جشن سده، جشن پیدایش آتش
هرساله ایرانیان در کشورهای گوناگون جهان ، در دهمین روز یا « روز آبان » از ماه بهمن ، با افروختن تپه ای از هیزم که از روزهای پیش در جایی بلند ، مانند بام خانه یا کوهستان ، گرد آورده اند ، برپایی این جشن را آغاز می کنند .
در متن های تاریخی گزارش شده است که این جشن همواره به شکل گروهی و با گردهمایی همه ی مردمان شهر ، روستا یا یک محله در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ ، بر پا می شده است . از آنجا که برای گردآوردن هیزم این آتش ، مردمان با یکدیگر همکاری میکنند ، جشن سده را می توان جشن همکاری و همبستگی مردمان هم دانست . پس از فروزان شدن آتش مردم در پیرامون آن ، به نیایش خوانی و سرودخوانی و پایکوبی میپردازند .
در گاهشماری امروزی زرتشتیان ایران زمان برگزاری این جشن را در « روز مهر » از بهمن ماه نشان می دهد ، در حالی که ابوریحان بیرونی و تاریخنگاران دیگر زمان برگزاری آن را در « روز آبان » از بهمن ماه گزارش کردهاند .[۱۳]
چرا این جشن را « جشن سده » می نامند ؟
مورخانی همچون بیرونی، بیهقی و گردیزی « جشن سده » را یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان دانسته اند که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله ی مغول دوام آورد و هم پادشاهان و امیران و هم مردم عادی این جشن را به پا میداشتند. مشهورترین و بزرگترین جشن سده در دوران پس از اسلام در زمان مردآویج در سال ۳۲۳ هجری در اصفهان برگزار شده است و چنانکه در کتاب « تاریخ بیهقی » آمده است ، «جشن سده» ی دیگری که در کتاب ها از آن یاد شده است، جشنی است که در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۳۰ هجری برگزار شد. کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاری جشن سده بوده است و همه ساله باشکوهترین جشن سده نیز در آن جا توسط همه مردم برگزار میشود.
گروهی از دانشمندان نام «سده» را گرفته شده از واژه ی «صد» میدانند . برای نمونه ، ابوریحان بیرونی مینویسد:
«[ این جشن را ] سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفتهاند که هرگاه روزها و شبها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد به دست میآید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث – پدر نخستین – درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده: “ شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید. ” »
گروهی دیگر بر آنند که این نام از آنجا بر این جشن نهاده شده است که زمان برگزاری جشن ، «صدمین روز زمستان» است. و چون در دوران باستان آغاز زمستان را نخستین روز آبان ماه می دانستند ، از آغاز آبان تا ۱۰ بهمن که روز برگزاری جشن سده است نیز دوره ای « صد روزه » بود که نام آن بر این جشن نهاده شده بود . نکته ی جالب این است که باورمندان به این دیدگاه از ۱۰ بهمن تا نوروز و آغاز بهار را که ۵۰ روز و ۵۰ شب بود، نیز صد روز می دانستند ؛ چون با کشف آتش در «روز سده» به دست شاه هوشنگ ، شب هم مانند روز روشن و گرم و زنده شده بود ، شبها را هم می شمردند .
یکی دیگر از دلایل گرامیداشت این شب این است که ایرانیان دو ماه میانی زمستان را، همان دی و بهمن را، بسیار سخت و هنگام نیرومندگشتن اهریمن میدانستند و برای پایان یافتن این دوماه نیایشهای ویژهای برگزار میکردند. از «شب چله» که «چله ی بزرگ » نیز نامیده میشد – و بر اساس باوری باستانی « خدای مهر» یا « میترا » برای مبارزه با اهریمن دوباره زاده شده بود – تا شب دهم بهمن ماه که جشن سده و چله ی کوچک نامیده میشد ، برابر ۴۰ روز است. و به سبب اینکه آتش که نماد گرما و نور و زندگی است ، در روز سده کشف شده بود و ابزار دیگری برای مبارزه با اهریمن بود ، و سبب شد تا شب نیز چون روز روشن گردد . در اینجا نیز دوره ی زمانی از شب چله ی کوچک تا آغاز اسفند ۲۰ که روز و ۲۰ شب دارد (جمعاً چهل شب و روز) نیز چهل روز می دانند .
یکی از نشانههای پیوند این دو پدیده مراسمی است که در میان عشایر سیرجان و بافت برگزار میشود :
آنان در شب دهم بهمن آتش بزرگی به نام «آتش جشن سده»، با چهل شاخه از درختان هرس شده که نشانه ی چهل روز «چله ی بزرگ » است در میدان ده برمی افروزند و میخوانند :
سده سده دهقانی
چهل کنده سوزانی
هنوز گویی زمستانی
گروهی بر این باورند که این تسمیه نشان دهنده ی زمانی است صد روز پیش از به دست آمدن محصول و روییدن و برآمدن دانه های کاشته شده در کشتزارها .
