کمپین یک میلیون امضا در کلان شهری متولد شد، کە بیش از یک سدە است، پایتخت کشوری بە نام ایران است ، این کلان شهر هر آن چە کە زیبایی و زشتی ست، از همە نوع خود را در خود جای داده است، امکانات و شرایط اقتصادی و سیاسی و فضا برای کار فرهنگی و اجتماعی بالنسبە بهتر از دیگرشهرها و استان های ایران، بە ویژە در دورەی آقای خاتمی کە شرایط میانەروتری وجود داشت. کمپین یک میلیون امضا نتیجەی این شرایط بود، زنانی نیز کە در روزهای نخستین حول و حوش این کمپین بودند بیشتر جزو زنان مرکز نشین و عمدتا فارس بودند، یا زنانی از دیگر ملیت ها کە فارس شدە بودند، منظور از این جملە این است: کە زنان بسیاری کە اکنون و در آن زمان نیز کە در تهران زندگی می کردند و جزو نخبەهای تهرانی و مرکز نشین بودند همە متعلق بە ملتی بە نام ملت فارس نبودند، اما در طی سال ها و بر اثر فشار و تاثیر هژمونی فرهنگ فارس اینها رنگ و روی هویت خود را از دست دادە؛ و تبدیل بە زنی دیگر و از جنسی دیگر شدە بودند، اما نکتەی جالب این جاست، زمانی کە مناقشەها و بحث ها و جدل ها بالا می گرفت و مرکز نشینان از سوی دیگر ملیت های ایرانی مورد انتقاد قرار می گرفتند، همانها در جواب منتقدین می گفتند:” دقت کنید کە من خودم کورد هستم یا آن دیگری من خودم ترک و عرب” و بە همین علت، در چنین فضای، چنین انسانهایی را کە عاری از هر نشانەی فرهنگ خود هستند نمی توان کورد یا عرب یا ترک و بلوچ نامید، بلکە تنها با پوزخندی می توان بە آنها پاسخ داد.
برگردیم بە مطلب کمپین؛ کمپین یک میلیون امضا فعالیت خود را آغاز کرد ، با همکاری و همراهی و پشتیبانی زنان و مردان فعال، تعداد بسیاری از زنان در حدود ٥٤ نفراولین پیش نویس خود را آمادە کردند، این پیش نویس و این خواستەهای کە کمپین آن را خواستار بود در نگاه اول بسیار زیبا و عالی وانمود می شد، اما با نگاهی بە بستر جامعە شناسی مناطق مختلف ایران متوجە خواهیم شد، کە خواستهای مطرح شدە در کمپین فزونی بسیاری بر دانستەهای جامعە و توان جامعە داشت، جامعەی بیمار- اقتصادی،اجتماعی،سیاسی،فرهنگی- با محدودیت های فراوان اجتماعی و واقتصادی چگونە می توانست در غم خواستەهای مطرح شدە در کمپین باشد!
پس از مدتی دفترچەهای کمپین از سوی زنان و مردانی کە با مرکز در ارتباط بودند بە داخل شهرستانها نیز آمد و زنان فعال نیز در دیگرشهرستانها در این ارتباط بە فعالیت پرداختند، اما واقعیت این بود، کە بیشتر این زنان بدون کمترین شناختی از واقعیت جامعەی خود و تنها کورکورانە و با شتاب دنبالە روی این کمپین شدند، برای نمونە کوردستان را کە خود من در آن زیستەام و فعالیت شبانەروزی در امور زنان داشتم را می توان پردازش نمود.
همراهان کمپین را در استان کوردستان و کرمانشاە و ایلام و دیگر شهرهای کوردی ایران کە بە نام جزو محدودەی جغرافیای آذربایجان است را می توان بە سە دستە تقسیم نمود؛ ناگفتە نماند کە فعالین زن کە برای کمپین فعالیت می کردند، تعداد انگشت شماری بودند، البتە مردانی نیز در این امر پشتیبان و همراه بودند؛ کە این در خور اهمیت است ؛ اما زمانی کە زنان یک اجتماع یاد نگیرند برای حقوق خود مبارزه کنند بە نظر من مشکلات هم چنان در جای خود باقی خواهد ماند. وجود مردان برای کمک بە زنان زیباست و امری اجتناب ناپذیر ؛ اما اصل و اساس بر این است کە زنان در گرفتن مطالبات خود جوهرەی اصلی حرکت باشند .
