ناقوسها برای که به صدا درمیایند
یکشنبه, فوریه 19, 2017 - 14:56
جامعه ی ایران میرود در میان سه بحران اصلی خود درهم بشکند.
چرا؟ و چگونه؟
نوشته، اشاره ی کوتاهی ست به این مسئله
1- بحران سیاسی
بحران سیاسی در جامعه، یا شکاف بین حکومت و مردم ، بعد ازبهمن 57 با جنگهای ترکمن صحرا و کردستان و سرکوب حرکت تبریز و دیگرجاها آغاز شد و با ادامه ی جنگ عراق و ایران، کشتار زندانیان به فرمان خمینی، ترورهای خارج ، سرکوب جنبش سبز و جنبشهای رفع تبعیض اتنیکی و حرکات زحمتکشان جامعه ، زندان و شکنجه و اعدام و ترور ادامه یافت . و ادامه دارد.
و در بیرون از ایران با حرکات نظامی و مالی و مذهبی حکومت در عراق و افغانستان و لبنان و سوریه و یمن و تشکیلات گستری مذهبی در سراسر جهان ، سیاست داخلی و شکاف تکمیل شد.
ماهیت این بحران تضاد دیکتاتوری مذهبی از یکسو و دموکراسی خواهی مردم ، با عناصر آزادی و برابری، از سوی دیگر است. یعنی شکاف دیکتاتوری و دموکراسی.
2- بحران اقتصادی
باز تاب بحران در معشیت مردم:
« برپایه گزارش مرکز پژوهش مجلس شورای اسلامی که اردیبهشت امسال منتشر شد، خط فقر نسبی برای خانوارهای شهری سه میلیون و ۲۴۰ هزار تومان و خط فقر مطلق ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان برآورد شده که بیانگر افزایش ۲۴ درصدی خط فقر در ایران است.
سمیه توحیدلو کارشناس اقتصاد توسعه در همین رابطه به روزنامه تعادل گفته است که برپایه این گزارش « ۴۰ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر نسبی و ۳۳ درصد زیر خط فقر مطلق هستند».
او خط فقر در مناطق روستایی و محروم را شدیدتر دانسته و گفته است که «در برخی از شهرستانها ۶۰ تا ۷۰ درصد مردم زیر خط فقر مطلق قرار دارند».
معاون توسعه روستایی و مناطق محروم رئیس جمهوری پیشتر اعلام کرده بود که ۹ دهک درآمدی روستائیان از امنیت غذایی برخوردار نیستند.»
«علی ربیعی وزیر کار اما بهار امسال از ورود ۴ تا ۵ میلیون جویای کار به بازار اشتغال خبر داده و گفته بود که در صورت عدم ایجاد فرصت شغلی مناسب با بحران روبرو خواهیم شد.»
« مرکز آمار جمهوری اسلامی در آخرین گزارش خود جمعیت شاغل را ۲۲ میلیون نفر اعلام کرده است که بیانگر اشتغال تنها ۲۸ درصد از جمعیت ۷۸ میلیون نفری ایران است.
برمبنای این آمار از هر سه فرد ساکن ایران کمتر از یک نفر شاغل و دو نفر بیکار هستند. این در حالی است که بر مبنای گفتههای وزیر کار نزدیک به یک سوم شاغلان ایران در بخش «غیررسمی» اشتغال دارند.
گزارشهای پیشین منابع دولتی در فروردین ۹۵ نیز نشان میدهد که بیش از یک چهارم خانوارهای ساکن ایران فاقد حتی یک فرد شاغل هستند.
«جمعیت بیکاران ایران ۱۰ میلیون نفر است»
کاهش نرخ بیکاری در ایران همزمان با افزایش بیکاران
«ایران در آستانه انفجار بمب بیکاران و حاشیهنشینان»
منبع نقل قولها -زمانه-بخش اقتصاد
این خبرها که تنها نشانی از نوک کوه یخ بحران اقتصادی ست، نشاندهنده ی وضع انفجاری بین مردم و حکومت است.
که نمودهای آنها را در عدم پرداخت حقوق زحمکشان، اعتراضات کارگری، در گور و کارتون و کنارخیابان خوابی، در کوک فروشی و کودکان کار، در گرانی و دزدی های کلان و فحشا و هزار و یک مشکل معشیتی و اجتماعی دیگر مشاهده میکنیم.
ماهیت این بحران ، تضاد بی عدالتی اجتماعی با عدالت اجتماعی ست که از تضاد کار و سرمایه برمیخیزد.
و وابسته به سیستم برده داری مدرن داخلی و جهانی است.
3- بحران محیط زیست
خرابی محیط زیست از یک طرف جهانی ست که بیشتر به دست انسان انجام میگیرد با گازهایی که تولید میکند.
از طرف دیگر به بی لیاقتی و پول خوری حکومتها مربوط میشود. که به فکر حفظ آن نیستند.
خشک شدن رودخانه ها، دریاچه های بزرگ و کوچک در ایران، افزایش ریزگرد ها که بیشتر به بی برنامگی حکومتی ها در جهت حفظ محیط زیست مربوط میشود، دارد مردم ایران را از « حق حیات» محروم میکند. آنها
از یک طرف با خشک شدن دریاچه ی اورمیه مواجه اند و از سوی دیگر با ریزگردهای خوزستان. جریانی آغاز شده
که میرود سراسر ایران را درنوردد.
عراق و سوریه از کانونهای اصلی این بحران اند.
در خوزستان تقریبا ۴۰۰ هزار هکتار زمین بایر و عملاً خشک وجود دارد که ریزگرد ها را تولید میکند.ریزگردهای تولید شده از دریاچه ی ارومیه را نیز اضافه کنید که امکان زندگی عادی مردم منطقه را سلب کرده است.
«بحران دریاچه ارومیه و خشک شدن بخشهای وسیعی از آن هم اکنون حدود ۳۰۰ هزار هکتار بیابان جدید در مناطق اطراف پدید آورده است. این بیابانها با تولید ریزگردهای نمکی، زندگی ساکنان این مناطق را تهدید میکند. نقل از زمانه»
توفانی شروع شده که دارد گام به گام سراسر کشور را در می نوردد و حق حیات را از مردم میگیرد، که عامل اصلی آن سر کار بودن یک حکومت بی کفایت و دیکتاتور و کشتارگر است. و گرنه راههای زیادی هست که هم خرابی محیط زیست را میتوان در منطقه از راه « صلح و دوستی و همکاری متقابل » با کشورهای دیگر تحت کنترول در آورد ، و از طرف دیگر در داخل نیز میتوان با حذف هزینه های بیخودی که صرف « ماجراجویی های پان شیعیسم» میشود جلوی از بین رفتن محیط زیست را گرفت.
ماهیت این بحران تا جایی که به حکومت مربوط میشود « کسب سرمایه ی بیشتر برای قشر حکومتی هاست»
با حل شدن تضادهای بحران سیاسی و اقتصادی و محیط زیست توسط مردمان ستم کشیده ی ایران میتوان زندگی مطلوبی در داخل جامعه فراهم کرد.
و زنگها به صدا در آمده اند.
به راستی ناقوسها برای که به صدا در آمده اند؟