سایت کنفرانس : پنل چهارم و نخستین پنل از روز دوم کنفرانس استکهلم به بررسی مسائل اتنیکی در ایران اختصاص داشت. در این پنل که به مدیریت حسن شریعتمداری برگزار شد؛ ناصر بلیدهای، کاوه آهنگری، ماشاءالله سلیمی و حسین باقرزاده سخنرانی کردند. حسن شریعتمداری این میزگرد را به شکل پرسش و پاسخ اداره کرد.
شریعتمداری در صحبتهای خود گفت: «وظیفه ما و اتحاد برای دموکراسی این است که مسایل مربوط به اتنیکها را به بحث بگذارد. این بحث برای آن است که ارزشهایی به جامعه منتقل شود که براساس آن ارزشها بتوانیم آینده را با هم بسازیم».
وی افزود: «در کشور ما گسلهای فراوانی وجود دارد، حداقل ۵ یا ۶ گسل بسیار عمیق. یکی از مهمترین این گسلها، گسل مرکز و حاشیه است. به این معنا که حکومتهای اقتدارگرا و تمرکزطلب، چه از لحاظ کانسپت، چه از لحاظ اجرایی و چه از لحاظ حفظ حقوق شهروندان، نظامی مطابق تمایل خود برای اعمال اقتدار از مرکز میسازد. قاعدتا این شکل از حکومت، نمیتواند حقوق شهروندان را رعایت کند یا آنکه ساختارهای دموکراتیک داشته باشد. بر این اساس چنین حکومتی در نظم سیاسی قابلیت تداوم را ندارد. ما باید گسل مرکز ـ حاشیه را به حداقل رسانده و یا رفع کنیم. البته فراموش نکنیم که گسل مرکز ـ حاشیه لزوما به معنای مسایل اتنیکها نیست، بندرعباس هم منطقه محرومی است. مسایل اتنیکها و ادیان مختلف در ایران، از جمله موارد اصلی در گسل مرکز ـ حاشیه هستند».
شریعتمداری گفت: «برای حل این موضوع نیاز است که بحث و دیالوگ با هم داشته باشیم. وظیفه اتحاد برای دموکراسی همین است که به فعالان دو طرف این گسل، تریبونی بدهد تا با یکدیگر دیالوگ داشته باشند. وظیفه اتحاد برای دموکراسی موضعگیری له یا علیه دو طرف نیست، بلکه ما فضای لازم برای دیالوگ را در اختیار دو طرف قرار میدهیم».
پس از آن، کاوه آهنگری در پاسخ به این سوال که «در آینده ایران چگونه می توانید با کسانی که آرای شما را قبول ندارند، گفتگو کنید؟»، گفت: «یکی از بحث های مکتوب ما که به صورت سیاست رسمی حزب دموکرات است بر همین اساس تعریف میشود: ما به دموکراسی اکثریت و اقلیت معتقد نیستیم. در کشوری متکثر این نوع از دموکراسی محلی از اعراب ندارد بلکه دموکراسی اشتراکی و توافقی مهم شمرده می شود. حزب دموکرات کردستان و من در این جهت تلاش نمی کنیم که نظر مخالف را هم رنگ خود کنیم بلکه بیشتر باید به یک توافق بر یک سیستم سیاسی و اجتماعی برسیم. فدرالیسم بازتاب همین مساله است. در واقع نیازی نیست که بلوچ و دیگران مثل من زندگی کنند. آن ها در جایگاه خودشان باید باشند و ما می توانیم بر سر یک سری اصول برای اینده ایران به توافق برسیم. یعنی وارد یک نظام سکولار فدرال دموکرات شویم که حق کسی ضایع نشود».
آهنگری در پاسخ به سوال دوم شریعتمداری «آیا آن چه مطلوب شماست در یکی از کشورهای خارجی برقرار شده است؟»، گفت: «چنین مدلی در دنیا وجود ندارد. ما در جهان یک ایران بیشتر نداریم و مدل سیاسی ایران آینده نیز باید منطبق با فرهنگ، اجتماع و تاریخ خود ایران باشد. در کلی ترین حالت شاید بتوان به سوئیس، کانادا و بلژیک اشاره کرد که مسائل اتنیکی در آن ها عمده است. بلژیک با ده میلیون جمعیت ۳ نوع زبان دارد. این نهادینه کردن سیستم و سیستم گرایی در جامعه است که همه باید پایبند به آن باشند. من معتقد به تز یا باور همگانی که «حق دادنی است و نه گرفتنی» نیستم چرا که حق نه دادنی است و نه گرفتنی. توافق و اشتراک برای من از همه چیز مهمتر است».
