کُردستان ایران سنگر دمُکراسی و آزادیخواهی ایرانیان باقی خواهد ماند
هر فردی علیرغم قیل و قال دیگران و ادعاهای ظاهری خویش و اینکه تنها قائل به وجود یک دین برتر بنام انسانیت در کلیت عقاید شخصی اش است، همچنان در باور باطنی خود نسبت به سرزمین، ملیت و تاریخ گذشتگانش پایبند خواهد ماند. در یک کلام هیچکس حاضر نیست تیشه بر ریشه خود بزند به گونه ای که جایگاه فردی خویش را در چارچوب هیچ ملیت و مذهب و مسلک خاصی نداند و خویش را از خویش بیگانه خواند.
هر انسانی در کُنه ذات خود تعاریف و پارامترهای عقیدتی و باورهای خاصی را حک کرده و متناسب با آنها شخصیت اجتماعی، سیاسی، مذهبی و در کل هویت فردی و اجتماعی خود را شکل می دهد و ذات و شخصیتش را با این مفاهیم پیوند می زند و نیاز مبرم خود بدانها و ضرورت بودنشان را در کنار هم برای تداوم زندگی اش "اصلی بدیهی"قلمداد می کند.
با این وصف، بنده هرگز و هیچگاه نمی توانم کُرد بودن خود را نفی کنم و هیچ دلیلی نباید موجب شود تا از دایره کُردیت خارج شوم و لو اشد مشقات و تلخکامی های روزگار هم در مسیرم قرار گیرند و با آنها دست به گریبان شوم.
به قول عبدالله اوجالان "کُرد بودن سخت است و فرار از آن ناجوانمردی ".
اما بحث بنده با این مقدمه کوتاه، حول و حوش یک محور سیاسی و مبارزاتی است و این توضیح فوق تنها پیش درآمد و تعریفی است از ایده ها و عقاید شخصی ام و نه دفاع از هر قُبح و ناپسندی به بهانه دفاع از ملیت و کُرد بودنم که بتواند خمیر مایه افراطی گری و شوونیزم قومی شود.
کُرد بودن را در چارچوب بزرگتری توصیف می کنم، که همانا تلاش برای آزادی و عدالت و ایجاد صلح و دوستی بین ملیتها و مذاهب گوناگون دیگر ایران است، که در مرز هژمونی کُردیت من و ما، آنها هم وجود عینی دارند و همگی تار و پود یک جامعه بزرگ انسانی را که اینک در یک گستره تاریخی ـ جغرافیایی کشور ایران نام گرفته است تشکیل می دهیم.
قبول کنیم که در طول تاریخ سیاسی ایران، ملت کُرد غیر از آنکه قربانی تهاجمات بیگانگان از جمله یونانیان،مغول و تازی بوده، از سوی فرمانروایان ظالم حاکم بر ایران هم مورد ستم مضاعف واقع شده است. این حالت ناخوشایند و اینکه بعد از سقوط قویترین امپراطوری مولتی کلتور کُردها (امپراطوری میدیا) ظلم و بیداد اشغالگران خارجی و جنایات حاکمیت های مرکزی ایران در حق آنها به مرات تکرار شده است، فلذا حس شورش و قیام و افراشتن پرچم مقاومت طلبی در برابر خصم خارجی و حاکمان داخلی نالایق در ذهن و حافظه تاریخی فرد فرد کُردها حک شده و همچو میراثی ماندگار برای نسلهای بعدی دست به دست می شود.
اما آیا واقعا در این میان، منطقی است تمام گرفتاریها و فراز و نشیب های مختلف ملت کُرد را در طول تاریخ، تماماً به عامل خارجی که همانا دشمنان این ملت اعم از مغول و تاتار و عرب و عجم است نسبت دهیم و از دیگر سو رهبران سیاسی، ملی و مذهبی کُردها را مبرا از هر گونه خطا و لغزشی در این باره برشماریم؟!