دکتر مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» بر این باورند که واژه ی «سَدَه» در زبان اوستایی به معنای «برآمدن» و «طلوع کردن» است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد ؛ چرا که واژه ی «سد» به «صد» عربی شده است در حالی که واژه ی «سده» در نام جشن سده به گونه ی «سذق» عربی شده است .
اگر نخستین روز زمستان (روز پس از شب یلدا) را تولد دیگری برای خورشید یا مهر بدانیم، میتوان آن را هماهنگ با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، دانست که از آیین های کهن و زنده دانست . امروزه هم در همه ی استانهای کشور و سرزمینهای ایرانی نشین، برگزاری مراسم جشن دهمین و چهلمین روز تولد کودک برگزار می شود و ریشه ی این واژه ی « sada » (اسم مونث) که به معنی « پیدایی و آشکارشدن » است، در ایران باستان « sadok» و در زبان فارسی میانه « sadag» بوده و واژه ها ی عربی «سذق» و «نوسذق» (عربی شده ی واژه ی « نوسده ») از آن گرفته شده است. مهرداد بهار می افزاید ، روایتهایی که نام جشن سده را به گذشتن صد روز از زمستان و یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز پیوند می دهند ، همگی از باورهای امروزی است و در کتاب های قدیمی نیامدهاند .
فردوسی در شاهنامه میگوید :
« هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه های کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت میدهند، روزی در دامنه ی کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگ ها جرقهای زد و آتش پدیدار شد.» در دو کتاب « التفهیم » و « آثارالباقیه » ی ابوریحان، از پدیدآمدن آتش سخنی نیست بلکه آن را افروختن آتش بر بام ها میداند که به دستور فریدون انجام گرفت و در« نوروزنامه » آمده است که: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای میآورند.»
داستان پدیدآمدن آتش و بنیاد نهاندن جشن سده در «شاهنامه فردوسی » بدین گونه آمدهاست که هوشنگ با چند تن از نزدیکان از کوه میگذشتند که مار سیاهی نمودار شد. هوشنگ سنگ بزرگی برداشت و به سوی آن رها کرد. سنگ به کوه برخورد کرد و آتش از برخورد سنگها برخاست.[۱۴] در این باره فردوسی چنین سروده است :
بر آمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهـاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشـب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد
این جشن یادآور اهمیت نور، آتش و گرما است؛ نوری که از خداوند جداست و از خداوند جدا هم نیست.[۲۴] چنان که از کتابها و اسناد تاریخی برمیآید ، جشن سده جنبه ی دینی نداشته و همه ی داستانهای مربوط به آن غیردینی است و بیشتر جشنی کهن و ملی به شمار میآید . این جشن را ایرانیان به بسیاری از کشورهای همسایه ی ایران نیز بردند .
چگونگی برگزاری جشن سده
در کتاب نوروزنامه منسوب به خیام میخوانیم :
«هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای میآورند، بعد از آن به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا میداشتند.»
مردآویج زیاری نخستین کس پس از اسلام بود که به سال ۳۲۳ هجری (سده ی دهم میلادی) این جشن را در اصفهان با شکوه فراوان برگزار کرد و گویا به همین دلیل، پس از پایان مراسم در توطئه ای کشته شد. همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری ، شاعر نامدار ایران در یکی از جشنهای سده در برابر سلطان محمود قصیدهای درباره سده خواند که آغاز آن این است :
«سده جشن ملوک نامداراست زافریدون و از جـم یادگار است»
در ایران باستان و در میان زرتشتیان ایران، این جشن نزدیک غروب آفتاب، با آتش افروزی آغاز میشود و امروز هم با همان سنت کوههایی از بوته و خارو هیزم در بیرون شهر فراهم شده، در حالی که موبدان لاله به دستمتن « اوستا » را زمزمه میکنند، بوتهها را روشن کرده و مردمی که در آن جا جمع شدهاند نماز آتش نیایش می خوانند .
دکتر محمود روحالامینی، که خود زاده ی کرمان است، درباره ی برگزاری جشن سده در کرمان چنین میگوید : «کرمانیها این جشن را باشکوهتر از مناطق دیگر برگزار میکنند. هنوز هم در کرمان رسم است که کشاورزان از خاکستر آتش بر زمینهاشان میپاشند، زیرا عقیده دارند که خاکستر آتش سده به زمین برکت میدهد.» او می افزاید : «در گذشتههای نه چندان دور این مراسم در پشتبامها برگزار میشد. این جشن جمعی و همگانی است. هیچ گاه این مراسم پنهانی و در خفا انجام نمیشده و همواره با حضور تعداد زیادی از مردم در بیابانها و دشتها برپا میشدهاست. هنوز هم در کرمان در روز جشن سده، مدارس را تعطیل میکنند.»
