علل و عوامل رشد بنیادگرایی اسلام سنی در کردستان
حکم اعدام بیست نفر از پیروان مذهب تسنن کرد که هفته گذشته درزندان رجائی شهر به اجرا در آمد و دهها خانواده را در ماتم و سوگ فرزندانشان فروبرد، بار دیگر ماهیت سازمان قضائی جمهوری اسلامی را در صدور احکام ظالمانه و ناعادلانه را آشکار ساخت. این بار اعدام شدەگان، مانند همیشه اعضا یا هواداران سازمانها و احزاب سیاسی و با سابقه کردستان نبودند، بلکه جوانانی بودند که دارای باورهای تند و تعصب آمیز مذهبی بودند که با نام جهاد وتوحید نامیده می شدند. طبق کیفر خواست دادستانی، اتهام این گروه، ترور امام جمعه سنندج و قتل محیط بانان و همچنین ارتباط با داعش و عربستان سعودی بود، در حالیکه بیشتر کسانیکه اعدام شدند ماهها قبل از ترور امام جمعه سنندج و قتل محیط بانان و تشکیل باند داعش در زندان بوده ان، و بر طبق پیامهای عده ای از اعدام شدگان که در سایتها موجود است، اعترافات آنان در زیر شکنجه صورت گرفتە است.
اکنون پرسش اساسی این است که چرا کردستان که در ٧٠ سال گذشته همواره پایگاه آزادیخواهی و عدالتخواهی و سنگر احزاب و سازمانهای چپ، دموکرا ت و قومی با ویژگی های غیر مذهبی بوده و در طی مبارزات همواره از حمایت توده ای نیز برخوردار بوده اند، اکنون چه شرایطی پدید آمده که نیروهای مذهبی بنیادگرا در صحنه سیاسی کردستان فعال شده اند.
برای ریشه یابی وعلل برآمد گرایشات تعصب آمیز مذهبی بخشی از مردم کردستان، بررسی کوتاهی از گرایشات مذهبی در کردستان ضروریست.
مردم استان کردستان بەاستثنای بخشهایی از شهرهای قروه و بیجار و شهرهای کردنشین استان، استان آذربایجان و بخشهایی از استان کرمانشاهان پیروان مذهب تسنن هستند. این مذهب دارای دو فرقه پرطرفدار بنامهای قادریه و نقشبندی است که مراسم و مناسک خاص خود را در خانقاه ها و تکیه ها بجای می آورند، هرچند در مذهب تسنن اجتهاد و مجتهد وجود ندارد، اما زعامت شاخه های اهل سنت را شیوخ برعهده دارند که بطور موروثی در خاندانهای آنان تداوم می یابد، و در میان مردم از اعتبار و نفوذ برخورداراند.
گرایشات مذهبی در کردستان را در قبل از انقلاب می توان در سه بخش دسته بندی کرد: بخش اول شامل روستائیان، خرده مالکین و بازاریان بود که مناسک مذهبی را بجای می آوردند، بخش دوم شامل برخی کارمندان و معلمان و پیشەوران مدرن بودند که اعتقادات مذهبی داشتند ولی مناسک مذهبی را بجای نمی آوردند، بخش سوم شامل برخی از معلمان، کارمندان، دانشجویان، روشنفکران بودند که اعتقادات مذهبی نداشتند.
