با کشتار نمی توان مبارزه حق طلبانه پیش برد-جیش العدل و مبارزه ی رفع تبعیض
رویداد:
«۱۰ تن از مرزبانان منطقه میرجاوه سیستان و بلوچستان حین گشتزنی کشته شدهاند»
«گروه جیشالعدل با صدور اطلاعیهای در وبگاه "عدالت نیوز"مسئولیت این حادثه را بلافاصله برعهده گرفت. عدالت نیوز در مطلبی به قلم "عبدالرحمن مهاجر" (۷ اردیبهشت) "دلیل بدست گیری سلاح را فضای بسته سیاسی جامعه عنوان"کردهاست.
عدالت نیوز مینویسد: «اگر حاکمیت حقوق درخواستی آنها که تماما منطبق با معیارهای جهانی هستند را بدهد سلاح خود را بر زمین خواهند گذاشت. اما حاکمیت به جای گوش کردن به درخواستهای مبارزین آنها را متهم به "شرارت، وهابی، قاچاقچی، وابسته به استکبار جهانی و عوامل کشورهای بیگانه"معرفی کرده است. عملی که نشان میدهد حاکمیت صرفا به دنبال قلع و قمع مخالفیناش است و نه به جان سربازان وظیفه میاندیشد و نه به جان شهروندان معترض. » نقل قولها ازDW
«علی موحدیراد، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان، افزود مأموران مرزبانی ۱۱ نفر، متشکل از سه نفر از مأموران کادری و هشت نفر از سربازان وظیفه بودند که هنگام تعویض پست مورد حمله و کمین افراد گروه جیشالعدل قرار گرفتند. به نقل رادیو زمانه»
گروه جیش العدل در جمله ی خود موجب کشته شدن 10 نفر شده که 8 تن از آنان سرباز وظیفه بودند. علت حمله ی مسلحانه و « "دلیل بدست گیری سلاح را فضای بسته سیاسی جامعه عنوان"کرده است.
سئوال اساسی این است که « آیا با این نوع حملات میتوان فضای بسته ی سیاسی را گشود؟»
نخست ببینیم جمله کنندگان کیستند؟ جیش العدل، جندالله، جیش النصر، گروههای مسلحی هستند که در سیستان و بلوچستان به اصطلاح « مبارزه ی مسلحانه » میکنند. به قول خودشان برای « باز گردن فضای سیاسی و رفع تبعیض ملی» .
بررسی مهمترین مبارزات آزادیبخش و انقلابها و جنبشها در جهان و ایران، نشان میدهند:
هر گروهی که شعار خوب داد و اسلحه به دست گرفت ، به معنای آن نیست که « کار برداشتن اسلحه توسط آن گروه "درست"است. و نیز به معنای آن نیست که « آن گروه میتواند شعار خوب خود را پیاده کند».
غیر از شعار و اسلحه، « فلسفه ی سیاسی-اجتماعی» یا به قول قدیمی ها « مرام» آن گروه نیز قابل تأمل است و باید مورد توجه قرار گیرد. گروههای نامبرده از جمله جیش العدل همانطور که
از نامش نیز پیداست « یک گروه مذهبی» ست. پس گروهی مذهبی با حملات مسلحانه میخواهد به هدف اش که « ایجاد فضای باز و رفع تبعیض ملی ست» برسد.
انقلاب 57، حرکات مذهبی چه مسلحانه و چه غیر مسلحانه در نیم قرن اخیر در « منطقه و ایران» نشان داده که « مذهب و به خصوص مذهب سیاسی» به عنوان مرام گروهی یا حزبی نمی تواند
« دموکراسی، عدم تبعیض و عدم بی عدالتی اجتماعی» در جامعه ایجاد کند. این خواسته ها که خواسته های اساسی مردم اند در مرام مذهب سیاسی پیش از قدرت گیری مطرح شده و بعد از اینکه این گروههای « مذهب سیاسی» به قدرت رسیده اند « داعش شیعه و سنی» درست کرده اند. علت آن است که آن سه خواسته ی اساسی توسط این گروهها و مرام و فلسفه یشان عملی نشده و نمی شود.
