در هیچ جای جهان به اندازۀ فرهنگ سراهای ایران قتل عام کلمات صورت نمی گیرد. زمان احمدی نژاد در تبریز مسئول مجوز کتاب فردی بود به اسم وحیدی نیا ( اسم دقیق یادم نیست). من کتاب "گؤزلرین دوغوم گونوم " - چشمهایت روز تولد من است - را داده بودم جهت گرفتن مجوز. طرف قاری و معلم قرآن بود و برای بچه ها تنوین و کسره و همزه یاد می داد. با این حال کرده بودندش مسئول رسیدگی به کتابهای نویسندگان. حدود هشتاد وپنج مورد از کتاب من ایراد گرفته بود و به خصوص به کلمۀ خدایان آلرژی خاصی داست.
- خدایان؟ این ترویج کفر است. ما یک خدا بیشتر نداریم که.
طرف اصلن اسطوره و حماسه و ادبیات که سرش نمی شد...
خلاصه گفتم که بهتر است این کتاب را ببرم تهران و مجوزش را بگیرم. در تهران طرف مسئول وقتی فهمید من ترکم و از تبریز آمده ام و کتاب نیز ترکی است به کامپیوترش رجوع کرد و بعد از دقایقی گفت:
- نمی شود. نام شما...
او سخنش را قورت داد اما بعدها فهمیدم که لیست سیاه واقعیت داشت. آنها آن روزها حتی بدون خواندن متن به لیست مذکور مراجعه می کردند. حالا نمی دانم آیا این رویه اصلاح شده است یا نه؟ که در مورد دیگر زبانها بعید به نظر می رسد.
شعر زیر تقدیم می شود به همۀ نویسندگانی که نیش سانسور و حذف را چشیده اند و اسمشان بر لیست سیاه آقایان افزوده شده است.