در خیزش انقلاب و باز شدن فضای باز سیاسی، سە گرایش مذهبی اهل سنت در کردستان ظهور کردند، گرایش اول را طرفداران احمد مفتی زاده تشکیل می دادند. مفتی زاده ساکن سنندج بود و مدتی در ارتباط با حزب دموکرات کردستان زندانی شده بود که پس ار آزادی به تحصیل در حوزه های مذهبی اهل سنت پرداخت، احاطه او به مسائل مذهبی و توانایی او در سخنوری و پوشیدن لباس کردی و سخنرانیها بزیان کردی موجب محبوبیت او درمیان روستاییان و بازاریان و بخشهایی از مردم شهری شد، بطوریکه هزاران نوار او در سراسر کردستان توزیع می شد. مفتی زاده طرفدار ایجاد جمهوری اسلامی بەرهبری خمینی بود و بشدت با نیروهای چپ مخالفت می کرد. رهبران جمهوری اسلامی قبل از انقلاب و سالهای اولیه انقلاب، با زیرکی و فرصت طلبی از موقعیت مفتی زاده و هواداران او استفاده کردند، چنانکه بهنگام ورود خمینی به قم او دومین سخنران پس از خمینی بود. همچنین از هواداران ناآگاه تهیدست او در ایجاد سازمان پیشمرگان مسلمان کرد سود جستند. درتهران نیز هواداران مفتی زاده چادری را نزدیک درب بزرگ دانشگاه برپا کرده بودند، و کتابها و نوارهای او را عرضه می کردند. مسئول چادر فردی بود بنام جمال فلسفه با ویژگیهای لمپنی که خود و یارانش از چماقدارانی بودند که در برخورد با دانشجویان نقش فعال داشتند. مفتی زاده از جمهوری اسلامی توقع داشت که بپاس خدماتش در حمایت از جمهوری اسلامی و مخالفت با سازمانهای چپ در کردستان صاحب جاه ومقام باشد، اما جمهوری اسلامی که پایه های قدرت خود را در کردستان با سرکوب و کشتار تقریبا تثبیت کرده بود، دیگرمفتی زاده برایش مهره سوخته ای بیشتر نبود. مفتی زاده که چنین مورد بی مهری واقع شده بود، بتدریج به مخالفت با جمهوری اسلامی پرداخت. جمهوری اسلامی که هیچگونه مخالفتی را بر نمی تابید، مفتی زاده را دستگیر کرد و پس از ده سال زندان و شکنجه، با تنی رنجور و بیمار از زندان آزادشد، و پس از سه ماه در گذشت. گرایش دیگر، 'سپاه رزگاری'نام داشت که رهبری آنرا شیوخ بغایت واپسگرا با کمک مالکین بعهده داشتند، و اعضای آنرا افراد ناآگاه وتهیدست و دراویش تشکیل می دادند. سپاه رزگاری بشدت ضد نیروهای چپ بود و با جمهوری اسلامی نیز مخالف بود. این سپاه بوسیله کومله خلع سلاح و متلاشی شد.
گرایش دیگر را شیخ عزالدین حسینی و هواداران او تشکیل می دادند. شیخ عزالدین حسینی قبل از انقلاب امام جمعه مهاباد بود. او با سازمانهای چپ، بویژه کومله ارتباط نزدیک داشت و در میان روشنفکران و سازمانهای چپ از محبوبیت برخوردار بود، و به قانون اساسی رای نداد و به مخالفت با جمهوری اسلامی برخاست، و سرانجام به کشور سوئد پناهنده شد و چند سال پیش در گذشت.
علل وعوامل رشد بنیادگرایی اسللام سنی در کردستان
١ـ تاثیر بنیاد گرایی کردستان عراق بر کردستان ایران: پس ازحمله اول امریکا به عراق که اعلام پرواز ممنوع بر خاک عراق را در پی داشت، کردستان عراق از استقلال نسبی برخوردار شد. قدرتهای منطقه ای، یعنی ایران، اسرلئیل، ترکیه و عربستان، کردستان عراق را که از توان مالی برخوردار نبود پایگاه مناسبی برای توسعه و نفوذ خود در منطقه یافتند. یکی از پیامدها و نتایج نفوذ این قدرتها ایجاد سپاه 'انصار الاسلام'توسط عربستان بود. این سپاه در آغاز تمام اماکن مقدس و آرامگاه شیوخ را با خاک یکسان کرد و مقررات اسلامی را در حوزه نفوذ خود مانند منع مشروب فروشی برقرار کرد و عده ای از پیروان آئین ایزدی را یقتل رساند، و در یک شبیخون به یکی از پایگاههای اتحادیه میهنی 42 نفر از اعضای این حزب را سر بریدند. اعضای این سپاه در کردستان ایران به تبلیغ پرداختند، و عده ای از جوانان متعصب و نا آگاه را سازماندهی کردند.
