هویت اصلی اپوزیسیون درون حکومتی منجمله مهدی خزعلی
برخلاف حاکمیت کنونی ایران در نظام های دموکراتیک احزاب سیاسی به عنوان سازمان رسمی و خواهان کسب قدرت سیاسی از طروق مشروع به رسمیت شناخته شده است. احزاب سیاسی و جریان های مختلف و اپوزیسیون فعال در چارچوب قواعد مشخص و تعریف شده بر سر کسب قدرت سیاسی با همدیگر رقابت می کنند. برای کسب قدرت سیاسی اما، احزاب و جریان های مختلف در تلاش هستند تا برای رسیدن به قدرت سیاسی صف بندی کرده و دست به پیوندهای مشترک و صف آرایهای مختلف بزنند. نفس چنین معامله ای در نظام دموکراتیک یک امر مذموم و قبیح نیست و هر حزب سیاسی با ائتلاف و معامله با احزاب دیگر در صدد آن است تا احتمال دست یابی به قدرت سیاسی را ممکن سازد. جریان ها و احزاب مختلف با همدیگر رقابت می کنند و جریانی که از طریق رقابت پیروز انتخابات می گردد، قدرت سیاسی را برای دوره مشخص به دست می گیرد. احزاب دیگر، در شکل اپوزیسیون داخلی و یا در خارج از چارچوب قدرت حکومت در تلاش است تا با نقد حکومت و فشار آوردن بر جریان حاکم سیاست ها و برنامه هایشان را نقد نمایند. نقد سیاست ها و برنامه های حکومت امکان بازبینی به سیاست ها و برنامه ها را برای حکومت ممکن می گرداند. در عین حال، این فرصت را برای اپوزیسیون می دهد تا با نقد رفتار های تیم پیروز زمینه های اجتماعی خود را در سطح جامعه گسترش دهند و برای دوره بعد وارد مبارزه شوند و قدرت سیاسی را به دست بگیرند.
در حاکمیت جمهوری اسلامی اما، اصل انتخابات و رقابت سیاسی به گونه ای رقم می خورد که انتخابات به نفع حاکمیت مُلایان پایان پذیرد و هر گونه مخالفتی با آن به بن بست مواجه و حتی شخص یا طیف مخالف با خطراتی همچون پیگرد قانونی و زندان و شکنجه نیز روبه رو می شوند. اکثراً در این سالها برای حل بن بست انتخاباتی میان جناحهای رژیم، افراد درگیر با میانجیگرهای ویژه وارد گفتگو می شوند و بی گمان هر بار نتیجه این گفتگو ها کلاً به نفع نوعی از شکل دهی رنگ و لعاب دار "حکومت ولایت فقیه"خاتمه می یابد.
باید پرسید در این میان جایگاه اپوزیسیون به عنوان جریان منتقد سیاست ها و برنامه های حکومت در کجاست؟!
آیا شکل گیری کابینه های مختلف در این سالها امری در راستای نهادینه شدن عدالت بوده است یا برخلاف آن فقط حالتی فورمالیته برای بقای رژیم و داوم یافتن آن. این نوشتار با بررسی این مسئله در صدد آن است تا جایگاه اپوزیسیون درون حکومتی در حکومت ولایت فقیه را مشخص نماید و در نهایت به این پاسخ دست یابد که آیا وجود اپوزیسیون همشکل و شیوه رژیم به تنهایی در امر نهادینه کردن حقوق مردم کافی است یا اینکه بدون شراکت تمام جریان های سیاسی و اپوزیسیون واقعی در قدرت سیاسی، باید گفت هیچ تٲثیری در نهادینه کردن عدالتخواهی و ایجاد نظام مردم سالار در کشور نداشته و نخواهد داشت.
قبل از هر چیز لازم است که نقش اپوزیسیون را در نظام های دموکراتیک مورد بررسی قرار دهیم. به صورت مشخص اپوزیسیون چند نقش اساسی در نظام های دموکراتیک دارد. اولاً: اپوزیسیون جریانی منتقد برنامه ها و سیاست های حکومت است.اپوزیسیون از تدوین سیاست تا اجرای سیاست های حکومت را به نقد می گیرد. اپوزیسیون اما، تنها به نقد سیاست ها و برنامه های حکومت اکتفا نمی کند. بلکه در تلاش است با ابزار های قانونمند بر حکومت فشار آورده و منجر به تغییر سیاست ها و برنامه های حکومت گردد. این مهم باعث می شود که تا حکومت نیز در چارچوب قواعد و رفتار های تعریف شده عمل نماید و نسبت به تدوین و اجرایی کردن سیاست های خود حساس باشد.
دوماً: اپوزیسیون جریانی است که تا حدودی زیادی صدای بخش زیادی از مردم را به گوش حکومت می رساند. در حقیقت مردم با وجود یک اپوزیسیون مقتدر حضور خود را نمایان می کند. می توان گفت که با اپوزیسیون قوی حضور مردم در عالم سیاست نهادینه می گردد.
