تعویض الفبا یا تعویض باطری؟
اینجا روی سخنم تنها با کسانی است که مایلند گفتگو کنند دربارۀ سیاست بکارگیری الفبای لاتین برای زبانهائی که تاریخ درازی با الفبائی دیگر داشتهاند یا دارند. بنابراین بحث من بیش از هرچیز سیاسی–تاریخی است و بسیار کمتر الفبائی.
نکته ای که پیشتر مطرح کردم مربوط میشد به مثله کردن زبانها با ساطور قدرتهای سیاسی و دیکتاتوریها؛ آنهم به بهانۀ کارآ کردن و مدرنیزه کردن آنها. زبانها و خط آنها در بستری تاریخی شکل میگیرند، از یکدیگر تأثیر میپذیرند و دگرگون میشوند. در ترکیه الفبای لاتین به زبان ترکی زورچپان شد. زبان ترکی در یک روند تاریخی و در بستر یک بده بستان فرهنگی به آن نرسیده بود. یکی دو نسل در این میان صدمات بزرگ فرهنگی دیدند و بعدها هم بحران ارتباط با منابع و تاریخ گذشته به نسلهای بعدی منتقل شد. همۀ مظاهر "مدرنیتۀ"آتاتورکی و رضاشاهی این چنین ناقص الخلقه و بحرانزا بود. از"متحد الشکل"کردن پوشش انسانها گرفته تا "کشف حجاب"و دادن حق رأی به زنانی که تنها میتوانستند به دیکتاتورها و پادوهای آنها رأی بدهند.
امروزه برای ترکیه دیگر دیر است که بخواهد راه دیگری برود. خط تغییر کرده و نسلهای نوئی با آن رشد کرده اند. در مورد زبان تاجیکی هم چنین است. روسها آمدند خط این زبان را کردند سیریلیک. حالا تاجیکها در فکر بازگشت به خطی "عربی"که دیگر چندان هم عربی نیست، هستند تا با تاریخ و منابع "زبان نیاکانی"ارتباط برقرار کنند. امری که بسیار مشکل است و شاید براستی ناممکن باشد، تاکنون هم نتوانستهاند آن را پیاده کنند. زیرا اگر خط سیریلیک را کنار بگذارند، با منابع معاصرشان قطع ارتباط کردهاند. ماندهاند که چه بکنند، میان دو نیاز حیاتی گیر کردهاند. تاجیکها بر تفاوتهای فرهنگی و هویتیشان با فارسی زبانهای ایرانی نیز تأکید میکنند و بر این باورند که زبانشان ویژگیهای ساختاری خود را دارد. به همین دلیل آنها زبان خود را تاجیکی مینامند و نه فارسی یا "فارسی تاجیکی".
برخی مطرح کردند که پیشرفت نسلهای آینده مهم است و نسل کنونی و یا قدیمیتر باید قربانی شود. مطلقاً چنین نیست. نسل امروز، نسلی که هنوز زنده است، حق اختیار بر چگونگی زندگیاش را دارد. به چه حساب باید میلیونها فارسیزبان یکباره فینگلیسی بنویسند تا نسل بعدی پیشرفت کند؟ ننگ بر آن "پیشرفت"و "آینده"ای که زندگی و زبانِ "من"امروزی را تباه میکند. خطی که تاریخی دراز در یک زبان دارد، عضوی از پیکرۀ آن زبان شده است. حروف و خطی که من با آن مینویسم جزو حسّ و کاراکتر زبانم شده است. حاضر نیستم حتّی "طای دسته دارش"را در واژۀ "اسطوره"از دست بدهم و بجایش بنویسم "استوره". چرا که دیگر آن "اسطوره"نمیشود، زیرا این "اسطوره"خود شناسنامه ای دارد و در حافظۀ خوانشیام ریشه دوانده است. نه سرهنویسان پان ایرانیست این زبان را رساتر میکنند و نه غربمحورانی که میخواهند آن را با الفبای لاتین کوک کنند.
خط فارسی تبارش عربی است؟ هست که هست! تبار الفبای لاتین هم فنیقی است، سامی است. عارتان میشود؟ بروید زار بزنید! باز هم یک الفبای سامیتبار دیگر. الفبای فنیقی مادر الفبای آرامی است و مادر بزرگ الفبای عربی. مادر همۀ اینها هم همان خط هیروگلیف است که اینجا مورد تمسخر آقایانِ ترکِ غربمحور قرار گرفت. از همان سیستم الفبائی سامی - آفریقائی، یونانیان که فاقد خط بودند، اقتباس کردند، همین الفبا تکوین یافت و شد الفبای باصطلاح "کامل"لاتین.
در زبان فارسی هنگام خواندن و نوشتن اشتباه پیش میآید؟ پیش بیاید! املای زبان انگلیسی هم بسیار مشکل است، چه بسیار انگلیسیزبانها هستند که زبانشان را مغلوط مینویسند. مغلوط بنویسند! میتوان تصحیحش کرد. هیچ سیستم الفبائی کامل نیست. هر سیستم الفبائی میتواند کاملتر شود. خطی که یک تاریخ دیرپا در یک زبان دارد، تنها یک سیستم الفبائی ساده نیست، بخشی از تاریخ، فرهنگ، هویت، نگاه و زیبائیشناسی آن زبان است. میگویند این بخش حذف میشود و بجایش برنامههای کامپیوتری میآید و مشکلات را حل میکند. آخر این منطق از آن آدمیزاد است یا از آن آدمکی ماشینی؟ از زمانی که حضرت آدم صبح تا شب پای کامپیوتر نشست، این دو، دیگر قابل تفکیک نیستند.
کسی مطرح کرد که تاریخ و منابع زبان فارسی مملو از مظاهر مردسالاری و مضامینی با گرایش پدوفیلی است و کندن از "خط عربی "زمینۀ گسست از این فرهنگ را فراهم میکند. این حرف جدی است یا شوخی؟ به باور من جوک است، حتی اگر جدی باشد. پاسخ دادم که مگر با همین الفبای لاتین، ادبیات آزار جنسی/ ادبیات پورنوگرافیک و پدوفیلی کم تولید میشود؟ مردان/مردانی در همۀ زبانها، از جمله در زبان فارسی و ترکی، چه با الفبای لاتین و چه با الفبای عربی و هر الفبای دیگری، به این ادبیات روی میآورند. آخر این هم شد منطق برای تغییر الفبای یک زبان؟ داشتن پیوند با میراث یک زبان و درک عمیق آن که لزوماً به معنای تأیید و پذیرش همۀ مظاهر آن نیست. این پیوند برای بازنگری، شناخت و نقد گذشته حیاتی و لازم است. آیا این نکته در این بحث روشن نبود که دیگری ایراد گرفت که چرا چنین گفتی و "کامنت سطحی"ارسال کردی؟
پاسخ این یکی را با الفبای لاتین میدهم:
hazrate aaghaa shomaa cheraa be ghole/qole ma’ruf „faraa-afkani“ mikonid? taghsir az man nabud/nabood/naboud… hichi… velesh kon baabaa… gheyr az khodaa hichkas naboud/nabud/nabood (?) … khaste shodam... baatri tamaam shod… goodbye!