ناصر بلده ای اما در پاسخ به این سوال که «توافق و اشتراکی که آقای آهنگری می گویند چیست و بر سر چه عواملی باید اتفاق بیافتد؟»،گفت: «من با نظرات آقای آهنگری موافقم. ایران یک کشور مذهبی است و اکثر نیروهای دموکراتیک نیز بر سر باور این مساله توافق دارند که حاکمیت باید بر اساس مردم باشد. برای حل چند ملیتی بودن ایران باید به فدرالیسم برسیم که طرف یک گروه فرهنگی و زبان گرفته نشود. در یک حکومت فدرال باید برابری شهروندی وجود داشته باشد. در مورد بلوچستان به طور مثال چاره ای جز برابری ملت ها وجود ندارد. در نیروهای اپوزیسیون هم شکل متحد کننده به وجود نیامده است. باید به این اندیشید که ایران باید یک کشور متحد باقی بماند در نتیجه باید برنامهای ارائه شود که حقوق همه ما محترم شناخته شود. امروز خیلی از گروهها مساله فدرالیسم را قبول دارند و سوءتفاهمها هم باید به شکل دموکراتیک حل شود».
پس از آن، حسین باقرزاده در سخنان خود گفت: «من به عنوان یک ایرانی فارسی زبان در این جمع، احساس حقارت می کنم. به این معنا که من از زبانهای ایرانی، تنها یک زبان را می دانم و با آن صحبت میکنم، اما دوستان دیگر حداقل به دو زبان آشنا هستند. این دوستان میتوانند با بخش بزرگتری از جامعه ایران دیالوگ برقرار کنند. اگر ایرانی بودن را یک صفت بدانیم و از “ایرانیتر” بودن سخن بگوییم، از مشخصات این مساله، آن است که بتوان با ایرانیهای بیشتری دیالوگ برقرار کنیم».
وی افزود: «من به مساله سیاست از دید حقوق بشر نگاه می کنم و حقوق بشر را به عنوان مبنای عمل سیاسی قرار می دهم. در بحث مربوط به خاک یا انسان، انسان را محور قرار میدهم و خاک را فرع بر آن میشناسم. به این ترتیب من با تز “چو ایران مباشد تن من مباد” رابطه ای ندارم. من فکر میکنم ایران به خاطر ایرانیها ارزش دارد. اگر ما محور و مبنای ارزشی را انسان قرار دهیم و انسان را مبنای ارزشیابی قرار دهیم، خاک را می توان براساس انسان ارزیابی و قربانی کرد».
باقرزاده گفت: «عنوان بحث امروز ما “آینده را با هم میسازیم” است. این عبارت سه تعبیر مهم دارد: اول آینده است، یعنی نگاه ما باید به آینده باشد. گذشته هم مهم است، اما تنها برای اینکه از آن درس بگیریم. باید توجه کنیم که در گذشته مسائل زیادی اتفاق افتاده است. برخی دوست دارند گذشته را ملاک قرار دهند و براساس آن برای آینده تصمیمگیری کنند. گذشتهها گذشته وآیندگان ما هستند که باید روی این خاک زندگی کنند. ما نباید به گذشتهها توجه زیادی کنیم. آیندگان ما نباید تقاص گذشتگان ما را بپردازند. دوم این که باید “با هم” بسازیم. شرط لازم و اولیه آن است که آگاهانه و با اختیار این کار را انجام دهیم. تنها جوامع انسانی که حقوق برابر دارند، می توانند با هم کار کنند. ما در جامعه ای باید این کار را انجام دهیم که برابری انسانی به لحاظ حقوق شهروندی و حقوق بشر فراهم باشد. این تنها شرط لازم برای کار کردن با هم است. باید “بسازیم”. چه شکل جامعه ای را باید بسازیم؟ چه نوع ساختی را می خواهیم بسازیم؟ هرکس میتواند ساخت مورد نظر خود را پیشنهاد دهد، ولی انتظار نداشته باشیم همه سخنان ما را بپذیرند. در نهایت ما نیستیم که تصمیم گیرنده شکل و ساخت آینده ایران هستیم. این مردم ایران خواهند بود که تصمیم میگیرند و مجلس موسسان است که طرحها برای آینده ایران در آن پیشنهاد می شود. بنابراین ما در باره ساختهای آینده ایران می توان هر طرحی را پیشنهاد کرد، چون می خواهیم دیالوگ کنیم، فهم کنیم، و دلایل یکدیگر را بشنویم».