دستەی نخست؛ زنانی بودند کە تنها حیطەی فعالیتشان کمپین بود؛ و تلاش برای گرفتن امضا و شرکت در مراسم های زنان مرکز و دنبالەروی از پیرو و پروگرام آنها را اساس فعالیت زنان در گسترەی خود می دانستند، یا درواقع چنین وانمود می کردند،آنان مسالەی زنان را تنها یک مسالەی جنسیتی می دانستند، و با تاکید بر این نکتە کە ما سیاسی نیستیم و تنها در حیطەی زنان فعالیت می کنیم، راه هرگونە جدل و بحث را بردیگر زنان می گرفتند. غافل از آن کە قرنها وسالهاست برای بە حاشیە کشاندن زنان، مردان و سیستم های سرمایەداری و جامعەی مردسالار سیاست می کنند، سیستم مردسالاری حاکم بر جهان از همەی راههای موجود برای بە زیر کشاندن زنان استفادە کردە است.
گروە دوم؛ کسانی بودند، کە مسالەی زنان را نە تنها در کوردستان ، بلکە در کل جهان مسالەی فراتر از طبقە و جنسیت می دانستند، آنان موافق با جنبش اجتماعی زنان بودند، کە فراتر از جنسیت بیاندیشد، بە ویژە در کوردستان این مسالە بە شیوەی واضح نمود داشت، چرا کە تمامی مصیبت های کە بە شیوەی دامن زنان را می گرفت و بە زنان مربوط می شد، ناخودآگاه پیوندی مستقیم با شرایط اجتماعی حاکم داشت.(شرایط حاکم بر کوردستان چنین است کە هر فرد کورد در گذشتە و برخی نیز درزمان حال خود خاطرەی تلخ و آزاردهندە از سوی سیستم حاکمە دارد کە همە بە شیوەهای بە کورد بودن او منطبق است.) گروە دوم؛ زنانی هستند، کە در حین ارتباط با زنان مرکز با دیگر زنان کورد نیز در بخشهای دیگر کوردستان ارتباط دارند، و موافق با یک حرکت هم سویە هستند.
گروە سوم؛ نیز کسانی هستند کە هم به نعل می کوبند و هم بە میخ، کە متاسفانە شمار این چنین کسان در همەی ملیت ها و در همە جا نیز فراوان است. این گروه شعارشان این است کە کمی باید معتدل اندیشید، بسیار سخت گیر نباشیم!
٢ گروه نخست در کوردستان هیچگاه نتوانستند با همدیگر بە توافق برسند، بە طور معمول با همدیگر فعالیت می کردند؛ اما خاستگاە فکری این ٢ گروه متفاوت از همدیگر بود. تاجایی کە این اختلافات درونی توانست لطمات جبران ناپذیری را بە جنبش زنان وارد کند، گروه نخست کە بیشتر دنبالەرو مرکز نشینان بودند و سعی داشتند وجود خود و مطالبات خود را در آن جا جست و جو کند، اینان را بە شیوەهای می توان نور چشمی مرکز نشینان بەشمارآورد، چرا کە نحوەی فعالیت و خاستگاه فکری همانندی داشتند و راحت حرف همدیگر را می فهمیدند، مشکل اصلی این جا بود کە روشنفکران مرکز و نخبەگان مرکز هیچ گاه سعی در این نداشتند کە وجود دیگر مطالبات و اندیشەها را پذیرا باشند، بی آنکە پی بە ماهیت ماهوی مسایل ببرند، با همان سیاست انکار سیستم حاکمە رفتار می کردند، زنی کوملە ، زنی پژاکی، زن کورد هویت طلب، بە شیوەی کە پس از سالها هنگام ملاقات بایکی از فعالین مرکزگرا هنگام جدل و بحث بر سر مسالەی کمپین و جنبش زنان ایشان با تاکید بسیار همان سخنانی را کە در روزنامەهای کیهان ایران بر علیە زنان فعال کورد منتشر شدە بود، را برای من باز گو کرد و از آن شایعات منتشرە برای بە قناعت رساندن من بهرە می گرفتند، زمانی کە مقاومت من او را اذیت کرد، بە عنوان شاهد از سخنان همان گروه نخست ، همانند ابزاری بر علیە سخنان من استفادە نمود.