سوماً: اپوزیسیون با نقد رفتارهای سیاستمداران تلاش می کند که رفتارها را در چارچوب قواعد تعریف شده دموکراتیک درآورد. از این جهت اپوزیسیون نقش اساسی در نهادینه کردن دموکراسی به صورت اساسی دارد. حل شدن جریان مخالف دولت به معنی شکل گیری رفتار های خارج از چارچوب قواعد مشخص نیز هست. زیرا، در برابر حکومت جریانی منسجم و مستحکم برای نقد رفتارها وجود ندارد.
و نکته آخر اینکه اپوزیسیون ، تنها به نقد سیاست ها، برنامه ها و رفتارهای حکومت نمی پردازد. اپوزیسیون سیاست ها، برنامه ها و رفتارهای بدیل را نیز ارائه می کند. با ارائه رفتارها و سیاست های بدیل است که امکان انتخاب شکل می گیرد. انتخاباتی که ممکن است منجر به دگرگونی عظیم گردد.
با این توضیحات وجود اپوزیسیون برای جامعه، بنیاد دموکراسی و عدالت و توسعه یک کشور امری ضروری به نظر می رسد، اما در تمام دوران حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی اپوزیسیون حقیقی قربانی و رهبران فعال آنها ترور شده اند. در درون این حکومت جریان واقعی مخالف حکومت نیز وجود ندارد تا به نقد سیاست ها و رفتارهای حکومت و حاکمان بپردازد. همین مسئله، فرصت بازنگری در سیاست ها و برنامه ها را از رژیم مذهبی حاکم می گیرد. زیرا، بدون اپوزیسیون فعال حکومت کمتر قادر به حل و فصل مشکلات و چالش های سیاسی و رفتار های خود خواهد بود. بنابراین حکومت جمهوری اسلامی اگر چه در ظاهر و باطن می کوشد حالت فعلی اش را برای ثبات سیاسی کشور امری نیکو جلوه دهد اما در حقیقت موضوع، توسعه و عدالت محوری سیاست ها بدون هیچ شائبه ای به خاطر برداشته شدن اپوزیسیون اصلی و کارآمد سالیانی است سودمند نیست.
از طرف دیگر، در حکومت ولایت فقیه امکان شنیده شدن صدای مردم نیز ممکن نیست. زیرا در بیشتر نظامهای سیاسی جهان مردم از طریق اپوزیسیون و احزاب سیاسی صدای خود را به گوش دولتمردان می رسانند، در صورتی که در ایران تنها نوعی اپوزیسیون درون حکومتی"کارتونی"اجازه یافته در چارچوب حکومت تعریف شود، بنابراین دیگر مجرایی برای رسیدن صدایی مردم وجود نخواهد داشت. از آنجایی که جامعه مدنی در ایران در نتیجه فشارهای همه جانبه حکومت مذهبی ضعیف می باشد، کمتر احتمال می رود که توان جامعه مدنی در برابر سیاست خصمانه حکومت ایستادگی نماید و بتواند صدای نارضایتی مردم از حاکمیت نالایق و نامشروع را به گوش رهبران این حکومت برساند. همزمان حل شدن صداهای مخالف در اپوزیسیون درون حکومتی و دست آموز منجر به ضربه پذیر شدن مطالبات مردم نیز گشته است.
در چند سال اخیر، برخی از شخصیتهای آشنا و سابقه دار در قالب اپوزیسیون کارتونی و درون حکومتی که حاکمیت هم تا حدودی زیادی از فعالیت آنها در عرصه های مختلف سیاسی ـ اقتصادی کشور آگاه بوده و نیز دفاع می کند، می کوشند اعمال قدرت مستقیم دولتمردان را بر مردم آسان کنند. زیرا، اعمال مستقیم قدرت به تنهایی از جانب رژیم جمهوری اسلامی بر مردم سهل و آسان نبوده و آسیب های جدی وارد کرده و این مهم باعث می شود که مردم بطور میانگین هر چند سال از نظام و حکومت رویگردان شده و قیام کنند. به همین خاطر، وجود یک اپوزیسیون درون حکومتی کنترل شده و همجنس و خودی از نظر حاکمان مذهبی برای دوام نظام مُلایان امری ضروری و جدی و مورد پسند است. اپوزیسیون درون حکومتی در بسیاری موارد در عین حال که سیاست های حکومت را در عرصه های گوناگون نقد می کند، باعث مشروعیت دهی به دیکتاتوری مذهبی حاکم نیز می گردند. زیرا در ظاهر بخشی از ضربات اعمال فشار و حدت قدرت فاسد را متحمل و باعث می شوند که مردم به طور ساده باور کنند که اگر وجود آنها نبود، حکومت به صورت مستقیم به مطالبات و خواسته های آنها ضربه می زد و سرکوب می کرد.
