هنر رسانه ملی در تحقیر ملیت ها
اهانت و توهین به ملیت های ایران در دروان شاه کلید خورد و با ساخت فیلم های سینمایی و تلویزیونی وجه مشخصه ان را انسان های کوته فکر و خلافکار نشان میداد، که سنبل ان اقوام ایران بودند، و انجا که مربوط به مبارزه با قاچاقچیان بود، مضحر این انسان های خلافکار، بلوچ، عرب و کرد بودند، این سیاست در زمان حکومت اسلامی ایران ادامه یافته و اخرین نمونه ان ساخت سریالی با 100 قسمت به نام کیمیا است.
این روزها سریالی بنام کیمیا در رسانه های تصویری ایران در حال نمایش است که تعدادی از هنرمندان معروف تلویزیون ایران در این سریال طولانی که طبق گفته ها بیش از ۱۰۰ قسمت خواهد داشت در حال اجرای نمایش هستند. جدا از محتوای کلیشه ای این سریال ( محتوای فیلمها و مجموعه های تلویزیونی که با سرمایه یا حمایت رسانه دولتی ایران ساخته میشوند معمولا یا مضمون دوره انقلاب دارند یا به نحوی به جنگ ایران و عراق میپردازند ) مثلا فاخر ( توصیفی که عوامل این سریال از سریال ساخت خود داشته اند !!! ) و نیز گافهای ساختاری و طراحی صحنه ناشیانه ان که درباره ان سخنها گفته شده، سوالی که مطرح میشود اینست که رسانه دولتی ایران چرا باید در پروژه هایی سرمایه گذاری کند که محتوایی جز تمجید فرهنگ و تاریخ و صفات و خلقیات یک ملت خاص و تحقیر و خوار شمردن ملل دیگر ندارد.
من شخصا ۱۰ قسمت اول این سریال مثلا تاریخی را مشاهده کردم م و این سریال را دارای هیچ بار تاریخی و یا نقد واقعی از شرایط اجتماعی و حتی همدری با شرایط معیشتی اقلیم جنوب ندیدم ( ملت مورد هدف این سریال ) و انها را ملتی بیسواد، قبیله ای و در عین حال منفعل و قانون گریز و کوته فکر معرفی میکند به نحوی که باید یک ولی یا اقای بالای سر عاقل و فهمیده ( در این سریال اقای پارسا تمثیلی از قوم فارس میباشد که قانون مداری و انسان دوستی و کمک های او همه اعراب منطقه را به نحوی مدیون معرفت او کرده است ) داشته باشد و اگر رییس پاسگاه رستمی نامی قانون شکن و غیر عرب معرفی شده در جایی او را هنگام شنیدن ترانه ای عربی میبینیم که طبیعتا ذهن بیننده را به اعراب سوق میدهد، به عبارت دیگر این سریال در جایجای خود حتی در زمانی که سکانسی هیچ ارتباطی با اعراب ندارد از ایجاد چهره منفی از انها دریغ نکرده است.
بنظر میرسد این سریال امتداد پروژه های تصویری تحقیر ملل دیگر است که از زمان نظام سابق شروع شده و نمونه ان را در فیلم شوهر کرایه ای که جنوبیها ( اصطلاح استفاده شده در ان فیلم ) را مردمی فوق العاده متعصب با خلقیاتی زن ستیز معرفی کرده است و پس از ان در دوره نظام کنونی که دایره تحقیر ملل غیر فارس وسیع شده وعلاوه بر اعراب ملل دیگر را کاریکاتور کرده ویا حتی از تشبیه ملتهای غیر فارس به حیوانات و حشرات ابا نداشته، و در مورد عربها در عروس اتش و این سریال این سیاست را به اوج خود رسانده است.
زمانی جوزف گوبلز بیان داشت هنر رسانه بیان حقیقت و افزایش اگاهی جامعه نیست بلکه جهت دادن و همسو کردن ذهنیت جامعه به مسیری است که مصالح نظام حاکم ایجاب میکند و ظاهرا سیاست بنیادین رسانه ملی ایران در تحقیر ملتهای غیر فارس در بازتولید و پخش مکرر محصولاتی از این دست تا پخش و نمایش همایشهای ادبی که در آنان اشعاری در قالب توهین و یا استمرار انتشار نشریه هایی که به تحقیر و توهین ملل غیر فارس در قالب جک، کاریکاتور، طنز و ...
نشان میدهد که رسانه باصطلاح ملی ایران که میبایستی در خدمت تمام ملتها صرف نظر از ملیت، دیانت و عقیده و ... درون ایران باشد در واقع ابزار فشاری برای سرکوب و ایجاد روحیه روان پریشی و متناقض حفظ اصالت و فرهنگ و ملیت خود و یا نفی آن و مقدس شمردن فرهنگی حکومتی و تحمیلی مربوط به قوم حاکم که اینده روشن و واضحی برای ان نیست یکی را باید اختیار کرد. به عبارت دیگر رسانه ملی ایران در تولید و پخش اینگونه محصولات فرهنگی رسالتی جز ایجاد روحیه و ذهن اشفته و درگیر و آشوب زده در ذهن ملت ندارد.
در واقع میتوان اینگونه گفت که مدیران رسانه ملی خود را از جنس گوبلز میدانند که با سیاست تبلیغاتی و رسانه ای و سخنرانی های پر شور از هیتلر بت ساخت و فیلمسازان و مدیران فرهنگی حکومتی سعی در تقلید لنی ریفنشتال فیلمساز نابغه که تنها با یک فیلم ( پیروزی اراده ) ملت المان را با هیتلر برای جهانگشایی همراه کرد میکنند، نه برای جهانگشایی بلکه برای تسخیر عقل و شعور و اصالت و ملیت ملت های درون ایران که نخستین قدم ان یعنی قهرمان و بت سازی شاهان کهن قوم فارس درجهت ایجاد ملت واحد، یک شکل ویک زبان و مشابه از هر لحاظ است که میراث فکری پان ایرانیست های باستانگرا و ميراث عملی سیاستمداران و شاهان نظام گذشته است ، چیزی که عقلا و منطقا با توجه به تنوع فوق العاده ابزارهای رسانه ای در دنیای کنونی از محالات است.
منبع: وبلاك على كعبى