چند روز پیش مسابقهٔ فینال جشنواره موسیقی اروپا در شهر مالمو سوئد برگذارشد و دخترکی زیباروی از کشور دانمارک با رأی قاطع بینندگان و هیئت داوران به مقام نخست رسید. برنده امسال با برندگان سه سال گذشته از سوئد(میزبان این دوره)، آذربایجان، و نروژ یک وجه مشترک داشت و آن اینکه همه آنها آهنگ خود را نه به زبان ملی که به زبان بین الملی یعنی انگلیسی خواند و توانست ب بیننده ارتباط برقرار کند و پیام آهنگ خود را برساند.مطمئنا اگر همان آهنگ به زبان دانمارکی اجرا میشد، هرگز حتی در زمره شش نفر برتر قرار نمیگرفت، همانگونه که نمایندگان فرانسه و ایتالیا علیرغم اجرای خوبشان(مانند هر سال) مقام درخوری کسب نکردند.
از نکات جالب توجه جشنواره یکی اجرای زیبای آهنگی انگلیسی زبان توسط شرکت کننده کشور آلمان به رغم تعصب فراوان آنها به زبان آلمانی است، دیگر اینکه نماینه کشور روسیه نیز که قبله گاه اکثریت قریب به اتفاق مدافعان زبان مادری است، آهنگ انتخابی خود را به زبان انگلیسی خواند و پیامی که در ورای این رویداد نهفته این است که:"نسل امروزی فارغ از محدودیتهای جغرافیایی اهمیت زبان را که اولین و مهمترین عامل ارتباط با جهان است را دریافته و با آگاهی و جسارت مرزهای تعصبات پوچ را در نوردیده است.
در جهان ارتباطات، تسلط بر زبانهای رایج بین المللی رکن اساسی و کلید بقا و موفقیت است و محدودیتهای ناشی از عدم یا کمبود امتیاز، زیانهای مادی و معنوی فراوانی بدنبال دارد و میتواند بسترساز انزوای اجتماعی ،سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی باشد.
کلید یا قفل؟
جمعیت کنونی مسلمانان جهان کمی بیش از ۱.۲ میلیارد نفر است که از این میان نمازگزارن مؤمن، نمازهای پنجگانه خود را به زبان عربی میخوانند، در حالی که بسیاری از آنان از روسیه و کشورهای بالکان و تازه مسلمانان اروپا و آمریکا و آفریقا و کشورهای آسیای میانه و خاور دور و، چین، هند و پاکستانو افغانستان و ایران، نمازگزاران محترم بجز نماز و (شاید) چند سوره از قران، کلامی عربی نمیفهمند.
اختلاف شگرفی که میان گویشهای گوناگون عربی وجود دارد، بحدی است که در تصور نمیگنجد، بطوری که درک سخنان اعراب محلی کشورهای شمال آفریقا و غرب آفریقا، برای اعراب دیگر بدون ترجمه میسر نیست.
در میان گویشهای کشورهای عرب خاورمیانه نیز تفاوتهایی وجود دارد اما همه گویشها قابل فهم است. یکی از مشکلات زبان عربی فقدان چهار حرف پ،چ،ژ،گ است که کاربران آن را در زمان ارتباط با جهان خارج، دچار مشکل و سردرگمی میکند.
یکی از مشکلاتی که آموزش زبان عربی را (مانند زبان فارسی ) سخت میکند، استفاده از حروف مشابه ماتند: ط–ت، س- ص- ث، ق - غ ، ز- ذ- ظ- ض است که باعث سردرگمی دانش آموز و کند شدن روند آموزش اوست که امید است روزی این معضل از سیستم آموزشی ایران ریشه کن شود.
کاربران زبان عربی هنگام برقراری ارتباط با جهان خارج علیرغم پیروی از قواعد متعارف و استفاده از واژهها و اصطلاحات رایج بین المللی مانند کامپیوتر، تلفن و ....، بدلیل کمبود حروف نامبرده شده، گاهاً با مشکل مواجه میشوند و به دلیل عدم توانایی در یافتن واژه (فراگیر) جایگزین، واژهها را سلاخی میکنند، برای مثال: کامپیوتر را کمبیوتر، پلیس را بولیس، تلفن را تلیفون، هنگ کنگ را هونغ کونغ /هونج کونج، سنگاپور را سنغافوره، چین را صین، لپ تاپ را لب توب و نیوآ را نیفیا( البته با سه نقطه روی حرف "فا" ) مینویسند و میگویند.
گوش نوازترین گویش متعلق به لبنانی هاست که گویشی آمیخته با آهنگ زبان فرانسوی دارند و در آن از حرف ژ استفاده بسیار میشود و گویش بخش وسیعی از سوریه به آن شبیه و نزدیک است و در نقطه مقابل آن گویش آزاردهنده و نامفهوم مسلمانان سومالی قرار دارد.
