درمورد خدای خودساخته به عنوان تکیه گاهی بی جانشین!
هیچ فکرش را کرده اید: عادتا به چیزیکه گذشتگان مان دراثر کشف نشدن جهان پیرامون، خودشان ساخته اند، قسم یاد می کنیم؟ امروزه در سر زمین گل و بلبل خرافات و قسم یاد کردن دروغ، روال عادی یافته و بخشی از زندگی روز مره انسانها دراین کشور شده است، تا جائی که در دادگاها بنا بگفته برخی ازشاکیان، رسم شده که شاهد دردادگاه، برای پول گرفتن قسم دروغ می خورد و بی گناهی را به جرمی سنگین محکوم می کند. آدم ساده وخوش باور که به همه ی قسم خوردن ها و افسانه ها عادت کرده است، چیزی نمی گوید و شاهد را به این خدا و قرآنش حواله می دهد. در چنین سرزمینی، جرم رو راست بودن وحقیقت گوئی و درعین حال بیگناهی، چه بسا اعدام باشد. چیزی که هر روز درایران و درخاورمیانه به دلیل دگراندیشی اتفاق می افتد. دقیق 383 سال پیش در اروپا وروم مرکزقدیمش این جریان بوقوع پیوسته است یعنی در سال 1633 میلادی دانشمند و ستاره شناس مشهور ایتالیائی را به خاطر “دخالت درنظم خداوندی” و گفتگو باشاگرد اش آندریا و نوشتن کتاب دیالوگ که آن کتاب تئوری گردش زمین به دورخورشید را توضیح می داد، اورا محکوم به اعدام کردند و بدلیل آن که قسم به انجیل یاد کرد، آنچه که نوشته است “دروغ” و هرآن چه خداوند گفته، راست است، بایک درجه تخفیف تاروز مرگ درخانه اش زندانی بود وبه دخترش که راهبه بود، قضات و کاردینالهای کلیسای روم دستور داده بودند که هر روز صبح یک آیه از انجیل مقدس را برای پدرش بخواند که سر عقل آید! روزی دختر ازپدرش پرسید: “پاپا! چه چیزی بیشتر ازهمه ناراحتت می کند؟ او درپاسخ دخترش گفت: دخترم، من ازاینکه جلو پخش کتابم راگرفتند و درخانه زندانی ام کرده اند، کمتر از همه ناراحتم، تا اینکه هرروز تو یک آیه ازانجیل را برایم می خوانید. این زجرم می دهد”. آخر گالیله نابینا شده بود و واقعا ازشنیدن مکرر آیات انجیل زجر می کشید. در کل جهان و بویژه در ایران از 1400سال به این طرف این جمله کوتاه و نظیر این سروده زیر را اغلب تبلیغ می کنند و ما دائم می بینیم و می خوانیم : ”حافظ شما خدای متعال بوده و هست.
گر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرد رگی تانخواهد خدای”.
این را فقط می توان عادت نام نهاد و کمی هم بی مطالعه ای، درغیر آن صورت خدا را کتب مقدس
به ما معرفی کرده و همین کتب مقدس خودمملو از تضادگوئی است که معمولا نباید باشد. بهرحال
باورو اعتقاد، بخشی ازفرهنگ ما شده و به این سادگی نمی شود این عادت باوربه خدارا ترک کرد. هنگام جدا شدن ازهم، می گوئیم خدا به پشت پناهت باشد، هنگامی که درتنگناه گیر می کنیم، به خداکه تکیه گاهی محکم برای باورمندان است، پناه می بریم وپیش ازهمه اینها، برای حقه زدن و کلاه برداری و دزدی از مال مردم، بهترین ومورد اعتماد ترین وسیله است. زیرا اکثر مردم عادتا خدا باور اند و به این خدای نادیده و رؤیائی اعتقاد دارند و برای زدودن آن از افکار مردم نمی توان درکوتاه مدت، هیچ کاری کرد. درصورتیکه اهل مطالعه خوب، ازدرون، می دانندچیزی بنام خدا وجود خارجی ندارد، منتها اثبات آن برایشان سخت است. درهرصورت آنگونه که اشاره شد، باور داشتن، بخشی از فرهنگ دیرین آباء و اجدادی ما است و باید آن را بپذیریم! این ها همه در اثر نداشتن مطالعه و در هنگام پرسش در بن بست قرار گرفتن است. وقتی درجائی گیر می کنیم و کسی دراطراف نیست که به دادمان برسد به این خدای خودساخته پناه می بریم و اگرکسی پیدا شود وکمک کند. تصور می کنیم خدا او را فرستاده است! در صورتیکه تصادفی بیش نبوده. بنابر این همیشه به یک قدرت لایزال (خدا) فکر می کنیم، اگر چه عاقبت با کوشش خود و احتمالا با کمک دیگران بطور تصادفی، از آن محلکه خارج می شویم واحساس راحتی می کنیم، درنتیجه بخود می گوئیم، دیدی؟! آن قدرت لایزال مرا نجات داد! درحالیکه اگرکوشش خود مانبود ویا دیگران کمک نمی کردند، فنا شده بودیم و اگر در آن صانحه ازبین می رفتیم، آنگاه بازماندگانمان برای ارضاء خود می گفتند،“خدا” خواسته این جوری بشود!! من هرگز یک موضوع را فراموش نمی کنم، بعد ازقضیه دریا لرزه یا سونامی