عباس جوادی طی مقاله ایی تحت عنوان "دو اشتباه فاحش قومگرایان آذربایجانی ما"در سایت ناشناخته "چشم انداز"مرا به نوشتن یاداشت زیر ترغیب کرد.
یک: عباس جوادی به چه مقصودی سخن میگوید؟
آیا سخنان و یا فکرهای آقای عباس جوادی به برقراری عدالت و برای رفع تبعیض علیه ملیتهای غیرفارس ایران بیان شده است و یا این سخنان برای تحکیم مناسبات قبلی در دوره شاه و شیخ است؟ عباس جوادی یا میداند چه میگوید و یا واقعا نسبت به حرفی که میزند اشراف کافی ندارد. در هر دو حالت اش عباس جوادی به یک مقصد و مقصود کمک میکند و آنهم استمرار یک دولت فارس مدار در ایران بعد از جمهوری اسلامی است. چه هم نظام پادشاهی پهلوی و هم نظام جمهوری اسلامی دقیقا بر این نظریه آقای عباس جوادی پای کوبیده و در مدت هشتاد و اندی سال نه تنها زبانها و فرهنگهای متفاوت در ایران را بسوی اضمحلال برده، بلکه خلقهای غیرفارس ایران را که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران را تشکیل میدهد به فاجعه بارترین شکل مورد تحقیر و تبعیض قرار داده است.
دو: تاریخ کوتاه و یا بلند هر ملیتی دلیلی بر نقض حقوق آنان در یک کشور نیست
عباس جوادی برای تحقیر خلق ترک، در این نوشته به تحقیر تاریخ آنان پرداخته و مینویسد؛ "در محافل دانشگاهی و حتی سیاسی غرب و روسیه وحتی ترکیه من کسی را ندیده ام و کتابی جدی نخوانده ام که خلاف این را بگوید و مثلا، مانند آنچه که آقای زهتابی بر پایه گمانه زنی و آرزوی خود نوشته اند ادعا کند که تاریخ ترکان ایران تا هشت هزار سال قدمت دارد" (پایان نقل قول)
کسی نیست به عباس جوادی بگوید که؛
اولا چگونه شما به تمامی "محافل دانشگاهی و حتی سیاسی غرب و روسیه و حتی ترکیه"گشت و گذار کرده اید و به آن ها احاطه دارید؟ این کار تنها از عهده یک گروهی علمی بسیار بزرگی برمی آید؟
دوم اینکه اساسا شما که (چه کسی) هستید که ملتی ساکن در آذربایجان جنوبی و ایران بخواهد حرفهای بی ربط و تحقیرآمیز شما را جدی بگیرد؟
سوم اینکه در این نوشته هدف عباس جوادی تحقیر بیشتر خلق ترک در ایران است. وی در این کوتاه سخن میخواهد دروغین بودن تاریخ ملت ترک را با توسل به هر رذالتی بیان کند. رذالت سخن در این است که این خلق از طرف دولت ایران و جامعه سیاسی فارس ایران به اندازه کافی تحقیر شده و مورد تبعیض قرار میگیرد. بنابراین اگر تاریخ کسی در این سرزمین بایستی مورد سوآل قرار گیرد، تاریخ ساختگی دولتی است که دم و دنباله چه این مملکت را به دم کوروش و داریوش میبندد. تا همین هشتاد و اندی سال کسی از این اسامی خبری نداشت. اما به یکباره تمامی تاریخ و بشریت به دم کوروش و داریوش بسته شد و آقای عباس جوادی به جای نقد تاریخ ساختگی که یکی از عوامل تحقیر خلقهای غیرفارس در ایران است، به تحقیر بازهم بیشتر خلق ترک پرداخته است.
در عین حال روایت از تاریخ هر ملتی گونه های مختلف دارد و این یک بحث آکادمیک و تحقیقی است. استفاده از یک روایت، آنهم بصورتی بسیار غیر اخلاقی و نادرست، برای تحقیر یک ملت چیزی جز تبدیل شدن به عمله یک رژیم استبدادی نیست. در این عملیات تحقیرآمیز خود را آذربایجانی و ترک معرفی کردن نیز مزید رضالت است. چون بیان یک یا چند روایت تاریخی ربطی به حقوق نابرابر موجود در کشور ایران را ندارد؟ حالا جمعیت ترک ده هزار سال پیش ترک شده اند و یا صد هزار سال پیش، و یا قدمت بیش و یا کمتر از آن داشته اند، چه تاثیری در معادله بی حقوقی ملیتهای غیرفارس در ایران دارد؟ آیا رفتار دمکراتیک امروز ترویج فکر عدالت جویانه و برابر حقوقی را در ایران توصیه میکند یا دروغین خواندن تاریخ ملیتهای غیرفارس و تحقیر بازهم بیشتر آنان را؟ می بینید که ریگ بسیار بزرگی در کفش آقای عباس جوادی است!