برای روشن شدن مسایل آوردن نکاتی چند را درباب مثال ضروری می دانم ؛هنگامی کە گروهی از فعالین زنان در کوردستان دستگیر و زندانی شدند، دلایل نخستین برای دستگیری آن ها کمپین یک میلیون امضا و وجود دفترچەهای کمپین در نزد آنها بود، اما در طول روزهای بازجویی بە علت فشار یا هر چیز دیگر کە خارج از بحث این مقولە است، گرایشات سیاسی آنها آشکار شد، و سیستم امنیتی و روزنامەهای دولتی مانند کیهان مطالب بسیاری را بر علیە آنها منتشر نمود، انتشار این مطالب و دیگر شایعات فراوانی نیز کە در محافل وجود داشت، فضا را تا حد بسیاری مغشوش و ناخوشایند نمود، در روزهای نخست دستگیری این فعالین کمپین بە بهترین وجە خبر دستگیری آنها را پوشش داد کە البتە هدف دیگری نیز در واپس این کار وجود داشت، فعالین کمپین بە شیوەی می خواستند از همەگیربودن کمپین سخن بگویند و این کە یک خواست عمومی جامعە است، اما با انتشار این شایعات دال بر سیاسی بودن این افراد و ارتباط آنها با احزاب کورد مناقشە و جدل را در میان فعالین کمپین سبب شد، گروهی از آنها معتقد بودند کە فعالین زن کورد سیاسی هستند و نمی توان از انها حمایت کرد، نکتەی قابل تامل این است ؛ سیاست یعنی چی؟ آیا مسالەی ازدواج با دختر خواندە کە امروز نقل قول محافل است در پس تصمیمهای سیاسی در پارلمان و مجلس یک کشور اتخاذ نمی شود؟ آیا لازمەی مقابلە با چنین توافق ننگینی چیست؟
اما مگر زنان مرکز گرا هیچ گرایش سیاسی نسبت بە سرزمین و سیستم حاکمەی خود ندارند ؟ آیا می شود بە صرف سیاسی بودن یک نفرکل فعالیت های او را نادیدە گرفت ؟ این جدال بە حدی فراوان شد، کە فعالین کورد را نیز در بر گرفت و گروه نخست نیز هم صدا با مرکز گراها شدند و سعی در حذف و سانسور این فعالین شدند. جالب این کە بە شیوەهای مختلف سعی داشتند تا من را نیز به قناعت برسانند کە فعالیت این ها در چهارچوب فعالیت زنانە نبودە است.
لازم بە یاد اوری ست ، جنبش زنان مرکزگرا ، جنبش از بالا بە پایین است،گفتمانی کە آنها برای خود تعریف می کنند ، همان گفتمان پان فارسیسزم است، آنها حول و حوش مسایلی چند پردازش می کنند، تنها و بس ،این جنبش آنگونە تنگ نظرانە مسایل را می نگرد کە غافل از رویدادهایست کە در مجاورت او در حال تکوین است، در مجاورت آنها کمی آن ورتر خط های قرمز آنها در کوردستان جنبشی در حال تکوین و رشد است ،کە مرزهای آن ها را پشت سر نهادە است و فراتر از آن ها می اندیشد، این جنبش همەی قشرهای اجتماع را در خود جای دادە است از مرفەترین تا بی بضاعت ترین از باسوادترین تا بی سوادترین ، در این مکتب آنها تنها بر نخبەهای مرکز تاکید ندارند یا افرادی را بنا بر سلیقەهای شخصی بر نمی گزینند. جنبشی کە امروز در کوردستان تکوین یافتە است، درطول سدەهای پیش نیز بنابر مقتضیات آن دورەها کما و بیش هم چنان وجود داشتە است، از لحاظ تاریخی زنان زاگرس تاثیر و نقش بسیاری در روند شکل گیری و تکوین جامعەی مدنی داشتەاند. امروز نیز در همان زاگرس دخترانی وجود دارند کە با گذر از فمنیست و تاکید برژینولوژی در پی ایجاد فضای مناسب تری برای مبارزه برای زنان هستند. باید گفت، زنان مرکز گرا نە تنها نتوانستند کوچکترین گامی در طول این سالها برای مسالەی زن بردارند بلکە با حذف و سانسور نیز لطمات بسیاری را بر پیکرەی جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضا وارد کردند، عدم گفتمانی مشترک و اختلافات درونی در میان نخبگان مرکز گرا با زنان دیگر ملیت ها توانست لطمات جبران ناپذیری را بر بدنەی این جنبش وارد کند.