٢ـ سرکوب شدید احزاب و سازمانهای سیاسی کردستان: در اوایل دهه شصت که سازمانهای سیاسی بەعلت سرکوب شدید و در امان ماندن مردم روستاها و شهرهای کردستان از تهاجم مغول گونه رژیم که نمونه های وحشیانه آن چندین بار روی داده بود، بەناچار خاک ایران را ترک کرده و به آنسوی مرزهارفتند. کردستان پس از خروج نیروهای سیاسی تبدیل به یک زندان سراسری شد. دستگیریها و شکنجەها تداوم یافت، و رژیم افزون بر سرکوب، به اعمال جنایتکارانه دیگری هم دست یازید و تلاش کرد جوانان را به اعتیاد به مواد مخدر وادارد. چنانکه رحیمی استاندار کردستان با مباهات گفته بود اسلحه را از جوانان کرد گرفتم و آنانرا آلوده اعتیاد کردم. در چنین شرایطی که رژیم هیچگونه حرکت و تجمعی را تحمل نمی کرد، و صدیق کبودوند و دیگر هواداران حقوق بشر سالهاست زندانی اند، تنها مساجد و تکایا و خانقاه ها هستند که از حق تجمع برخوردارند. از درون این تجمع ها گروههای اسلامی تندرو و متعصب پدید آمدند.
٣ـ تبعیضات مذهبی: حدود پانزدە تا بیست درصد مردم ایران پیرو مذهب تسنن هستند که بیشترین میزان این جمعیت در کردستان زندگی می کنند. پیروان مذهب تسنن در هیچکدام از سازمانهای اجرایی، قضایی، نظامی، امنیتی و انتظامی از موقعیت و مسئولیت بالایی برخوردار نیستند، و در تمام استخدامها اولویت با پیروان تشیع است. نمایندگان مجلس که از مناطق اهل سنت برگزیده می شوند، همه از دست نشاندگان رژیم هستند. در شهر تهران که حدود یک ملیون نفراهل تسنن در آن زندگی می کنند هنوز اجازه ساخت یک یک مسجد را ندارند. تبعیضات ناروا بدیهی است که بر برخی از جوانان مذهبی در بەافراط کشاندن اثر گذار خواهد بود.
٤ـ بیکاری: بیکاری مشکل اساسی بیشتر جوانان و خانواده ها در سراسر میهن مان است که تمامی جوانان را از بیسواد و کم سواد تا فارغ التحصیلان دانشگاهها را در می گیرد، اما سهم مناطق سنی نشین بەاستثنای ترکمن صحرا از همه بیشتر است. نسبت وجود کارخانه ها و کارگاههای کار آفرین در کردستان بمراتب کمتر از استانهای دیگرند. جوانان کردستان از فرط بیکاری به شهرهای دیگر کوچ می کنند چنانکه اغلب کارگران ساختمانی تهران و شهرهای بزرک را کارگران جوان کرد تشکیل می دهند، یا روی آوردن جوانان به شغل سخت و خطرناک کولبری خود داستانیست پر از آب چشم! بیکاری همواره بحران زا و عصیان زاست. بعضی از جوانان مذهبی متعصب نیز در ازای بدست آوردن پول و تامین هزینه های زندگی وارد باندهای بنیاد گرایی می شوند.
٥ـ اهانت به مقدسات: برخی از ملایان در منابر و مساجد و سایتها، توهین های زشت و زننده ای را به مقدسات اهل سنت روا می دارند. عایشه همسر پیامبر و دختر خلیفه اول را زانیه و بدکاره می نامند، آخوندی با نام بی مسمای دانشمند که از دانش اخلاق بی بهره است اهل تسنن را حرامزاده می نامد، و جوانان اهل تسنن را عامل توزیع مواد مخدر می داند، و در بعضی مساجد و منابر مراسم عمر کشان را با رقص و پایکوبی برگزار می کنند، و از انتساب هرگونە نسبت زشت و زننده به خلیفه دوم ابایی ندارند. برای تمامی جوانان مذهبی بنیادگرا این توهین ها قابل تحمل نیست، و بعضی جذب جریانات بنیاد گرا می شوند.
