نقدِ نقاد
آقای حسن جداری نقدی را نسبت به نوشته من منتشر کرده اند. اگر بخواهم بطور خلاصه با نقد نسبت به نوشته خودم برخورد کنم، میتوانم آن را به دو بخش تقسیم کنم.
اولین بخش که تقریبا اغلب سطور نوشته ایشان را تشکیل میدهد حس و نظر ایشان درباره رژیم جمهوری اسلامی است. من هم فاصله زیادی با دیدگاه ایشان در خصوص وضعیت کنونی ایران ندارم. فرق اساسی دیدگاه من با آقای حسن جداری در آنجاست که ایشان دیدگاه ماکسیمالیستی و استاتیکی دارند و اما روش نگاه من به مسائل سیاسی مینیمالیستی و دینامیکی است. یعنی ایشان یک شعار سیاسی را در مقابل رژیم جمهوری اسلامی انتخاب کرده اند و تغییرات را در تحقق آن شعار، یعنی در سرنگونی تمام عیار جستجو میکنند. اما از نظر من سرنگونی تمام عیار غیرممکن است مگر اینکه از تغییرات در بخشهای مختلف جامعه از جزئیات به کلیات در سیاست، اجتماعیات و اقتصادیات گذشته باشد. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از نظر ایشان رفتن تمام عیار رژیم جمهوری اسلامی است، همچنانکه رژیم سلطنتی پهلوی ها رفت. آقای جداری آن زمان هم، یعنی زمان پهلوی ها شعار سرنگونی تمام عیار را میدادند که چنان نیز شد. اما رویدادهای بعد از سرنگونی رژیم سلطنتی چه بود؟ نتیجه آن ظهور رژیمی ارتجاعی تر بر اریکه قدرت در ایران بود. تفاوت دیدگاه ما دقیقا در اینجاست. من به دنبال تغییراتی هستم که بعد از رفتن شاه دیگر شیخ ها بر کشور حکم نرانند، اما آقای جداری به چشم انداز تحولات کاری ندارد. به همین دلیل از نظر من تغییرات در بخشهای مختلف از جزئی تا کلی به نهادینه شدن آنها و فراهم شدن شرایط برای یک تغییر دینامیک و با ثبات را فراهم می آوردم.
پس در اینجا و از نقطه نظر مئتودولوژی نگاه سیاسی ما با همدیگر بسیار متفاوت فکر میکنیم. درصورتیکه هر دو مان رژیم حاکم بر ایران را رژیمی ارتجاعی و حتی ماقبل تاریخی ارزیابی میکنیم.
دقیقا از اینجاست که بخش دوم انتقاد آقای حسن جداری قابل درک است. آقای جداری به نادرستی از زبان من مینویسند: "یونس شاملی ...تصمیم رژِیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در ایجاد فراکسیون نمایندگان ترک در مجلس فرمایشی را به مثابه "پاسخ به نیازهای آن جنبشی"ارزیابی می کند "که در پی مطالبات حقوق اتنیکی خود " می باشد و به این توطئه و نیرنگ مکارانه رژیم ... حاکم ، جنبه های مثبت قائل میشود." (پایان نقل قول)
اولا، هیچ رژیم سیاسی، و از آن جمله رژیم جمهوری اسلامی، باوجود سیطره هولناک دستگاههای امنیتی رنگارنگ اش، دارای ان یک دستی که تصورش میرود نیست. دلیل آشکار در این زمینه بروز جنبش سبز بود که از درون خود این رژیم مایه گرفت و زمینه اعتراضات بسیار وسیع را فراهم آورد و رژیم را حتی به نزدیکهای دره سقوط کشاند.
دوم اینکه اگر آقای جداری با دقت نوشته مرا میخواندند، من جوهر تشکیل فراکسیون مناطق ترک را نه مثبت که فریبکارانه ارزیابی کرده ام و نوشته ام که "خلاء هژمونی مستقل جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک ساکن در ایران از سویی و دامنه وسعت و گسترش آن جنبش از سوی دیگر، مداخله عناصر ترک وفادار به نظام حاکم را برای پر کردن آن خلاء به میدان کشانده است.".
یعنی فراکسیون مناطق ترک برای پرکردن خلاء هژمونی مستقل در جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان شکل گرفته است. اما باز هم یادآور شده ام که یک تاکتیک سیاسی از سوی عناصر وفادار رژیم تاثیرات دیگری را هم خواه یا ناخواه به دنبال می آورد که من در نوشته ام به این تاثیرات اشاره کرده ام.
می بینید که عدم درک تفاوت زوایه نگاه چگونه میتواند به اغتشاش فکری راه ببرد. نوشته آقای جداری ظاهری انتقادی دارد، اما این انتقادات با نوشته من تقریبا هیچ ارتباطی ندارد. یعنی سوء برداشت ایشان از نوشته من، و ذهنیت شان در خصوص ماهیت جمهوری اسلامی نوشته انتقادی ایشان را شکل داده است.
آقای جداری در خواندن مطلب من به اندازه کافی دقت به خرج نداده اند. من در آخرین پاراگراف نوشته ام چنین آورده ام: "اما نباید فراموش کرد که اعضای این فراکسیون نمایندگان منتخب و وفادار جمهوری اسلامی نیز می باشند. این وفاداری به نظام حاکم از سویی و سیاست دولت جمهوری اسلامی در تخاصم با منافع خلق ترک، آن تناقضی است که باید مورد دقت و توجه فعالین و پیشروان جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان جنوبی و ایران باشد."
اقای جداری کج فهمی دیگری را نیز به من نسبت داده اند که گویا من در نوشته هایم از مفهوم "ترک زبانان ساکن ایران"به جای "ملت ترک"استفاده میکنم. این فهم از نوشته من بسیار نادرست است. از نظر من ایران کشوری کثیرالملله ایست که ملت ترک نیز یکی از این ملتهاست. در این خصوص نوشته های زیادی حتی در همین سایت ایران گلوبال دارم که میتوانید مراجعه کنید.
2016-11-20