برای حفظ اپوزیسیون کارتونی در درون حاکمیت جمهوری اسلامی، لازم است که دو گروه، طیف و یا جناح سیاسی توافقی عمودی نمایند. فی المثل در جریان انتصابات اخیر ریاست جمهوری حسن روحانی هر دو طرف باید نتیجه را می پذیرفت و تیم برنده قدرت سیاسی را به دست می گرفت تا در نهایت قضیه بخشی از تیم بازنده در جایگاه اپوزیسیون درون حکومتی قرار بگیرد. این بدین معنی نیست که تیم برنده از متخصصین و افراد شایسته تیم بازنده استفاده نکند، بلکه بدین معنی می باشد که افراد جناح مقابل در درون حکومت جای داده شوند تا این افراد باعث تقویت سیاست ها و برنامه های حکومت گردند. بنا بر این توضیحات، اپوزیسیون درون حکومتی در داخل کشور در دراز مدت خطری جدی برای ایجاد و تقویت جنبش مردمی و رستاخیز آحاد ملت است. افراد به ظاهر مخالف با سیاستهای حکومت، تنها می کوشند تمامی درهای امید مردم در چارچوب استبداد و خفقان سیاسی بدون کمترین هزینه باز شوند و از هر اتفاق ناخوشایند و احتمالی توده مردم در رویارویی با رژیم دیکتاتوری ـ مذهبی جلوگیری کنند.
اما شاید بسیاری از دوستان برایشان این پرسش مطرح گردد که بنابر چه اصول و موازین و با کدامین دلیل منطقی ما می گوئیم اکثر افرادی که در طول این سالها و بویژه بعد از تظاهرات سال ۱۳۸۸ مردم ایران و حصر خانگی کروبی و موسوی داعیه اپوزیسیون بودن کرده اند و بر ساز مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی می زنند، راست نمی گویند و تنها وظیفه و سوگند خود را بر آرمان خمینی و ولایت فقیه به اثبات می رسانند.!
در پاسخ باید گفت مهمتر از همه سوابق و عملکرد گذشته آنها به مثابه آیینه ای می باشد که چهره واقعی و نیت اصلی آنها در آن انعکاس یافته است.
آیا جلاد، زندانبان، آقازاده اختلاس گر، دزد میلیاردی، مسئول شکنجه و قاضی پرونده زندانیان سیاسی ـ عقیدتی، تائید کنندگان ترورهای وزارت اطلاعات رژیم و کسانی که سالها گوش به فرمان ولی فقیه بوده و هستند می توانند ادعای مخالفت با کلیت نظام جمهوری اسلامی را داشته باشند؟!
آیا آنهایی که سالها بعنوان وکیل و وزیر و مٲمور به قتل و کشتار در همین نظام فاسد مذهبی و بدون هیچ دغدغه خاطر و عذاب وجدان، به رهبر مذهبی خود لبیک می گفتند، و از اعمال سعید امامی ها در کشتن دگراندیشان دفاع می کردند، مگر می شود یک شبه زوایای تاریک و اعمال ننگین سابق خود را نفی کنند و ادعای اپوزیسیون بودن کنند؟!
نمونه ای زنده از این قبیل افراد، آقای مهدی خزعلی ناشر کتاب هویت از سعید امامی - شهریور ۱۳۷۸ است.
برنامه "هویت"در سال ۱۳۷۵ از شبکه ۱ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. در این برنامه بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مورد انتقادات شدید قرار گرفتند و اعترافات تلویزیونی برخی زندانیان سیاسی که در زندان ضبط شده بود نیز در این برنامه پخش گردید.
انتشارات "حیان"چندی بعد از پخش برنامه هویت ، متن آن را در قالب کتابی منتشر کرد. مهدی خزعلی مدیر این انتشارات در مقدمه کتاب نوشت: "هویت نقلی است مستند از صف آرایی بیگانگان. هویت هشداری است به سهل انگاران. و سخن ما در این برهه حساس که مقام معظم رهبری آن را "شبیخون فرهنگی"نامیدند جز ابلاغ رسالت نبود."
در کل با وجود تعارضات روزمره در کلیت سیاست رژیم جمهوری اسلامی و اینکه تنها یک فرد دیکتاتور تمامی امورات کشور را در قبضه قدرت گرفته، آیا تحرکات عجیب و غریب برخی از آقازاده های سابق و ورشکسته اقتصادی و یا پاسداران دلشکسته و سرخورده، تنها بازی با مطالبات مشروع ملیتها و مذاهب ناراضی ایران نیست؟ و آیا هرگز و هیچگاه مخالف واقعی کلیت نظام ولایت فقیه بوده اند؟!.