آن چە قابل انکار است هزمونی قدرت وسیستم حاکمە و در اختیار داشتن لابی های قدرتمند و ثروتمند در جهان است، کە همەی این ها در اختیار جنبش زنان فارس و کمپین یک میلیون امضا بود، در حدی کە با لابی گری و استفادە از رسانەها و تریبون های کە در اختیار داشتند ، توانستند این ضایعات را کمرنگ نمایند.
کمپین یک میلیون امضا زمانی می توانست موفق عمل نماید کە در روستاهای دورافتادەی کشور تغییراتی را بە وجود می آورد، زنان مرکز با تمام فشارهای کە در جامعەی ایرانی برای زنان وجود دارد، بازهم قابلیت های خاص خود را دارد یا می تواند برای بە دست اوردن آن تلاش نماید، زنی روستای کە هیچ گونە تمهیدات اقتصادی و اجتماعی را ندارد، حضانت اولاد را می تواند چە کند ؟ زن روستایی کە بیشترین هراس زندگیش این است کە مورد نفرین همسرش واقع نشود و طلاق دادە نشود، همەی این ها پرسش های بود کە زنان روستایی از ما می پرسیدند،
زمانی کە شیرین اعدام شد، ما در غم شیرین سعی در زندە نگە داشتن خاطرات و آن چە را کە برای او مقدس بود، اما این قضییە خشم فعالین مرکز گرا را برانگیخت، آن ها گفتند: چرا باید در پژاکی بودن شیرین اصرار کرد. آن زمان نمی دانستم چرا ؟ اما پاسخ اکنون من بە این فعالین مرکزگرا و اروپا نشین کنونی ، باید اصرار کرد چون چیزی ست در جامعەی کوردستان وجود دارد و انکار و سانسور آن شاید برای مدتی این پدیدە را کمرنگ نماید ؛ اما در نهایت نمی توان هزاران دختر و زن را کە خاستگاه فکری جدیدی را در عمل و پراکتیک آفریدند ، نادیدە گرفت، انها در بطن جامعە با دردها زندگی کردند و می کنند ؛ و علم و ایدئولوژی آنان از همان بطن جامعەست، از خود است، نە وارداتی و نە سرگردان و تنها با کلمەها بازی کردن !
این شیوەی زندگی زنان کورد است.
بە باور من زنان دیگر ملیت ها نباید بخواهند کە زنان مرکز برای آنها کاری بکنند، این ما هستیم کە باید برای خود و خواستەهایمان با توجە بە اولویت بندی هایمان مبارزه کنیم ، اگر آنها نیز مایل بودند در فعالیت های هم سویە بە جلو گام می نهیم ، در غیر این صورت ما باید بە دنبال گفتمان خود و گفتمانی کە قدرت تاریخی و اجتماعی را دارا باشد. فعال حقوق زنانی کە در کتابش اشارە می کند نام سیروان برایش ناآشنا و غیر معمول است چگونە می تواند گامی برای زنان کورد بردارد.کنشگر اجتماعی کە یک نام مرسوم کوردی برایش ناآشناست ، باید در فعالیت چند سالەی خود مروری بکند و بدون تعصب بر خود انتقاد کند.
کمپین با توانی کە داشت، انتقادات بسیاری نیز بر آن وارد است و بود. کمپین توانست در جایگاه خود در میان زنان مرکز و در میان زنان فارس تاثیراتی را داشتە باشد. اما در شهرستانها و در میان دیگر ملیت ها هرگز، یک یا دونفر هیچگاه نمایندگی طیف گستردەی مردم نیست. باید از نو اندیشید.