شیواترین و رایجترین گویش که گویش اعراب ایران نیز در همان ردیف قرار دارد، گویش حجازی / عراقی است که در کلیه کشورهای عربی خاور میانه بجز مصر (با اندکی اختلاف) تکلم میشود و در آن به کرات از حروف گ و چ استفاده میشود و در این میان تنها اعربی که در گفتار خود از حرف پ استفاده میکنند، اعراب ایران هستند که این ارزش افزوده را به یمن آموزش اجباری زبان فارسی و زندگی در کنار سایر اقوام ایران کسب کرده اند و این یکی از هزاران دلیلی است که اعراب ایران را در زمره مدرنترین اعراب جهان قرار میدهد. گویش مردم مصر گویشی ویژه و با دیگر گویشهای عربی متفاوت است.
به دلیل "هاله تقدس"پیرامون زبان عربی تا کنون هیچ کدام از هزاران ادیب جهان عرب از ترس تکفیر متشرعین شهامت نقد این زبان و کمبودها و اشکالات آن را نداشته اند،اما بسیاری از هنرمندان آگاه و شجاع عرب، دهه هاست که این پدیده را زیر ذره بین و دستمایه طنز انتقادی خود قرارداده اند.
اولین آموزگار انسان مادر است و نامیدن "زبان مادری"به این نام که این روزها عصای دست اغلب "مبارزین مادام العمر"شده، خود گواه اینست که زبان مادری را در خانه میاموزیم و وظیفه نگهبانی و بار تعصب به آنرا نیز در همان خانه به ما سپرده میشود و اگر کمی یا کاستی هست آن هم از همانجا نشات میگیرد.
تجربه زندگی در غربت به پدران و مادرانی که در تندباد انقلاب بهمراه فرزندان ریز و درشت خود به جای جای جهان پرتاب شدند به آنها آموخت که تنها راه موفقیت در دنیای مدرن امروزی، تطابق هرچه سریع تر با محیط جدید و مهمتر از آن تسلط هرچه بیشتر و بهتر به زبان کشور میزبان، افزودن مستمر دانش و پذیرفتن و گردن نهادن به قواعد جاری و نه شنا کردن بر خلاف جریان آب است، اصلی که همچون قوانین کتابهای آسمانی کتاب راهنمای مهاجران بعدیگشتهو تا به امروز دست بدست و سینه به سینه نقل میشود. کارشناسان آموزشی تکلم صد در صد کودک به زبان آموزشی جاری(هر) کشور در سالهای ابتدایی تحصیل را در موفقیت نهایی کودک در مراحل بعدی آموزشی و بطور کلی در شکل گیری نهایی آینده وی بسیار موثر میدانند.
نگاهی به ایران
بدلیل فرهنگ روستایی گسترده موجود در ایران و سیر مهاجرتهای بیرویه از روستاها به حاشیه شهرهای بزرگ، از سالهای دور تفکر قبیله ای/ عشیرهای به همراه کوچ کنندگان به شهرها آمد و به نسبت توانایی مالی در مناطق مختلف شهری و اکثرا در مناطق فقیرنشین حاشیه شهرها ساکن شد. در این میان فرزندان خانوادههایی که در درون شهرها خانه گرفتند از شانس بسیار بهتر و بیشتری برای ادامه روند آموزشی خود بهره میبرند، اما جوانان و بعضأ کودکان خانوارهای فقیرتر ساکن حاشیه شهر (که کلکسیونی از کمبودها و آینه ظلم اجتماعی هستند) ، مجبور به ترک تحصیل و برای تهیه نان سفره در کنار پدران غالباًبیسواد روانه بازارهای کار میشوند که گام اول در مسیر انزوای اجتماعی استو جوان و نوجوان روستایی مهاجر از ترس بلعیده شدن توسط هیولای ناشناس پیرامون، برای خود سپری "هویتی"میسازد تا خود را محافظت کند که این پدیده اولین گام در مسیر رادیکالیزم است.
تردد در محیط امن و بسته و استفاده از زبان محلی در مراودات روزانه ( در مورد خوزستان و بخصوص مرکز آن اهواز) زبان غیر تخصصی(محاوره ای) را به زبان اول تبدیل و مسیرهای پیش روی جوانان و نوجوانان را محدود و محدودتر میکند و چنانچه کودک در سالهای ابتدایی تحصیل خود با این پدیده روبرو شود، لطمات ناشی از آن جبران ناپذیر خواهد بود و درست در همین فضای مسموم است که تفکر شوم تجزیه طلبی متوّلد میشود و رشد میکند.
آموزش کلاسیک زبان مادری تا هر سطحی حق طبیعی و مسلم هر انسان ایرانی است، اما حق مسلم همان انسان شانس استفاده برابر از امکانات و سرمایههای موجود برای ساختن آیندهای بهتر در سرزمین پدری است و هر ایرانی باید از حق آموزش ادبیات زبان مادریخود را تا بالاترین برخوردار باشد و دستگاههای ذیربط وظیفه دارند امکانات کمک آموزشی، از جمله منابع درسی را با کمک و استفاده از کارشناسان همان زبان و متناسب با منابع آموزشی رسمی کشور که فارسی و آموزش آن اجباری است فراهم آورد و انتخاب مواد درسی زبان مادری باید آزاد وِ اختیاری باشد.