با نگاهی هر چند کوتاه و لااقل به تاریخ سیاسی پنج سده اخیر ملت کُرد، نقش برخی از رهبران خائن و دوجهی که امارتها و ایالتهای کُردنشین از سوی دولتهای مرکزی بدانها سپرد شده بود و تقریبا نوع حکومت آنها همچو حاکمیت دولت در دولت در ایران بود بیشتر روشن می گردد، با برشمردن نتایج اعمال و کردار ناپسند و مردود آنها، حقیقتاً باید گفت رفتار و کردار ناشایست و خائنانه آنها هیچ دست کمی از ضربات دشمنان و بیگانگان و یا به قول ناسیونالیستها اشغالگران سرزمین کُردستان نداشته است.
چرا یک بار هم که شده با ورق زدن حوادث و رویدادهای تاریخی، با کمال واقعی گویی اذغان نکنیم که چه بسا برخی از قیامهای ما نه تنها ملی و آزادیخوهانه نبوده، بلکه هارت و پورت و عربده کشی و غارت و چپاولگری چند طایفه و رئیس ایل و عشیره بیشتر نبوده، که آتش به خرمن سایرین هم زده و مهمترین عامل بی دولت بودن و تحت قیمومت بودن عرب و عجم هم به تنهایی نمی تواند ظلم حاکمیت مرکزی نسبت به کُردستان بوده باشد. بلکه این نکته اساسی است که خیلی ها متٲسفانه تاکنون به بهانه های واهی و گویا دفاع از مفهوم ملی گرایی صرفاً درون تهی خود، جرٲت ندارند دست روی این زخم سرطانی هم بگذارند و مخالفتهای کُردستانیان را تبیین عقلانی کرده و در این زمینه شفاف سازی نمایند.
اگر می گویند چنین نیست، پاسخش روشن است چرا که به گواه کتابها و سرگذشت پیشینیان کُرد و روایتهای موثق تاریخی در مورد ملل مختلف، هیچ ملتی در محدوده جغرافیایی سلسله جبال زاگرس، جاده ابریشم سابق و خاورمیانه کنونی به اندازه ملت کُرد نستوه، شجاع و مقاوم و آزادیخواه نبوده است و لو تعدادی از رهبران آن هم مع الاسف تنها در جایگاه شریک دزد و همراه قافله در برهه های زمانی مختلف قرار گرفته اند.
آیا تجربه تلخ خیانت فرصت طلبان خودی در طول تاریخ به ملت کُرد و منجمله در ایجاد جمهوری کُردستان و دهها نمونه دیگر، کافی نیست که قبول کنیم ماندن در یک کشور متمرکز و تلاش برای احقاق حقوق ملی و دمکراتیک مردم کُردستان در چارچوب آن، بهتر از قبول کردن رهبری فرزندان کسانی است که آنزمان هم به روز در پست وزیر و وکیل پیشوا قاضی محمد ظاهر می شدند و در نیمه های شب به دستبوس شاه و سازمان ساواک او می رفتند.!!
پس قبول کنید که دوران مغالطه کاری و نفاق سیاسی رهبران کُرد به پاینش نزدیک شده است، نسل جدید در کُردستان به طور یقین افکار کلاسیکی و جنگ و کُشتار اقوام دیگر در ایران را به بهانه بنیان دولت ملی به مانند اقلیم کُردستان که میلیاردها دلار را رهبران مافیایی کُرد به جیب زده و اکثریت در فقر و فلاکت دست و پا می زنند را به هیچ وجهی قبول نمی کنند. در عین حال هم بسیاری از رهبران اپوزسیون کُرد ایران یک روز کمونیست دو آتشه و روز بعدش ناسیونالیست تمام عیار و آخرش هم تبدیل به همدم اصلاح طلبها شده اند. افشا شدن نامه نگاریهایشان به رهبران اصلاح طلب در اوج وقاهت و افتضاح، تنها شکست سیاست کلاسیک و بن بست فکری آنها را ثابت می کند و نه روحیه انقلابی بودن و احساس مسئولیت نسبت به آینده مطالبات ملی ملت کُرد .
