شکاف روزافزون نخبگان فکری جامعه و توده مردم
یکشنبه, می 29, 2016 - 14:25
نگاهی گذرا به تاریخ معاصر ایران و رفتار و کردار نخبگان فکری قرن اخیر به ویژه در آذربایجان نشان میدهد که نهتنها شکاف چندانی بین توده مردم و نخبگان فکری وجود نداشت، بلکه در موارد متعددی بسیاری از نخبگان فکری در قالب جریانهای سیاسی کلان و یا منطقهای در کنار توده مردم به ویژه قشرهای ضعیف بودهاند و رنجهای آنها را از نزدیک لمس میکردند و حتی گاها خود مستقیما در متن مشکلات و دردهای آنها بودند و برای رفع آن معضلات اقدام میکردند. این نوع بذل توجه به معضلات اقشار پایین دست جامعه، حتی در قالب دلگرمی و تایید احساسی شکلی از حمایت اجتماعی بود که فرد یا گروه تنها تصور میکردند که در روابطشان با دیگران مفقود هستند. اگر از همراهی و ارتباط نزدیک قهرمانان و مبارزان جریانهای سیاسی با توده مردم، به ویژه اقشار پایین دست جامعه بگذریم، بودند نویسندگان و هنرمندانی که در قالب هنر خود آلام و تلخیهای اقشار جامعه خود را به تصویر میکشاندند. به عنوان مثال شاهکاری چون فیلم گاو که بر اساس داستان عزاداران بیل غلامحسین ساعدی ساخته شد، تصویری تلخ از جامعه روستائیان و ارزشمندترین دارایشان را خلق میکند و به این ترتیب با انعکاس شرایط و اوضاع اجتماعی جامعه در قالب یک اثر قابل تحسین ، واقعیتهای اجتماعی جامعه را پیش روی مخاطبان خود قرار میدهد. این همراهی و ارتباط گسترده با طبقات متعدد جامعه علاوه بر آنکه دردها و معضلات آنها را در کانون توجه قرار میداد، سبب شکلگیری و توسعه شبکه اجتماعی میشد و از همین رو هم نخبگان فکری ادوار گذشته، میتوانستند مشارکت همان توده و اقشار مختلف را در فعالیتهای اجتماعی را در بزنگاههای تاریخی سازماندهی و منسجم کنند، امری که اکنون با فاصلهای که میان نخبگان فکری و توده مردم به ویژه طبقات پائیندست وجود دارد، مشکل و بسیار بعید به نظر میرسد.
شکاف بین نخبگان فکری جامعه و توده مردم از جمله اقشار کم بضائت بخش کشاورزی و دامداری که در واقع یکی از عمدهترین اقشار جامعه ایرانی به ویژه در آذربایجان است، یکی از شکافهای اساسی و مسئلهساز جامعه کنونی است. اهمیت توجه به مسائل این اقشار از آنجایی بیش از پیش مطرح است که آذربایجان به دلیل شرایط جغرافیایی و آب و هوایی، قطب کشاورزی و دامداری کشور است و معیشت درصد بالایی از مردمان آن وابسته به کشاورزی و دامداری است، اما در سال های اخیر این اقشار با مسائل و مشکلات طاقتفرسایی دسته و پنجه نرم میکنند. اگر از قیمت پایین تولیدات کشاورزی و سوء مدیریتهای مربوط به مسائل بیمه صرف نظر کنیم، وقوع نا بسامانیهای اقلیمی و از دست رفتن مکرر تولیدات کشاورزی و باغبانی و بیماری مهلک دامی اخیر کمر این قشر را درهم شکسته است و با این وجود چنین فلاکت و زمینگیری کمتر در کانون توجه نخبگان فکری و تولیدات آگاهی بخش آنها قرار گرفته است.
قطعا عدم مسئولیت پذیری و تعهد مسئولان حکومتی در قبال این مسئله قابل کتمان نیست، اما نخبگان فکری جامعه هم در ادامهدار شدن وضعیت فلاکتبار کنونی سهم دارند. اگر چه با رشد روز افزون امکانات ارتباطی و دسترسی عمومی راحتتر به فضای گفتمانهای جاری، اتفاقات تلخ موردی واکنش عمده را از سوی نخبگان فکری جامعه برمیانگیزد، اما شرایط و رخدادهای تلخی که آحاد وسیعی از جامعه را دربرمیگیرد و به نوعی جنبه عمومی دارد و جزو آلام و معضلات حی و حاضر و مقابل دیدهگان قشر بزرگی از مردم هست، معدود کسانی حاضرند در نوشتههایشان به این مسائل بپردازند و باب بحث را باز کنند. به عنوان مثال حجم نوشتهها، اطلاعرسانیها و کلا تولیدات تحصیلکردهگان و نخبگان فکری جامعه که گاها شکل قلمفرسایی سفارشی را نیز به خود میگیرد، در مورد موضوعاتی چون توسعه توریسم منطقهای به قدری سرسام آور و زیاد است که به نوعی پتانسیل اصلی منطقه یعنی توسعه کشاورزی و دامداری و مسائل ذینفعان این بخش در سایه آن پنهان و مغفول میماند؛ در حالی که حق حیات درصد بالایی از توده مردم در گرو گشایش و توسعه ولو اندک در این بخش قرار گرفته است. بحث بر سر این نیست که چرا عموما مسائل موردی و گاها لوکس جوامع مدرن واکنش نخبگان فکری جامعه را بر میانگیزد، بلکه بحث بر سر این است که چرا مسائل عمده منطقهای و حتی کشوری که افراد زیادی از جامعه را درگیر میکند، چنین واکنشهایی را برنمیانگیزد و به نوعی هیچگونه توازن بحث و گفتمانی در خصوص معضلات کلانتر وجود ندارد؟ چه اتفاقی افتاده است که نخبگان فکری جامعه توانایی درک و لمس دردهای طبقات ضعیف و کم بضاعت از جمله همین کشاورزان و دامداران را ندارند و به طبع آن دردها و تلخیهای این اقشار جذابیتی برای قلمزنی و درگیری فضای گفتمان روشنگری و روشنفکری در راه کار خروج از معضلات و مسائل این اقشار را ندارد؟ روشن است که ادامه چنبن شرایطی پیامدهای اساسی دارد، چرا که هر قدر در سطوح مختلف شبکه روابط اجتماعی جامعه روابط امداد رسانی در ابعاد مختلف معرفتی (راهنمایی، مشاوره و آموزش)، مادی (کمک اقتصادی)، عاطفی (همدردی) و منزلتی (اعاده کرامت انسانی) کمتر باشد، آنگاه به همان نسبت میزان یاس اجتماعی و احساس عجز و تنهایی فزونی مییابد.