دکتر روح الامینی می گوید : « از آن جا که سده را آتش میزنند، به این جشن «سدهسوزی» هم میگویند. روحالامینی یکی ز شیوه های برگزاری این جشن را بازگو کرده است : «نزدیک غروب دو موید، لاله به دست، با لباس سفید از باغچه بیرون آمده، زمزمهکنان به سده نزدیک میشوند و از سمت راست سه بار گرد آن میگردند. سپس این خرمن هیزم را با شعله لالهها از چهار سو آتش میزنند. ساعتها طول میکشد تا شعلهها و حرارت آتش فروکش کند و مردم، به ویژه نوجوانان و جوانان بتوانند برای پریدن از روی آتش به بوتههای پراکنده نزدیک شوند. در گذشته اسبسوارانی که منتظر فروکش کردن شعلهها بودند، زودتر از دیگران خود را به آب و آتش زده و هنرنمایی میکردند. کشاورزان میکوشیدند مقداری از خاکستر آتش سده را بردارند و به نشانه ی پایان یافتن سرمای زمستان، گرما را به کشتزار خود ببرند. شرکتکنندگان کم کم به خانه برمیگشتند، ولی جوانانی که تا نیمههای شب پیرامون سده میماندند، کم نبودند.» در این شب ستاره گرما به زمین میآید.
امروزه این جشن بیشتر در میان زرتشتیان ایران و ایرانیان دور از میهن در بیرون از ایران رواج دارد. صادق هدایت در سالهای جوانی خود از جشن سده ی زرتشتیان کرمان دیدن و چنین گزارش میکند: «سدهسوزی جشنی است که هنوز زرتشتیان کرمان به یادگار شاه جمشید و آیینهای ایران باستان میگیرند و برای این کار موقوفاتی در کرمان در نظر گرفتهاند. پنجاه روز به نوروز خروارها بوته و هیزم درمنه در گبر محله ی باغچه بوداغآباد گرد میآورند. جنب این باغچه خانهای هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتا خارجیها را دعوت شایانی میکنند. در این آیین نوشیدنی و شیرینی و میوه زیاد چیده میشود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن میکنند و بوتهها را با آن آتش میزنند و سرود ویژه میخوانند . هنگامی که آتش زبانه میکشد ، همهه ی میهمانان که بیش از چندین هزار نفر میشوند با فریادهای شادی دور آتش میگردند و این ترانه را میخوانند :
« سد به سده، سی به گله ، پنجاه به نوروز »
نوشیدنی مینوشند و میان هلهلهٔ شادی جشن تمام میشود».
در بسیاری از نقاط مرکزی ایران مانند کرمان ، جشن سده یا سده سوزی در میان همه ی مردم از مسلمان (شیعه و سنی)، زرتشتی، مسیحی، یهودی و… به عنوان جشنی ملی رواج دارد .
سرود « آتش نیایش » در جشنِ سده
در میانه ی این جشن ، مردم و موبدان سروده آتش- نیایش را می خوانند که بخشی از ادبیاتِ مزدیسناست . سروده ی آتش نیایش به یسنای ۶۲ نیز معروف است. در ادامه بخشی از این سروده ی زیبا را می آوریم :
۱
یتا اهو وییریو !
یتا اهو وییریو !
ستایش و نیایش ،
و هدیه خوب و هدیه ی آرزو شده ،
و هدیه دوستانه را آرزو دارم ،
برای تو ای آتش، ای پسر اهورا مزدا !
قابل ستایش و نیایش هستی ،
قابل ستایش و نیایش باشی ،
در خانه ی مردمان .
خوشبخت باشد آن مرد ،
که تو را بستاید، به راستی فراستاید .
هیزم در دست، برسم در دست .
شیر در دست، هاون در دست .
۲
هیزم [برایت] فراهم شود .
بوی خوش فراهم شود .
خورش فراهم شود .
اندوخته فراهم شود .
«برنایی» به نگاهبانی تو بواد !
«آگاهی» به نگاهبانی تو بواد !
ای آتش، ای پسر اهورا مزدا !
۳
سوزان باشی در این خانه .
بی گمان سوزان باشی در این خانه .
فروزان باشی در این خانه .
شعله ور باشی در این خانه .
به زمانی دیرپا .
تا به فرشگرد (=رستاخیز) توانا .
همچنان تا به فرشگردِ توانای نیک .
کتابنامه :
۱ .فردوسی ، ابوالقاسم .شاهنامه فردوسی. به تصحیح دکترجلال خالقی مطلق، چاپ آمریکا ، ۱۹۸۶، جلد یکم .
۲. خالقی مطلق، دکتر جلال. گل رنجهای کهن ( برگزیده ی مقالات در باره ی شاهنامه ی فردوسی ). به کوشش : علی دهباشی .تهران ، نشر مرکز، ۱۳۷۲ .
۳. رجایی بخارایی، احمدعلی. برگزیده شاهنامه فردوسی. به کوشش : کتایون مزداپور، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۸۱.
۴. بیرونی ، ابوریحان . آثارالباقیه . ترجمه ی : اکبر داناسرشت . تهران ، انتشارات امیرکبیر ، ۱۳۸۶ ، فصل نهم .
۵ . مهر ، فرهنگ . دیدی نو از دینی کهن ، فلسفه ی زرتشت . تهران ، انتشارات جامی ۱۳۸۴ .