سه: "ملت"صرفا به معنی "هم زبانی"نیست
عباس جوادی مینویسد؛ "ما «تُرک» هستیم یعنی زبان ما ترکی است... ملیت ما آذربایجانیان از دیگر ایرانیان فرقی نمیکند چونکه ما همه یک کشور و یک تاریخ داشتیم."
این سخنان عباس جوادی، تمامی حرفهای قبلی اش را پنبه میکند و کوس رسوایی اش را میزند. جوادی میگوید ملیت ما (آذربایجانی ها) با دیگران (فارس، کرد، بلوچ، عرب، انگلیس، فرانسوی و...) فرقی ندارد! اگر فرقی بین ملیت و اتنیسیتیت مردمان وجود نداشت، چگونه و چرا مفهوم اتنیک، قوم، ملیت، ملت بوجود آمده است؟ جنگهای مختلف استقلال طلبانه و ضداستعماری در قرن گذشته برای چه رخ داده است؟ مبارزه خلق ترک، خلق کرد، خلق عرب و خلق بلوچ علیه علیه استعمار داخلی در هئیبت دولت ایران برای چیست؟ مبارزات خلقهای غیرفارس در ایران علیه استبداد نژادی، از چه مضمونی برخوردار است؟ اگر ما و دیگران از نظر اتنیکی، ملی، تاریخی، فرهنگی و زبانی فرقی نداریم، این همه بحث و جدل برای چیست؟ آنها کدامین "محافل دانشگاهی و سیاسی در غرب، ترکیه و روسیه بوده اید که بحث در حوزه مسائل اتنیکی وجود نداشته است؟ احتمالا شما با هیچ محفل دانشگاهی در هیچ کجای دنیا سروکاری نداشته اید، وگرنه غیرممکن است که شما از این موضوع بحث بی خبر باشید. واقعیت اینست که آرزوی عباس جوادی این استکه اساسا بحث و جدل های از این نوع اصلا نباید وجود داشته باشد، چون این روال به هیبت دولت استبدادی فارس محور و دین محور حاکم بر ایران صدمه میزند.
عباس جوادی ملیت را معادل زبان میداند. حال اینکه ابدا چنین نیست. جنگ ملتها در یوگسلاوی سابق جنگ ملتهایی نبود که صاحب زبانهای مختلفی بوده باشند. تمامی ملتهای ساکن یوگسلاوی سابق همزبان هستند اما دین متفاوتی داشتند و تاریخ متفاوتی را طی کرده بودند و حتی عادت و سنن مختلف داشتند و به البته فرهنگ و هنر متفاوتی را نیز برای خودشان شکل داده بودند. لذا ملیت یا ملت بودن صرفا به معنی زبان نیست، بلکه زبان یکی از ارکان آن است. تاریخ مشترک، سرزمین مشترک، گاه دین مشترک، عادت و سنن مشترک، فرهنگ و هنر مشترک و از همه مهمتر روح مشترک برای دستیابی به آرمانهای انسانی و... مجمومه ایی از عوامل اند که یک ملت یا ملیت را معنی میکنند. خلق ترک در ایران همان تاریخ را ندارد که خلق فارس داشته است، خلق کرد هم تاریخ خود را دارد، همچنانکه خلق بلوچ و یا خلق عرب نیز تاریخ خودشان را دارند. خلق ترک سرزمین مشترک خود (آذربایجان، سرزمین قشقایی، سرزمین افشار در خراسان و..) را دارد، خلق فارس نیز فارسستان (منطقه فارس نه استان فارس) را به مثابه سرزمین خود دارد. کردستان سرزمین کردها و بلوچستان سرزمین بلوچها و عربستان سرزمین عربی و ترکمن صحرا سرزمین ترکمن هاست. اینجا چه چیز مشترکی داریم؟ در ارتباط با زبان هیچ چیز مشترکی ندارند، در ارتباط با فرهنگ تفاوتهای قابل توجهی بین خلقهای ساکن ایران وجود دارد. این تفاوت علی رغم جهتگیری دولت ایران و عباس جوادی برای نفی و نابودی آن بسیار لازم و زاینده است.
این درست که ملت به معنی نژادی کلمه و یا برداشت از ملت به معنی نژادی آن نادرست و مضموم است. اما این بدان معنی نیست که ملت را تنها و تنها به داشتن یک زبان تقلیل دهیم! این همان اشتباه فاحش عباس جوادی است. البته اگر ما نسبت به آقای جوادی خوشبین باشیم و ایشان را احیانا مامور دولت ندانیم. اما بایستی یادآور شویم که خطاها و اشتباهاتی از نوع خطاهای عباس جوادی، چیزی جز خدمت به استبداد سیاسی، دینی و نژادی حاکم بر ایران نیست!
20130415