پس از آن، ماشاءالله سلیمی سخنرانی کرده و گفت: «حرفهایی که من امروز اینجا بیان میکنم، شخصی است، نه از طرف آذربایجان است و نه از طرف یودیآی. در سالهای اخیر رابطه میان جریانها و کانونهای سیاسی با جریانهای سراسری قطع شده است. تلاش یودیآی بر این است که بین جریانهای سراسری پیوند ایجاد کند تا اگر قرار بر این است که ایران را بسازیم، همه ساکنان آن مناطق در ساختن آن مشارکت داشته باشند. مسائل آموزشی، فرهنگی و حتی زیر ساختهای اقتصادی بسیار مهم است. به ساختار سیاسی نگاه کنید، چند وزیر آذربایجانی در سیستم وجود دارد؟ اگر هم کسی هست، حتی یک بار از ساخت یک مدرسه ابتدائی در آذربایجان صحبت نکرده است».
وی افزود: «میگوییم ایران مال همه ایرانیان است اما وقتی رادیو را باز می کنیم، موسیقی اصیل ایرانی به همین عنوان معرفی میشود اما موسیقی کردی، آذربایجانی و … محلی خوانده میشود. اگر ایران از آن همه است پس بگویید موسیقی ایرانی در گویش فارسی، کردی و … شما عملا با این کار میگویید که دیگران ایرانی نیستند. امروز همه نیروهای سراسری به حقوق فرهنگی و اجتماعی اقوام و ملیت های مختلف ایرانی معتقدند اما آیا بدون داشتن یک مدل معین برای آموزش زبان و روش این ازادی ها، فقط قبول این ارزش کافی است؟ یا باید به ساختارهایی برای آموزش و ایجاد شغل و … رسیده و سر ساختارها موافقت کنیم؟».
سلیمی گفت: «ما باید سیاستی را پیش ببریم که وقتی میگوییم ایران از آن همه است در محتوا هم آن را ثابت کنیم. در مورد مدل اداره جامعه یا ساختار رسیدن به مطالبات، راهحلهای مختلفی داریم. از نظر من سیستم فدرالیسم منطقهای که متفاوت از فدرالیسم قومی است، باید مطرح شود. در شرایط کنونی باید میانگین خواستهها در نظر گرفته شود که در آن در مقاطع مختلف تحصیلی امکان تدریس زبانهای مادری وجود داشته باشد و بعدتر در رشتههای عالیتر افراد بتوانند حق انتخاب داشته باشند که در زبان مادری خود ادامه تحصیل دهند. در بخشهای اداری و نهادها نیز انتخاب وجود داشته باشد که ربطی به ملیت نداشته باشد و هر کس که ساکن هر منطقهایست بتواند خود را به رای بگذارد نه آن که از مرکز استاندار و فرماندار تعیین شود».
سلیمی در پاسخ به این سوال که «اغلب نیروهای سیاسی امروز ایران با عدم تمرکز موافقند. آیا این توافق یک ساختار و شکل معین سیاسی هم باید داشته باشد»،گفت: «من عدم تمرکز را نوعی کلیگویی میدانم. تا شکل و ساختار و محتوای این عدم تمرکز مشخص نشود، موضوع صرفا برای ساکت کردن دیگران مطرح می شود. سوال اصلی این است که چرا ترس از فدرالیسم وجود دارد؟ اگر ما با اصل این موضوع موافق هستیم و میخواهیم خانهای بسازیم، مشکل مالی و مشکلات بعدی آن قابل حل خواهد بود».