در تایلند که فقط پانصد آلمانی درآن صانحه خطرناک کشته شدند. بطوریکه دخترجوان وفراموش نشدنی ام، همراه همسرش، در بطن صانحه سونامی بودند، برایم تعریف می کرد، که بچشم خود دیده است بچه مرده ای با پیراهنش آویزان بیک درخت بود. آن ها بعد از نجات یافتن، مصاحبه ای با تلویزیون بر نامه یک آلمان داشتند وخبرنگار ازدخترم که شغلا مجری برنامه تلویزیون بود پرسید: “شنیده ایم که (260)هزارنفر کشته شده اند،جای خوشحالی است که شما نجات یافته اید. واقعیت این است که بیش از 230 هزارنفر دراین صانحه وحشتناک جان خود را از دست داده و یا مفقود شده بودند. دخترم ضمن شرح ماجرا، گفت: بیشتر آنان اطفال و پیر زن و پیرمرد بودند وخدا مارا نجات داد! من نیزبعد ازآن مصاحبه، تلفنی به دخترم زدم که احوال سلامتی او را بپرسم و گفتم: دختر عزیزم من بشخص، بینهایت خوشحالم که تو و همسرت صدمه ندیدین. این اقبال پدرت بود که تو وهمسرت زنده بمانید. انسان ازخود می پرسد این “خدا”کجا بود که بقول خودت آن کودک بیگناه با پیراهن آویزان بدرخت، طعمه این واقعه ی طبیعت شد؟! نظیر این طفل چه گناهی کرده بودند؟! دختر عزیزم باوصف حاضر جوابی اش برای همه پرسشها دربرابراین پرسش من، سکوت اختیار کرد”. به هرصورت این مسئله عادت شده وما آلترناتیوی برای جانشینی این خداوند نداریم. باید همه انسانهارا به مطالعه تشویق کنیم که خود این خدای رؤیائی را کشف کنند که آنگاه رد آن ساده خواهد بود در غیر آن صورت این خدا برای پاکدلان ونا آگاهان که قلبا ایمان دارند یک تکیه گاه است وباید آلترناتیو و یا جانشینی برای آن یافت، گر بخواهیم آن را ازمیان برداریم. این خدا بااطمینان برای فرصت طلبان و دیکتاتوران دکانی بسیار خوب است. دراینجا برای تأیید و تنوع بهتر است مثالی ابتدائی و عامیانه ازاینترنت، بیاوریم: “ازسلطان ظالمی پرسیدند: چه می خوری؟گفت: گوشت ملت. گفتند چه می نوشی؟گفت: خون ملت. گفتند: چه می پو شی؟ گفت پوست ملت. گفتند: این ها را از کجا می آوری؟ گفت از جهل ملت. گفتند چگونه این جهل را نگاه داری می کنی؟ گفت: در جعبه ای طلائی به نام “مقدسات”. گفتند: از این جعبه چه گونه محافظت می کنی؟ گفت: بوسیله خرافات”. بله، خرافات بحد زیاد وجود دارد و درجامعه ریشه دوانده است. زیرنام خدا، چه دزدیها و کلاه برداری ها و قسم های ریاکارانه که نمی شود و نمی خورند! ما فقط به کارنامه 38 ساله این جمهوری اسلامی ایران درلوای حکومت عدل علی نگاهی می اندازیم. درفه یسبوک آمده است که زیرسایه رهبری خامنه ای نام 573 ایرانی دررسوائی بزرگ بانکی، آمده است. بدین ترتیب جمهوری اسلامی ایران، یکی از فاسد ترین کشورهای جهان شده است. بدون شک یکی از این نام ها باید بابک زنجانی باشد و بقیه از آخوند خامنه ای گرفته تا لاریجانی ها و غیره، دزدهائی هستند که زیر چتر اسلام و به ظاهر مسلمان و کوفت و زهرمار، همه کاررا می کنند. دادستان کشور، لاریجانی درپاسخ به این پرسش مبنی بر این که چرا بودجه دادگستری به حساب های شخصی واریز شده که بنابه قانون اساسی بایستی پول بیت المال بحساب بیت المال دادگستری واریزشود، ایشان گفته: فساد درقوه قضائیه یک مسئله خانوادگی باید دانست. نقل به معنی، اینها اگربه اسلامی که برای مردم پاکدل موعظه می کنند، باورداشته باشند نباید، درسایه حکومت عدل علی، نه فقط خود دزد و فاسد نباشند، بلکه به بابک زنجانیها هیچ امکانی ندهند که مبلغی برابر با 000.000 .2.175 یورو، از حقوق میلیون ها معلم اختلاس کند و یا خود دادستان میلیون ها دلار بحساب های بانکی شخصی بریزد و بقول خودش فساد در قوه قضائیه رامسئله خانوادگی بداند. این ها نه اینکه این خدا را قبول ندارند، بلکه حتا به او خرهم آب نمی دهند. بهمین دلیل مملکت رامی چاپند ومردمان ملتهای ایران را غارت می کنند. اینها نمونه هائی ازخروار اند. اگرعزیزان خواننده، مطلب مستند بیشتری در مورد فساد مالی و اخلاقی و رشوه خواری دارند، بر من منت گذارده و حتما برایم بفرستند. من در اینجا اسناد اختلاس فراوانی در اختیار دارم و بسیار خوشحال می شوم اگرشما عزیزان این آرشیو راغنی تر کنید. با آرزوی پبروزی ملتهای ایران.