از نظر علوم اجتماعی تفاوت میان نخبگان فکری جامعه و تودههای مردمی از نظر فکری و رفتاری معمول است. اگر این تفاوتها کم باشد عاملی برای پیشرفت و تغییرات مثبت در جامعه تلقی میشود؛ اما اگر این تفاوتهای سطحی معمول به قدری عمیق گردد که موجبات عدم توانایی درک متفابل میان توده و نخبگان فراهم کند، آنگاه با مفهومی بنام انزوای گروههای اجتماعی مواجه میشویم که در قالب شکاف میان نخبگان و توده مردم ظهور میکند. در واقع این شکاف در اثر احساس عدم تعلق فکری افراد با ارزشهای جاری بخش عمدهای از جامعه بروز میکند و ریشههای آن در ارتباط با چگونگی، ضعف و شدت اتصالات فرد یا گروهی با افراد و گروههای اجتماعی دیگر است. به بیان دیگر این اتصالات در اثر نبود دو عامل ذهنی-فکری و عینی- رابطهای مخدوش میشود. پیشینه تاریخی چگونگی رفتار و افکار نخبگان معاصر جامعه نشان میدهد که با وجود کمبود و نقصان در عامل ارتباطی-عینی که ناشی از سطح توسعه اقتصادی-اجتماعی کشور بود، با عامل فاصله اندک دغدغههای ذهنی-فکری نخبگان جامعه با مسائل روز تودههای مردم جبران میشد و این موضوع سبب شکلگیری و توسعه شبکههای اجتماعی را فراهم میکرد. اما امروزه با وجود رشد روز افزون امکانات ارتباطی و دسترسی آسان به عوامل عینی-ارتباطی، به نظر می رسد فاصله و شکاف گسترده میان افکار نخبگان و توده مردم از جمله همین قشر کشاورز و دامدار، به دلیل عامل محدود کننده ذهنی-فکری ظهور می کند. از سوی دیگر گسترش شکاف طبقاتی و خواستگاه طبقه نخبگان فکری هم عامل تشدیدکننده و روزافزون ایجاد فاصله ذهنی-فکری نخبگان با تودههای مردمی است. روشن است که چنین شکافی علاوه بر نابهسامانی و عدم انسنجام در مشارکت افراد جامعه در فعالیتهای اجتماعی، راه را برای عوام فریبی تسهیلتر خواهد کرد؛ چرا که در صورت نبود ارتباط مناسب میان نخبگان جامعه و اقشار مختلف مردم، بستری برای اعتماد وجود نخواهد داشت و از همین رو توسعه اجتماعی و به طبع آن مشارکت و انسجام اجتماعی مثبت توده مردم، در بزنگاههای تاریخی دور از تصور خواهد بود.
بر این اساس به نظر میرسد که نخبگان فکری جامعه جهت ایجاد اتصالات مناسب با اقشار گوناگون جامعه نیازمند تجدید نظر در عامل مخدوش کننده فکری-ذهنی این اتصالات هستند. در صورت حل این مسئله شرایط و امکانات ارتباطی جهان امروز به ویژه ابزارهایی چون فضای مجازی و شبکههای اجتماعی امکان برقراری چنین اتصالات و توسعه شبکه اجتماعی میان اقشار گوناگون جامعه را تسهیلتر خواهد کرد. در واقع وجود چنین پلهایی سبب میشود که بین گروههای مختلف و جدا از هم ارتباط برقرار شود. تحقق چنین امری برای کسانی که با افراد مشابه ارتباط برقرار دارند، امکان پذیر نیست و فقدان چنین پلهایی یا کمبود تعدد پلهای ارتباطی، پیوند اجتماعی را کاهش داده و در نهایت به انزوای اجتماعی میانجامد. کاربرد چنین ابزارهای ارتباطی، شرایطی را فراهم کرده است که نخبگان فکری جامعه حداقل در ابعاد معرفتی (راهنمایی، مشاوره و آموزش) و عاطفی (همدردی) در وضعیتهای اسفناک همچون شیوع بیماری مهلک دامی اخیر و یا از دست رفتن مکرر ماحصل دسترنج کشاورزان و باغداران در کنار این طبقه پایین دست قرار گیرند تا از این طریق علاوه بر کاهش شکاف موجود، رنجها و مسائل این اقشار در کانون توجه قرار گیرد. به ویژه در آذربایجان توسعه و پیشرفت در تمامی زمینهها از جمله زمینه صنعتی در گرو توسعه و بهبود شرایط و زیرساختهای کشاورزی و دامداری منطقه امکانپذیر خواهد بود و راه گریزی از آن هم وجود ندارد.
---------
عکس ها : تلفات دامی در آذربایجان
عکس ها : تلفات دامی در آذربایجان