٦ـ تحریکات و تبلیغات قدرتهای منطقه و باندهای بنیاد گرا: خاورمیانه بعلت موقعیتهای اقتصادی و استراتژیکی خود از دیر باز مورد توجه قدرتهای بزرگ و منطقه ای بوده است. این قدرتها همواره در سیاستهای این منطقه دخالت کرده و بخاطر منافع خود از دیکتاتوریها و حرکتهای ارتجاعی برعلیه مردم حمابت کرده اند. در سالیان اخیر که خاور میانه در آتش جنگ می سوزد این دخالتها شدت گرفته و خاورمیانه تبدیل به جولانگاه قدرتهای بزرگ و منطقه ای شده و جنگهای نیابتی در این کشورهای ویران شده همچنان ادامه دارد. در این میان رقابت و جنگ نیابتی بین پادشاهی عربستان، جمهوری اسلامی دوحاکمیت واپسگرا و جنگ افروز که نمایندگان سنی بنیادگرا و شیعه سلطه طلب هستند در تمام جبهه ها در جریان است، پادشاهی عریستان در کشور فقر زده و دیکتاتوری پاکستان با پرداخت رشوه های کلان به ژنرالهای فاسد این کشورهزاران مدرسه قران در پاکستان ایجاد کرده، کودکان و نوجوانان فقیر و تهیدست این کشور طعمه های مناسبی برای این مدارس وحشت آفرین و مرگ آفرین هستند. در این مدارس، شقاوت و آدمکشی را به نو باوگان می آموزند. این کودکان و نوجوانان مسخ شده پس از فارغ التحصیل شدن از مدارس جهل و قساوت راهی جبهه های جنگ می شوند تا سر انسانها را از بدن جدا کنند، و یا در قفس به آتش بکشند و دختران و زنان را پس از تجاوز در بازارها بفروش برسانند. از سوی دیگر جمهوری اسلامی با صرف هزینه های گزاف و اعزام ملایان به کشورهای اسلامی و راه اندازی کانالهای تلویزیونی، تلاش می کند تا بر جمعیت شیعیان بیافزاید. درحالیکه در شهر قم، ام القرای اسلام، یکهزارم مردم هم در نماز جماعت شرکت نمی کنند، دراین میان این انسانهای ناآگاه مسلمان هستند که قربانی دو حاکمیت توسعه طلب می شوند. هر دو دسته با نام الهد اکبر رو در روی یکدیگر قرار می گیرند و همدیگر را می کشند تا حکام تهران و ریاض به خواسته های توسعه طلبانه خود دست یابند. در بحرین و عربستان شیخ عیسی و شیخ نمر را می کشند و در ایران به تلافی، بیست نفر را اعدام می کنند. همانگونه که جمهوری اسلامی در پی توسعه طلبی خود در کشورهای یمن و بحرین و عربستان اغتشاش می آفریند، دولت ارتجاعی عریستان که در این زمینه ید طولانی دارد و در مناطق سنی نشین کردستان و بلوچستان دست به تحریکات و جذب نیرو میزند.
٧ـ فساد و بی عدالتی در دستگاه قضایی: دستگاه قضایی جمهوری اسلامی بدون رعایت کوچکترین حقوق انسانی و شهروندی، دگراندیشان را مورد تعقیب و آزار و شکنجه قرار می دهد. دستگاه قضایی، هیچگاه از یک روند عادلانه و منصفانه در قضاوتها برخوردار نبوده و با صدور احکام ظالمانه شهروندان را به حبسهای کوتاه مدت و بلند مدت و یا احکام قرون وسطایی مانند شلاق، قطع اعضای بد ن و اعدام محکوم می کند و هیچغاه زمینه جرمها را که خود عامل اصلی در پدید آوردن آن است را در نظر نمی گیرد. دادگاههای فعالین سیاسی اغلب بدون وکیل مدافع برگزار می شود و حتی گاهی وکلا با تهدید ناچارند احکام ظالمانه موکلین خود را تایید کنند، چنانکه احمدی نیاز وکیل چند نفر از اعدام شدگان اخیر در یک مصاحبه تلویزیونی نه بعنوان یک وکیل، بلکه بعنوان دادستان احکام صادره را عادلانه خواند. شقاوت و بیرخمی دستگاه قضایی یکی از عواملی است که گرایشات تندروانه را بر می انگیزد.
در شرایط کنونی کردستان که بنیاد گرایی به علل ذکرشده در آن در حال رشداست، و در ممنوعیت سازمانهای سیاسی و تلاش بخشهایی از حاکمیت برای دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی متاسفانه احتمال تشدید این بحران زیاد است، ننها راه مقابله با این حرکت ویرانگر و فاجعه آفرین ایجاد نهادهای مدنی و مشارکت هرچه بیشتر مردم در این نهادهاست. در کردستان، با تمام خفقان موجود، نهادهای مدنی در حال شکل گیری اند. حضور و جذب جوانان در این نهادها و گسترش آنان می تواند نقش موثری در ارتقای سطح آگاهی جوانان داشته و می تواند مانع از گسترش و رشد باندهای بنیاد گرا شده و از غرق شدن جوانان در گرداب هولناک بنیاد گرایی جلو گیری کند.