اکثریت به کُرد بودن خود در چارچوب یک ایران دمکراتیک پارلمانی مدرن پایبند خواهیم ماند، اما در حکومتی که هیچ یک از مطالبات این ملت را از قلم نیندازند و به ریز و دُرشت مطالبات مردم کُرد سایر ملیتها و مذاهب متنوع در کشور جامه عمل پوشانند. سالها بنا بر مقتضیات و شرح واقعی رویدادها گفتیم و نوشتیم بدترین حکومت کُرد بهتر از حاتم بخشی اشغالگران است، شکی نیست تا ظلم و تاوان حاکمیت ها در حق ملت کُرد پایان نیابد، نه اندیشه و ذهنیت جدایی طلبی پایان خواهد گرفت و نه می توان مانع سوء استفاده فرصت طلبان شرور در کُردستان شد.
کم نیستند آنهایی که در مقابل چشمان ملت کُرد شب و روز بر طبل استقلال طلبی می کوبند و در مقابل اپوزسیون ایرانی شناخته شده، مانند موش خوار و ذلیل در سوراخ خود می خزند. حداقل شهامت ندارند بگویند دروغ می گوئیم و سیاست حزب و سازمان ما اینچنین می طلبد که در واقع فریب و فرافکنی کنیم و شعار ما حداکثری برای دریافت حداقل است و نه بیشتر. یقیناً چنین اشخاصی هرگز و هیچگاه رهبر و نماینده خواسته های مشروع و حقوق ملی ـ دمکراتیک ملت کُرد نبوده و نخواهند بود.
این روزها افشا شدن دزدی ٦۰۰ میلیاردی خانواده مسعود بارزانی از سوی یک روزنامه بلژیکی، همه طرفداران رفراندوم بارزانی را شوکه کرد، آشکار شدن این حقیقت در حالی است که مردم اقلیم کُردستان در اوج فقر و گرفتاری زندگی می کنند، اما متٲسفانه به باور تعدادی از رهبران اپوزسیون کُرد ایران، حکومت مافیایی بارزانی مدل دلخواه و آرمانشهر آنهاست. از هر جهت هم مقایسه کنیم، سابقه بسیاری از آنها حقیقتاً شبیه پیشینه خانواده های بارزانی و طالبانی است، چرا که اینها هم تجربه یک جنگ داخلی در کُردستان ایران را بعد از انقلاب در کارنامه خود دارند و گمان می کنند بعد از سرنگونی نظام آخوندی در ایران کثیر المله، آنها هم حاکمان سیاسی و صاحبان ثروت اقلیمی دیگر در مناطق کُردنشین ایران خواهند شد، اما این گمان آنها خیالی شاعرانه بیش نخواهد بود.
اصولاً تجربه اقلیم خودمختار کُردستان عراق برای بسیاری از ما ثابت کرد که هیچگاه افراد فرصت جو و منفعت طلب که ذره ای دانش سیاسی و تجربه کافی برای اداره امور مملکت را ندارند، نمی توانند کدخدایی حتی یک روستا را عادلانه عهده دار شوند، چه برسد به شهرها و مناطق یک کشور. پس باور ما این است که با حمایت از تشکیل یک ائتلاف قوی از اپوزسیون ایرانی مطرح، کُردستان به سنگر دمکراسی و آزادیخواهی ایرانیان مبدل شود و مانع جدایی طلبی و اپورتونیست در کُردستان ایران و سایر نقاط کشور در فردای آزادی شویم. باید در مقابل هم تمام نیروهای مشروع و اپوزسیون سیاسی شناخته شده ایران خواسته های برحق مردم کُردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا، آذربایجان و سایر نقاط کشور را با برنامه های مترقی و مدرن پاسخگو باشند تا مانع دسیسه های خارجی و سوء استفاده مافیاهای محلی باشند.