شمه ای از پیدایش این بخش از فرهنگ جامعه یا آئینها:
در آن زمانها و در محیطی که پیامبران ظاهر شدند، تعداد انسان های فهمیده با “آی کیو” بالا خیلی نبودند زرنگترین همین انسانهای نادر خود را پیامبر خدای نادیده به مردم معرفی می کردند. معلوم بود که در همه ادیان بایستی خدا نادیده و غیر قابل لمس باشد و کسی جرأت نکند حتا درباره این خداپرسشی مطرح کند، زیرادست این پیامبران رو می شده، اگردر موردخدای نادیده پرسشی می کردند. بعلاوه این پیامبران ازهر آئینی برای جمع آوری نیرو می بایستی جملات عام پسندی نیز می گفتند. مثلازرتشت که می گفت:“بیهوده است مجادله برسراثبات دیانت یابی دینی آدم ها! کسی که دروغ نمی گوید، کسی که مهربان وبا انصاف است، کسی که ازرنج دیگران اندوهگین می شود و از شادمانی دیگران شاداست ...
کسی که انسان را و پرنده را و گیاه را و زمین را، محترم می دارد. “به مقصد رسیده است”. .... از هر راهی که رفته باشد..”. “حضرت زرتشت” درست گفته هرکسی این محسنات را داشته باشد از هر راهی که برود به مقصد رسیده است ونیازی نیست که به هیچ خدا وپیامبری باور داشته باشد.
عیسی مسیح به پدر ایمان داشت تا آخرین لحظه زندگی، او با گفتن این جمله بربالای صلیب: “پدر مرا فراموش کردی”؟ نسبت به وجود پدر آسمانی شک کرد و بی خدا از جهان رفت.
بنابر این اکثر پیامبران می دانستند که خدای نادیده ای وجود ندارد، بلکه این دکانی است که آن ها برای خودشان بازکرده اند. برای مثال محمدپیامبر که درجهان اسلام بیش ازحدبر او می بالند، برای تأکیدش بربهشت و دوزخ می کوشید. در حالی که “آن حضرت” هیچ اعتقادی به “بهشت” و دوزخ نداشته است. به هر حال او هم در قرآن مجید و هم در نهج الفصاحه برای “بهشت” زیاد تبلیغ کرده و خوب می دانسته است، اگر تنهاکسی به این “بهشت”موهومی برود، او از اولین کسانی است که وارد می شود و حوریان دورش را خواهند گرفت. اما او دراین جهان برای لذات دنیائی بیش از حد حول می داد. در زمان پیامبر یکی از لذات درداشتن زنان زیبا و جوان بود. او در آن دوره 9 زن عقدی و 14 زن صیغه ای داشت. بغیر ازغنایم جنگی که بهترین اش برای پیامبر بود وبویژه زیباترین وجوانترین زنان. پس تبلیغ حوریان بهشتی، برای دیگران وبویژه برای اعراب محروم ازمسئله جنسی، بود.برای اثبات ادعای تبلیغ بهشت اززبان پیامبر،این جمله معروف ایشان رابرای شهیدان درراه خدا می آورم.“درکتاب معاد، صفحه 184-185 ازپيامبراسلام نقل قول مي کند. که ازرسول خدامروی است که فرمود: “قصري است دربهشت از لؤلؤ، درآن قصر هفتاد خانه ازیاقوت سرخ و درهرخانه هفتاد حجره از زمرد سبز و درهر حجره هفتاد تخت است و بر هرتختي هفتاد فرش از هر رنگی بر هرفرشي حورالعینی می باشد و در هرحجره هفتاد خوان طعام است و در هر حجره ای هفتاد خادمه می باشد و خدای تعالی چنان قوه ای به مؤمن می دهد که ازتمام آنها بهره می برد”. از بحارالنوار مجلسی صفحات 149- 150 جلد8 نقل قول کرده است).این است تبلیغاتی برای بهشت و ازجمله انتحاریون جمعا 24010000حوری فقط برای یک شهید است که دقیق 84/6678 سال یکبار نوبت به یک حوری می رسد، اگر این مرد شهید هر شبی به یک حوری اختصاص دهد”. بخاطر آورید که جمهوری اسلامی تازمانی که اکثریت مردم مطالعه ندارند و نا آگاهند، می توانند بر اریکه قدرت بمانند، نه بیشتر.
هایدلبرگ، آلمان فدرال 2.1.2017
دکتر گلمراد مرادی