با توجه به مشکلات بیشمارچند زبانی در سرزمین پهناور ایران و تعدد اقوام و نژادهای مختلف در آن که با یکدیگر به دلایل گوناگون سببی، نسبی، اقتصادی ، اجتماعی و تاریخی پیوندی بسیار عمیق دارند، این نسخه پاسخگوی نیاز آنان نخواهد بود و پیش از آنکه گرهای از کار تودههای دردمند بگشاید، آنها را به کوره راهی نامعلوم رهنمون میکند. در گام بعدی با یک کار کار شناسی و هرس کردن اضافات از زبان فارسی و افزودن حروف صدا در به آن به همراه تدوین دستور زبان متناسب با الفبای جدید، راه را برای ارتباط هرچه ساده تر و بهتر نسلهای بعدی با جهان هموار کرد، زیرا زبان فارسی امروز( با اصطلاحات و واژههای رنگ و وارنگی که هر روزه به صورت اجتناب ناپذیر به آن افزوده میشود)اینک ملغمهای "شتر گاو پلنگ"است که نام فارسی را یدک میکشد.
کشورهایی که زبانی منزوی و محدود به مرزهای خود دارند، مانند: کشورهای اسکاندیناوی، هلند( زبان انگلیسی) و کشورهای اروپای شرقی (زبان آلمانی) ، آموزش زبان دوم از دوره ابتدایی آغاز میشود و نسل جوان و تحصیل کرده این کشورها اغلب به دو یا چند زبان دیگر تسلط کامل دارند و همین امتیاز زمینه رشد هرچه بیشتر و بهتر آنها را در زمینههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، هنری و ورزشی در بازار کار جهانی فراهم کرده است ،نسخهای که در کشور میلیاردی هند اجرا گردیده و پای فارغ التحصیلان این کشور را به سراسر جهان گشوده است. در حالی که در کشور ما فرزندان خانوادههایی که اکثرا سرپرستان بی سواد یا کم سواد با درامد کم دارند به دلیل عدم تسلط به زبان رسمی کشور و آموزش ناکافی، از دستیابی به ابتداییترین حقوق خود محرومند و در آن سرزمین ثروتمند درگیر لقمهای نان.
برای جبران فاصله نوری سرزمینمان با جهان امروز که به یمن آن "انقلاب نکبت بار"از قافله جهانی جامانده، بجای پیچیدن نسخههای "آزمایشی "محیر العقول نیازمند استفاده از تجربیات موفّق موجود در جستجوی یافتن راهکاری برای جبران خراب کاریهای باشیم و دست از تبلیغات پوچ و دروغین و دادن آدرس اشتباه برداریم. اگر قرار استراهیبر سر راه جوانان شایسته و محروم سرزمینمان قرار دهیم باید راهی باشد که امکان ارتباط آنها را با جهان خارج آسانتر کند، نه اینکه قبله خود را در پایتخت سرزمینهایی جستجو کنیم که مردانش قرنهاست از ابتداییترین حقوق انسانی محرومند و زنانش شهروندانی درجه دو و فاقد حق رانندگی.
در زمانی که فراگرفتن حداقل یک زبان بین المللی یکی از ضرورتهای گریز از انزوا و پیوستن به روند رو به رشد "جهانی شدن"است، الگوهای خود را از مدلهای پیشرفته باید گرفت و چماق ویرانگر و نوستالژیک"زبان مادری"را که به گواهی تداومش در درازای سدهها ، هیچکس قادر به ایجاد خدشه و محو آن نیست را کنار باید گذاشت، زیرا رویای تبدیل به امیرنشینی میکروسکپی شدن، آرزویی بیش نیست. زیرا به باور من متعصبترین جوانان عرب ایرانی هم مدلهای غربی را به مدلهای عقب مانده عربی ترجیح میدهند، همانگونه که اکثریت قاطع نسل جوان کشورهای عربی هم از همین قانون پیروی میکنند.
تجزیه طلبانی که خود را پشت ماسک "هویت طلبان"و "مدافعان "حق آموزش به زبان مادری"پنهان کرده اند ، شیپور را از سر گشادش مینوازند، زیرا نمیتوان گناه بیسوادی و بی استعدادی یا تن پروری خود را به گردن این و آن انداخت و مخاطب را گوش مخملی انگاشت.
همانگونه که برخی از این عزیزان خود نیز دریافته اند، نقش آنها در این بازی از ایراد سخنرانی در این کنگره و آن پارلمان و سمینارهای رنگارنگ و پذیرایی "فرست کلاس"بالاتر نمیرود، به عبارتی دیگر : دلقکانی که نقش لولوی سر خرمن را در شطرنج سیاسی خاورمیانه بازی میکنند.
پانویس: امروز پارلمان فرانسه پس از جلسهای بسیار طولانی سرانجام برای جلوگیری از آسیب و زیان بیشتر قانونی را تصویب کرد که به موجب آن آموزش زبان دوم(انگلیسی) در سیستم آموزشی فرانسه آزاد و اجباری خواهد شد
کاظم موافق
۲۳ می ۲۰۱۳