»
که حد اقل 80 سال است «نقض حقوق» پیشه کرده اند عاملان تجزیه اند.
مردمی که حقوق اش در جایی تأمین نباشد به جدایی رأی میدهد. مردمانی که حقوقشان برابر باشد به هم نزدیک میشوند و اتحادیه های بزرگی را تشکیل میدهند. این اصول سیاست نوین است.
اکنون که شونیستها بیگانه با این اصول اند به من آذربایجانی مربوط نیست. مشکل خودشان است.
شانتاژ و لومپنیسم
تو که با «شانتاژ» میخواهی مرا به استعمال «خط عربی» که با ساخت زبانم بیگانه است مجبور کنی و بعد هم طبق سیاست معمول 80 ساله زبانت را به من تحمیل کنی ؛ آقا جان مشکل داری. خرد تو کار نمیکند. باید به فکر عملکرد خرد خود باشی.
آدم خردمند ، نه در سیاست و نه در منطق این عمل را انجام نمی دهد. مگر اینکه «ایده لوژی و تعصبات» خردش را از کار انداخته باشد. آدم خردمند راه «برابری و آزادی و پیشرفت» و حفظ حقوق برابر را پیشه میکند. ابزار پیشرفت جهانی را به کار میگیرد. فرهنگ دیالوگ کسب میکند. نامی برای خود انتخاب میکند، هر مسئله را در جای خود مطرح میکند. تعصب و دگم اندیشی ناسیونالیستی را کنار میگذارد؛ مثل آدمهای متمدن روی مسئله مذاکره و صحبت میکند، در پی تحمیل نظر خود به دیگری بر نمیاید.
فرهنگ لمپنی پیشه نمی کند و هرچه به دهن آمد نثار طرف مقابل نمی کند. « بی نامی کامنت نویس،متن کامنت، عمل تأیید گر کامنت» نشان میدهد بخشی از جامعه ی فارسی زبان فاقد «فرهنگ دیالوگ» است. نیاز عاجل شما نه افراشتن پرچم «توهین و اتهام» بل «کسب فرهنگ دیالوگ» است.
با لمپنیسم ، با شونیسم تو عامل نگوبختی خود هستی. با این چیزها ایران بیشتر و بیشتر متلاشی میشود.
بعد فرهنگ دیالوگ بیاموزی و در پی حل مشکلات خود و جامعه برایی. فقر خرد را با منطق رفع کنی.
مثل پهلوان پنبه ها پابرهنه وسط هر بحث بدوی و «حرفهای نخ نمایت را مدام تکرار کنی» نشانه آن است که آقاجان « خردت» متأسفانه از کار افتاده، آنرا محترمانه باز نشسته کرده ای. داری تیشه به ریشه خودت میزنی. بهتر است بروی دنبال کارت. اگر مأمور و معذور نیستی.
-----
حکومت دموکراتیک آذربایجان
آنچه در سیاست به من نوعی آذربایجانی مربوط است «کسب و اجرای برابری حقوقی و تعیین سرنوشتمان» است. میخواهیم پرچم حکومت دموکراتیک آذربایجان را برافراشته کنیم.و برای رسیدن به آن از هر راه مردمی و انسانی امکان دارد عمل میکنیم.
«بدون ایران یا با ایران». سیاست دیرین ماست. بستگی به شرایط دارد. راه حلهای گوناگون روی میز است.
مسایل خودمان را دوست داریم خودمان حل کنیم. و به کسی هم اجازه نمی دهیم تعیین تکلیف کند.
مشکل خط را بد یا خوب، زشت یا زیبا، خودمان حل میکنیم.
این نوشته منتظر گردآوری اسناد بیشتری از این فرهنگ شونیستی و لومپنی ست:
-----
ایمیل نویسنده: elyar3@googlemail.com