اسلام سیاسی مانند هر دین سیاسی دیگر استعداد برآوردن اهداف سه گانه ی مذکور را ندارد. خواسته های سه گانه تنها توسط « احزاب واقعا دموکراتیک ، تشکلهای مدنی و صنفی و فرهنگی» خود اقشار جامعه میتواند، در دستور کار قرار بگیرد و به دنبال سرنگونی حکومت توتالیتر اسلامی حاکم ، پیاده شدنشان آغاز شود.
حکومت حاکم چگونه سرنگون میشود؟ این حکومت با عملیات گروههایی از این نوع سرنگون نمیشود بل « جری تر» میگردد. و حتی به طول عمرش افزوده میشود.
حکومت دیکتاتوری اسلامی در ایران ، با عملیات کردها و مجاهدین و کمک سعودی ها و جیش العدل ها و شاه پرستان امید دوخته به ترامپ سقوط نمیکند.
حکومت ایران تنها به دست اکثریت 80 میلیونی مردمان مختلف ایران می تواند سقوط کند. و باید هم سقوط کند که لیاقت اداره ی جامعه را ندارد.
در اینکه حکومت سرتاسر کشور را به گورستان تبدیل کرده و مردمان را « زنده به گور » نموده هیچ حرفی نیست. حرف در این است که چگونه میتوان این زنده بگوران را علیه ستم
آگاه کرد، سازماندهی نمود، و به حرکت در آورد؟ این کار به حرکات خود اقشار تحت ستم بستگی دارد. به اعتصابات سراسری، به تظاهرات خیابانی سراسری، و به دیگر اشکال اعتراضات عمومی بستگی دارد. اینجاست که اگر حکومت دست به کشتار مردم بزند مردم به شکل عمومی حق دارند از خود دفاع مشروع به عمل آورند.
راه براندازی حکومت از خیزش عمومی میگذرد. از دفاع عمومی میگذرد. شیخ های عربستان و ترامپ و مانندهای اینها نمی توانند کار عمومی مردم را انجام بدهند و وضع را بدتر از پیش میکنند.
نیروهای دموکراسی خواه، رفع تبعیض، خواهان عدالت اجتماعی راهی جز راه « خیزش عمومی» ندارند. باید خود را به هر شکلی که شده در این مسیر آماده کنند.
در عرصه فرهنگ، سیاست، همبستگی، انتخاب سرنوشت جمعی خلقها، سرنوشت ایران، لازم است « توافقهایی» بین نیروهای سیاسی و افراد جامعه، تشکلهای مدنی و صنفی صورت گیرد.
لازم است ستمدگان به صورت غیر علنی، نیمه علنی و علنی( بسته به شرایط) برای گذر از دیکتاتوری حاکم خود را سازماندهی نمایند.
شاید گفته شود حکومت امکان حرکت به مردم نمی دهد. این سخن از یک زاویه درست است ولی از زاویه ی دیگر تجربه نشان داده هیچ حکومتی نیست که بتواند همه ی درها را به روی مبارزان ببندد.در شدیدترین دیکتاتوریها مبارزان توانسته اند امکاناتی برای خود خلق کنند و به تلاش ادامه دهند.
مبارزه برای خواسته های مردم، یک مبارزه ی « حق طلبانه» است. عمل «قتل» جزو مبارزه ی حق طلبانه نیست. بلکه «دفاع همگانی در خیزش عمومی» جزو مبارزه حق طلبانه است .
آنهم از روی ناچاری. نیروی های حق طلب که مخالف « مجازات اعدام» هستند، خواسته های عدالت خواهانه و حق طلبانه دارند. نمی توانتد « کشتار» را جزو مبارزه ی حق طلبانه حساب کنند. با کشتار نمی توان مبارزه ی حق طلبانه پیش برد. مبارزانی که میخواهند چوبه های دار و میدانهای تیرباران برچیده شود، نیروهایی که میخواهند در انتخابات آزاد سرنوشت خلقها و ایران تعیین شود، در دموکراسی مشکلات جامعه حل شود نمی توانند کشتار را عملی حق طلبانه بنویسند.
مبارزه ی رهایی بخش، انتقام گیری و کشتارگری نیست. بل مبارزه ی عمومی و توده ای ست.